eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
کلبه ی شعر
گره خورد بال خیالم،به طوفان اروند به نیزارِ در زیرِ پای سواران اروند دوباره نفس ،حبس شد در گلوگاه این شهر شکست ار غوانی ترین، بغض پنهان اروند دوباره روایتگر دشتی از لاله شد عشق دوباره پر از درد شد شطِّ جوشان اروند دوباره نگاهی پراز سوز می کاود از دور تمام غریبانه ها را در اشک خروشان اروند تَرَک خورد چشمِ غم آلودِ امُّ الرصاص و نشستیم بر سفرهٔ اشک گُردان اروند دل سنگ شد آب،در ماجرایی که (جِشئَم) به مانند خولی درآمد به میدان اروند عجب روضه ،دستان غواص هارا که بستند پر از ندبه شد خندق صبح خیزان اروند زچشمان پر استغاثه هویداست باید ببارد براین آتش خصم،باران اروند چه عطری،شبیهِ به عطر هم الصادقون‌است که می‌آید ازقعر گودال سوزان اروند ترک خورد لبهای داغ و درآن تشنگیها دگرباره آتش در افتاد بر جان اروند چقدر آسمان ضجّه زد تا تماشایتان کرد؟! چقدر آب،آتش گرفت‌ای شهیدان اروند؟! و کرب وبلا،کربلای چهارست،مردم که هم آتش وهم عطش گشت مهمان اروند فقط ذکر لبیک را میشنید و دگر هیچ سیاهی‌که میرفت،چشم پریشان اروند از این خاک،بدر المنیران شدند آسمانی وبرجان وتن هایشان خورد،سوهان اروند خدایی ترین عشق درچشمشان موج هازد چنانکه تب افتاد، در شطِّ حیران اروند الا ای که سرمستی از نصر پوشالی خویش مکِش کِل، مکن هِلهِله پیش چشمان اروند مشو بیش از این مست آن خوی حیوانی خویش که نَتوان شکست ای عدو چنگ و دندان اروند اَبر شیر مردان،درآن قعر گودال وحشت به نام حسین (ع)آرمیدند بر خوانِ اروند 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
کنار درد دل من سه نقطه چین بگذار خطوط چهره ی خود وا کن ‌ وکمین بگذار مرا بگیر زدستان شعر نامحدود کنار واژه برایم دل غمین بگذار بخط اخم‌تو بنویس پیری ‌آری پیر به گریه‌های شبم کودکی حزین بگذار بگیر دست ‌مرا لا اقل ببر یک شب کنار عشق محبت گلی بچین بگذار ببین که قد جوانیم ناگهان خم شد توان کجاست بیاور مرا بر این بگذار چقدر کفر بگویم جهنم است جایم جنان بما که ندادی کمی جبین بگذار مکن نگه تو بحرفم خدای خوبی ها بجای این همه لاطا علات دین بگذار 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
سلام بابا بابا:سلام بر دخترگلم ,چی شده هنوز,این موقع شب بیداری؟مگه فردا مدرسه نداری عزیزدلم؟ من:باباجون,سال اخره,هی میپیچونیم,شده مثل دانشگاه,هروقت بیای,هروقت بری... مامان:ژینوس توهمیشه این موقع خواب بودی هاا,حس ششمم بهم میگه این سرزدن اخرشبت به پاپی ومامی ,یه خواسته ای به دنبال خودش دارد. دست انداختم گردن مامان ویه بوسه از لبش گرفتم وگفتم:اخ قربون مامان باهوش خودم بشم من ،راستش دانی پیام داده... یکدفعه بابا مثل اینکه بهش برق وصل کنن سرش رابالا گرفت وگفت:دانی؟!!این دیگه کیه؟!! از کی تا حالا بایه پسردوست میشی هااا مامان رو کردبه بابا وگفت:بابا جوش نیار،دوستای,واقعی ژینوس همه دخترن,این دانی یه پسره ی انگلیسی هست ,باهم تویک گروه هستن,اینترنتی,ازاین شبکه های مجازی,من درجریان هستم..... بابا یه اهی کشید وسرش را تکون داد ومشغول کتابی که داشت میخوند شد ,اما مطمینم تمام حواسش,پیش حرفهای من ومامان بود. مامان:خوب حالا این دانی چی گفته که باعث شده خواب از,سرت بپره. من:مامان یه خبرخووووب,یک دوو همگانی تومجارستان برگزار میشه,قراره گروه ما هم شرکت کنه....نمیدونی چقد خوشحالم....منم گفتم که میام. یکدفعه برای بار دوم بابا سریع سرش را گرفت,بالا وهیچی نگفت اما یه نگاه به مامان کرد که از,صدتا اولتیماتم بدتر بود. مامان:چرا بدون اینکه ما را درجریان بذاری قول رفتن میدی هاا؟؟ من:مامااان,مگه قراره نرم؟؟یه دوو ساده است,دوروز هم بیشتر طول نمیکشه خوووب,مثل اونبار که رفتم کیش,تازه اونجا یک هفته شد ,اینجا که کمتره... مامان:نمیدونم،باید فکر کنم,نمیباست پیش پیش قول,بدی. من که کلا دپرس شده بودم بلند شدم تا برم اتاقم که بابا هم همراه من بلندشدوگفت:خوابت نیست ژینوس جان؟؟اخه میخوام دوتا حرف پدرودختری بزنیم. شک نداشتم که بابا میخوادراجب همین دوو ومجارستان بامن صحبت کند,روم نشد بگم نه...بالبخندی دستم راگرفت باهم به طرف اتاق من رفتیم ومامان هم با نگاه کنجکاوش ,ردمان را دنبال میکرد. ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بابا نشست روصندلی پشت میز کامپیوترم ومنم نشستم روی تختم. بابا:خوب عزیزم این گروه های مجازی که داری کجان ,میشه نشونم بدی؟شاید اگه من هم بپذیرین ,خواستم عضوش بشم,اما به شرطی به دوستات نگی که من پیرمردم 😊 خندیدم وگفتم:خیلی هم جوونی,اوناهم خیلی سعادت داشته باشن که همچی دوستی به چنگشون بیافته. مانیتور را روشن کردم,چون چیزی نداشتم که پنهان کنم وبه نظرخودم کارخلافی,هم انجام نداده بودم. گوشیمم اوردم وگفتم:روگوشی هم دارمش ,منتها عادت کردم پشت مانیتور کامپیوتر باشم,بابا لبخندی زد وسرم رابوسید وگفت:خیلی صادقی واین خوبه ,درست مثل مامانت. خوشحال بودم ازاینکه بابا خیلی دوستانه باهام برخوردکرده بود. بابا یه نگاه دقیق کرد وتک تک افراد وملیتهاشون را با ریز بینی خاص خودش بررسی کرد البته کل افراد ۴۵نفربیشتر نبودن اما از کشورهای مختلف،خوب که دیدش را زد,پشتش راکرد به مانیتور وصندلی را کشید طرف تخت,روبه روی من وگفت:خوب ازاین شبکه های مجازی وگروه های ایرانی و...چی داری ,حالا روگوشی ورایانه فرق نمیکنه . من:بابا هیچی دیگه ندارم,اخه به نظرمن این گروه ها و..وقت تلف کنی هست,من اگه عضو این گروه دوو شدم فقط به خاطرعلاقه ام به این ورزشه وگرنه از نظرمن ,پرسه زدن تومجازی عمر حروم کردنه... بابا دوباره یه بوسه به سرم زد وگفت:خوشحالم که اینقدر درک وشعور داری اما یه چیزی راباید بگم وبرم رد کارم خخخح بابا:ببین فضای مجازی هم درست عین فضای واقعی ست باید حرمتها حفظ بشه,همونطور که تو واقعیت ,به یک مرد اجازه نمیدی به حریمت وارد بشه,مجازی هم عین همینه ,فرقی نمیکنه.... دیگه لازم نبود بابا چیزی توضیح بدهد,تا تهش راگرفتم. من:بابا منظورت راگرفتم,سعی میکنم تومجازی هم عین فضای واقعی بایه نامحرم برخوردکنم,حالا اجازه میدی که برم مجارستان؟؟اخه اگه شما اجازه بدی مامان حرفی نداره... بابا درحالی که بلند میشد بره بیرون دستی به سرم کشید وگفت:از دختر پاکی مثل تو ,توقعم همین درک بالات بود....اما مسیله رفتن,مسیله ای جداست ,اونو بااین قاطی نکن. خوب حرف بابا را میفهمیدم اووووف این یعنی نهههه.... ازهمون اولشم میبایست موافقت مامان رابگیرم. با فکرکردن به نقشه ای نو تا من رابه هدفم برساند ,خواب,رفتم ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
467.2K
باغ وگلزار وچمن،سوخته وقتی تو نباشی بلبل مست ، لبش دوخته، وقتی تو نباشی بیدمجنون دلم ،کاو همه دم می رقصید نیست جز، هیزمی افروخته ،وقتی تو نباشی چشم من همچو یکی ،ماهی در تنگ گرفتار صبر وآرام ،نیاموخته وقتی تو نباشی هرچه اندوختم از مهر تو ،برباد فنا رفت دل من مهر نیندوخته، وقتی تو نباشی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دیده‌ام نگاه خدا را هزاران بار در تلاطم های سخت دوران به یکبار در هرلحظه، هوایم راداشتی فارغ از اینکه چه بنده ای می داشتی دوستت می دارم ای رگ گردن به من نزدیکتر می خوانم تو را حبیبی محبوب تر جاودانه ای ودر کمال بی مانند نهانی، ولی باشکوه در آوند گل وگیاه گرفت از وجودت سر چشمه ای ناب ترین امید و آن کرشمه کرشمه ی گلبرگها که هستند عاشق رویت می خوانند هردم تو را با شور و نوایت عطر وجودت، همه جا گسترده ساره به عشق وکرمت، دلسپرده ‎‌‌ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گلهای قالی راکه آب نمی دهند غم واندوه رااینهمه تاب نمی دهند بلورنازک دلم بایه تلنگرمی شکنه بااین طعنه ها شکنجه نمی دهند این خنده هایی که به من،تومی کنی برای رسیدن به من،نتیجه نمی دهند 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky