9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا...
گاهی مرا در آغوش بگیر
وقتی در محاصرهی مشکلاتم و
تنها پناهگاهم تویی
وقتی تمام تلاشم را کردهام
بیخبر از راه برس و مرا بغل کن
باور کن آدمِ جا زدن نیستیم
اما از یک جایی به بعد،
بگو که با هم درستش میکنیم
از یک جایی به بعد،
خودت برایم معجزه کن...
#نرگس_صرافیان_طوفان
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا ربیع الانام
ای آنکه عطر در دل گل ها گذاشتی
در جان ما محبت خود را گذاشتی
باران حضور گرم تو را مژده می دهد
ما را که گفته است که تنها گذاشتی؟
با ابرها تپیدی و آرام و بی قرار
نمنم قدم به خلوت دریا گذاشتی
خود را میان دشت پراکندی ای بهار
در هر کجای راه، گلی جا گذاشتی
حالا اتاق، پر شده از باغ، ای نسیم!
ممنون از اینکه پنجره را وا گذاشتی
ای آفتابِ رد شده از شیشهباغ ها!
بر تار و پود سبز چمن پا گذاشتی
گلهای فرش، گرم پذیرایی ات شدند
ممنون که پا به زندگی ما گذاشتی...
#عاطفه_جوشقانیان
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
از هر کرانه تیرِ دعا کردهام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
#حافظ
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥
#پارتصدوبیستویکم🍀💚
صدای اذان صبح از گوشی علی بلند شد.. ایستاد و نگاهی به اطرافش کرد.پویان گفت:
_از این طرفه.
با حاج محمود و امیررضا سمت نمازخانه رفتن.علی یه گوشه نمازخانه ایستاد و شروع به نماز خواندن کرد.با #صبر و #آرامش نماز میخوند.امیررضا آروم به حاج محمود گفت:
_بابا...علی حالش خوبه؟!!
حاج محمود به علی نگاه کرد و نفس غمگینی کشید.
ساعت ها میگذشت.
حاج محمود و امیررضا منتظر دکتر بودن و پویان از دور مراقب علی بود.علی همونجا نشسته بود و با خدا حرف میزد. خدایا امتحان سختی ازم میگیری... منکه جز فاطمه کسی رو ندارم...
حاج محمود پیش دکتر رفت.دکتر گفت:
_حقیقت اینه که حال دخترتون اصلا خوب نیست.ضربه ای که به سر وارد شده جدیه..در حال حاضر دخترتون...تو کماست...و ...سطح هوشیاریش خیلی پایینه..اگه به هوش بیاد.. تازه باید ببینیم به مغزش آسیب وارد شده یا نه..امکانشم هست که مجدد دچار خون ریزی مغزی بشه.
حاج محمود تو دلش گفت خدایا..به ما رحم کن.به علی،به زینب،به زهره...کمک مون کن.
به سختی راه میرفت.
به نماز خانه رفت.کنار علی نشست.علی متوجه ش نشد.
-علی جان.
علی نگاهش کرد.آب دهانش رو به سختی قورت داد و با نگرانی و تردید پرسید:
_..چه خبر؟
حاج محمود به پویان اشاره کرد نزدیک تر بره.پویان هم رو به روی حاج محمود نشست و مضطرب نگاهش میکرد.حاج محمود گفت:
_با دکترش صحبت کردم،گفت عملش خوب بوده ولی...
به علی نگاه کرد.
نمیدونست چطوری بگه،چند ثانیه سکوت کرد.همون چند ثانیه برای علی یک عمر گذشت.نفس کشیدن رو فراموش کرده بود. با اضطراب و التماس به لب های حاج محمود چشم دوخته بود.
پویان با نگرانی گفت:
_ولی چی؟
حاج محمود از علی چشم گرفت و به پویان نگاه کرد.
-...تو کما ست.
نفس حبس شده علی با درد بیرون اومد. سر به سجده گذاشت و از خدا سلامتی فاطمه شو میخواست. پویان و حاج محمود فقط نگاهش میکردن.حال اونا هم تعریفی نداشت.
مدتی تو سکوت گذشت.حاج محمود به علی گفت:
_دکتر اجازه داد ببینیمش.پاشو پسرم.
علی نشست و گفت:
_من نمیخوام فعلا ببینمش...
پویان و حاج محمود تعجب کردن.
-...نمیتونم تو اون حال ببینمش.
هردو سکوت کردن..حاج محمود گفت....
#سرباز
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا 🤲
هرشب نوری
از وجود نورانیت
بر قلوب تاریک و
گرفته ما بتابان
و باحرارت
عشق ومعرفت خویش
قلبهای خسته ویخ زده
مارا گرمی ببخش
و احیا کن قلوب ما را
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون خوش
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
باران و نسیم و عطر گلها به کنار
هر صبح بهار با "تو" دیدن دارد
🌻روزتـون قشنگ
💖همراه با موفقیت
🌻خیر و برکت در کارتـون
💖لبخند رو لباتـون
🌻شـادی تـو دلاتـون
💖خـداوند همراه لحظه هاتـون
🌻 شنبه ۲۵فروردین ماهتون زیبـا
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون پراز خیر ونیکی
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با آمدنت کوچه پُر از باغ شده
هر باغ پُر از همهمه ی زاغ شده
خورشید به عشقِ تو غزل دم کرده
امروز دماغ ِخانه مان چاق شده!
#صفيه_قومنجانی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
چه غم که خَلق به حُسنِ تو عیب میگیرند؟
همیشه زخمِ زبان، خونبهای زیباییست
#فاضل_نظری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
آوری گر چتر هم بر جسمِ تَر بالای من
دیر شد،تن خیس شد، دیگر نه بارانی نبود !
#آتنا_اظهری
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky