eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
نزدیک قلب من که شدی احتیاط کن چون مثل شیشه است و سراسر شکسته است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دیشب سه غزل نذر تو کردم که بيايي چشمم به ره عاطفه خشکيد ؛ کجايي؟؟ با شِکوه ي من چهره ي آدينه ترک خورد از سوي تو اما نه تبسم ؛ نه ندايي از بس که در انديشه ي تو شعله کشيدم خاکستر حسرت شده ام ؛ نيست دوايي؟ آمار تپشهاي دلم را به تو گفتم پرونده شد اندوه من از درد جدايي سوگند به آواي صميمانه ي نامت از عشق فقط قصد من و شعر شمايي هر فصل دلم بي تو ببين رنگ خزان است آغاز کن اي گل ! سفر سبز رهايي من منتظرم ! مرحمتي لطف و نگاهي حيف است رسد مرگ من اما ! تو نيايي ْ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌸 رمان جذاب 🌸 آخرین میوه رو تو ظرف چیدم و رو به مامان گفتم: _تموم شد! در حالی که در قابلمه رو میذاشت روش گفت: _دستت درد نکنه، حالا برو آماده شو، الاناست که پیداشون بشه چشمی گفتم و رفتم تو اتاقم، مهسا آماده بود و پشت پنجره نشسته بود نگاهش که به من افتاد لبخند مرموزی زد، منظورشو نفهمیدم بی توجه به لبخندش کمدم رو باز کردم تا لباس مناسبی پیدا کنم باز استرس تو تمام وجودم سرازیر شد، چرا انقدر دیوونه بازی درمیارم شاید سمیرا راست میگفت من زیادی ضعف نشون میدم، چشمامو بستم و زیر لب یه بسم الله گفتم تا شاید قلبم آروم بشه و بتونم درست تمرکز کنم ... روسری مو که بستم صدای زنگ بلند شد، باز این استرس، باز دیدنش منو از همین حالا دیوونم میکرد، از صبح که مامان گفته بود که عمو جواد اینا میان قلبم آروم و قرار نداشت .. چــــــادرمو سر کردم، مهسا هم چادر به سر از اتاق رفت بیرون، نگاهی به خودم تو آیینه انداختم من باید قوی باشم قوی، نباید هیچ کس حس منو نسبت به اون بفهمه، هیچکس، هیچکس،حتی خودِ عباس! صدای سلام و احوال پرسی شون که اومد از اتاق اومدم بیرون عمو جواد اولین نفر بود که نگاهش بهم افتاد لبخند مهربونی بین ریش های نقره ایش نشست: _سلام دخترم سلامی دادم و سرم رو به زیر انداختم ملیحه خانم نزدیک اومد و باهام روبوسی کرد، صدای بم مردونه ای آمیخته شد با صدای محمد که در حال سلام و احوال پرسی بود، با همون سر به زیری با حس کردن عطریاس متوجه اومدنش شدم، زیر لب ناخودآگاه زمزمه کردم "عباس" دیگه نوبت سفره پهن کردن بود... تا الان هی از جمع فرار می کردم تا عطر یاس بیشتر از این دیوونه ام نکنه ولی موقع شام دیگه نمیشد کاریش کرد باید با عباس دور یه سفره مینشستم و غذا میخوردم، بعد از پهن شدن سفره و تکمیل همه چیز باز وارد آشپزخونه شدم که یه دفعه صدای مامان از هال اومد: _دیگه چیزی نمیخواد خودتم بیا در حالی که شیر آب باز میکردم گفتم: _چشم اومدم چند بار صورتمو با آب شستم شایدم بهتر بود وضو می گرفتم تا آروم شم بعد از وضو گرفتن وارد هال شدم همه مشغول غذا خوردن بودن، زیاد نگاه نکردم که مبادا نگاهم بلغزه و به عباس بیفته، نمیخاستم به هیچ وجه نگاهش کنم به اندازه ی کافی بی قرار بودم با نگاه کردنش حال خودمو بدتر میکردم ملیحه خانم زیر چشمی نگاهی بهم انداخت و گفت: _ماشالله چه خانومی شده معصومه جون لبخندی رو لبای مامان نشست: _کنیز شماست با این حرف مامان تو اون هیرو ویری نزدیک بود خنده ام بگیره، آخه یکی نیست به مامان بگه کنیز! کنیز واقعا!!!! نگاهم به مهسا افتاد که ریز ریز میخندید، وای مهسا خدا بگم چیکارت کنه! ملیحه خانم باز نگاهشو بهم دوخت و گفت: _ان شالله یه شوهر خوب گیرت بیاد خاله جون، راستش ما هم چند وقته دنبال یه دختر خوب برای عباس می گردیم ضربان قلبم بالا زد اصلا نفهمیدم لقمه ی توی دهنمو چجوری قورتش دادم سرمو یه دفعه بلند کردم که نگاهم افتاد به چشماش .. یه لحظه مغزم ارور داد، مطمئنا چند دقیقه دیگه اونجا می موندم همه، احساسمو از تو چشمام میفهمیدن سریع پارچ و برداشتم و گفتم: _برم پرش کنم دویدم سمت آشپزخونه و ولو شدم کنار یخچال، با یاداوری چند دقیقه پیش و حرفای ملیحه خانم و چشمای عباس،تمام بدنم یخ شد ... وای وای وای، من باز اشتباه کردم، برای اولین بار به چشمام نگاه کرد و من ... سرمو گذاشتم رو زانوهام، وای عباس چرا نمیفهمی که من طاقت ندارم، تو دونسته این کارو بامن میکنی یا شایدم اصلا روحت از این چیزا خبر نداره .... ....🌷 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو حال خوب منی قشنگ ترین علاقه ی قلبی منی آرزویی گمشده در رویای مــنی ... کاش تو را به اندازه ی یک شب تقدیر بود ...   ‌ ‌🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون خوش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
صبح مثل معجزه میماند    آغاز یک زندگیست دستهایت را بگشا       خودت را به صبح پیوند بزن    امروز را زیبابنگر چون بهترینی زندگی را ورق بزن... هر فصلش را خوب بخوان... با بهار بخند... با تابستان بچرخ... در پاییزش عاشقانه قدم بزن... با زمستانش بنشین و چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش... زندگی را باید زندگی کرد آنطور که دلت می گوید. مبادا زندگی را دست نخورده باقی‌ بگذاری صبحتون خوش عزیزانم🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌ 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون بخیر 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بخند و شاد باش... - @mer30tv.mp3
5.6M
صبح 19 آبان 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
(دروغ) دروغ، منشأ و سرچشمه‌ی فَساد بوَد که خوی و عادتِ افرادِ بَدنهاد بوَد دروغ، علّت پَستی و خوی حیوانی‌است نفاق، حاصل این خلق و خوی حاد بوَد دروغ‌گوی ، اگرچه برادرت باشد ولی برادری‌اش بدتر از شغاد بوَد کسی که بهره‌ور است از دروغ، بی‌تردید دروغ‌گویی او ، رو به ازدیاد بوَد دروغ، عقده‌گشای دل حقیران است شبی بوَد که به دنبال بامداد بوَد دروغ‌گوی چو بر نفع خویش می‌کوشد گمان کند که سوارِ خرِ مُراد بوَد ولی دریغ نداند که راه هموارش چو نیست راهِ سعادت، در انسداد بوَد اگرچه هست تنور دروغ‌گویان داغ دروغ‌گوی، ولیکن در انجماد بوَد دروغ‌گویی امری قبیح و شیطانی‌‌است که موجبات پلیدی و ارتداد بوَد کسی که در همه حالت دروغ می‌گوید چگونه قابل تأیید و اعتماد بوَد ؟ به دشمنی خدا بسته همت خود را اگر به ظاهر امر ، اهل اعتقاد بوَد دروغ موجب خواری و ذلّت بشر است تفاوتی نکند ، گر کم و زیاد بوَد دروغِ مصلحت‌آمیز هم بدون گمان حرام‌نطفه‌ی در حال انعقاد بوَد خوشا کسی که نگوید دروغ در همه حال اگرچه موجب تحقیر و انتقاد بوَد ولی به نزد خداوند و اولیا و رسول (ص) عزیز هست و رها از غم مَعاد بوَد به‌صدق کوش و حذر از دروغ کن (ساقی)! که در طریق خدا ، بهترین جِهاد بوَد. (ساقی) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌥ای غایب از نظر⛅️ ای ماه پشت ابر، از ما رمیده ای؟ باز آی رو به ما، از ما چه دیده ای؟ طاقت ندارم و حیران تر از شبم هم آفتابی و هم نور دیده ای تا صبحدم دلم لبریز تر ز ابر تو صبح صادقی همچون سپیده ای ساز بهانه ام، ای شمع خانه ام بر پشت مَه چرا پنهان خزیده ای خواب ستاره ها بر دفتر شبم تعبیر شد چرا چون شب ندیده ای شور نگاه آب چون موج بر دلم سیلی خور کویر، هرگز تو دیده ای؟ امروز روز توست، آرامش صدا در خلوت دلم، دیدی رسیده ای! 💚أللَّھُـمَ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 💚 (ساحل آرامش) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بارانِ گل و ترانه هستی خورشید زیبایی جاودانه هستی خورشید چشمان سحر غرق تماشای تواند تو چشم‌وچراغ خانه‌هستی خورشید 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹عجیب به دلم نشست : شاید رزق امروزمون دیدن این کلیپ باشه .... 🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دلِ عُشّاق ، پُر از بویِ مهدی زِ مَه خوشتر، خَمِ اَبروی مهدی چو بُگشاید جمال ازپرده ی غیب خوشا چشمی ، که بیند روی مهدی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تن من قایق لنگر زده در طوفان است خودم اینجا دل من پیش تو سرگردان است 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوچه ی خاطراتم،هنوز خیس است دیشب باران پاییزی باریدن را از سر گرفته بود انگار... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خورشید در مقابل تو رو گرفته است آیینه از نگاه تو آهو گرفته است گل های سرخ و نرگسی و یاس و نسترن از ذکر یا کریم شبت بو گرفته است ای سایه سار چادر تو قد آفتاب هفت آسمان کنار تو پهلو گرفته است هم عرش در مقابل تو سجده می کند هم فرش پیش پای تو اردو گرفته است ای رزق چادرت شده باران ابرها قوت زمین ز عشق تو نیرو گرفته است دور سرت تمام غزل چرخ میزند شمس از قنوت چشم تو هوهو گرفته است می خندد از تبسم تو نقش آینه جبرئیل ذکر کامل یا هو گرفته است ای عالمه که علم خدا در تو جلوه کرد علم از چراغ روشن تو سو گرفته است حتی عسل کنار لب خطبه های تو زنبور را به ساحت کندو گرفته است مریم که هست مادر روح القدس خودش از راه و رسم عشق تو الگو گرفته است از مهربی نهایت تو بانوی دمشق صحن حرم تجلی مینو گرفته است در اوج حادثه به خدا معجرت نرفت هر چند گریه دست به زانو گرفته است تو – کربلا – دمشق – خرابه – یزید -کاخ در چشم ِ اشک عدل ِ ترازو گرفته است یک ظهر و قاب فرشچیان گریه های من در قاب عکس اشک قلم مو گرفته است تو درد را کشیدی و لب گریه ای نکرد از درد تو کمان دو ابرو گرفته است از صبر بی نهایت تو عرش هم گریست قلب زمان برای تو بانو گرفته است گفتند او که بود علی وار خطبه خواند گفتند زینب است دم از او گرفته است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گر‌ دوای درد می‌خواهی‌ برو قرآن بخوان‌ بینوایی یا‌اگر شاهی برو قرآن بخوان هرچه‌می‌خواهی‌‌بخواه‌‌از‌صاحب‌لوح‌ وقلم‌ روز‌ یا‌شب یا سحرگاهی‌برو قرآن بخوان‌ (نسیم‌خزل) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است آبي که بر آسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دل از من برد روزی تارِ موهایت دل و دین را فدای تارِ مو کردم همیشه ترسم از دیوانه گشتن بود خودم را با جنونم روبرو کردم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
مردم بالادست، چه صفایی دارند! چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیر افشان باد! من ندیدم دهشان، بی‌ گمان پای چپرهاشان جا پای خداست ماهتاب آن‌جا، می‌کند روشن پهنای کلام... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
درفراقِ دوست،چشمم اَبروار، می شود چون اشکزارانِ نگار سیلِ چون بارانِ اشکم را ببین رو مگردان ازمن ای گلچهره یار 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دلی شکسته و چشمی همیشه تر دارم به جای داشتنت، داغ بر جگر دارم قسم به مرگ، به مرگی که پیشِ روی من‌ است هزار خاطره‌ی خسته پُشت سر دارم به هر صدای دری تازه می‌شود دردم که زخمِ تازه ندارم، که تازه‌تر دارم نسیم عطرِ تنت را به کوچه‌ها آورد هنوز پشت سرش چشمِ دربه‌در دارم غروب با همه‌ی غصه‌اش تماشایی‌است چگونه بعدِ تو از جاده چشم بردارم؟ غمِ رهاییِ من از قفس دوچندان است نه آسمانِ پریدن، نه بال و پر دارم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky