eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
Seyed Taleh Bakooei - Saslerem Karbala (320).mp3
9.07M
🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ سید _ طالع‌ باکویی
قاسم گرفته اذن میدان از عمویش حال و هوای غیرت افتاده به رویش شمشیر در دستش بیامد سوی میدان مانند جدش مرتضی چون شیر غران تازید بر قلب سپاه دشمن دون صحرا شده از تیغ شمشیرش پر از خون شیرین تر از جام عسل مرگ است پیشش نوش است بهر او شهادت نیست نیشش گر چه جوان است او ولی فکرش بزرگ است در معرکه با دشمنان عقلش سترگ است از هر طرف دشمن به سویش حمله آورد قد رشیدش روی خاک افتاده چون مرد شد ارباّ اربا پیکرش لبریز از درد از درد پیچید و عمویش را صدا کرد آمد به بالینش عمو با چشم گریان او را گرفته در بغل پر خون و عریان نفرین نموده قاتلان و دشمنان را بوسید جای زخمهای قد رعنا برده برادر زاده اش را سوی خیمه نوحه کنان اهل حرم همراه عمه خون گشته قلب عمه از داغ مکرر شد داغ قاسم هم به رویش داغ دیگر جانش فدا شد قاسم بن مجتبی هم اهل حرم لبریز شد از ماتم و غم ✅️عضوکانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
یادت نگه دار عقل من تو بعد از این دل برای هر که رو زد، بندازش زمین 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
مرا از چشم‌ها انداخت خوبی‌های بی‌حدم که دل را می‌زند چیزی‌که بی‌اندازه شیرین است... 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
امام زمان در محرم چشم به راهیم به رهت  جملگی  هم سفریم با تو در این زندگی ای قدمت حامل عرش برین خاک رهت سرمه عین الیقین کاش تو میهمان شبم میشدی ذکر مناجات لبم میشدی ای نگهت بارگه خاکیان خاک رهت زینت  افلاکیان رخصت یک جرعه نگاهم بده ای گل نرگس تو پناهم بده اذن به یک لحظه حضورم بده بردل خورشید عبورم بده کاش که میهمان دو چشمان من میشدی ای عطرگل یاسمن ای نفست عطر بهار افرین گوشه چشم توبهشت برین  هرکه بمیرد به سرکوی تو  زنده شود با خم ابروی تو کاش بیایی و نجاتم دهی ساغری از آب حیاتم دهی کعبه خودش چشم به راه شماست هرشب جمعه سفرش کربلاست همرهتان تابرویم برحرم سینه زنان امده اند با علم باز حسین چشم به راه همه است چشم رباب ملتمس علقمه است  گریه کنه حضرت شیب الخضیب ماحصل آیه ی ام یجیب منتقم خون خدا باز گرد وارث اصحاب کسابازگرد روضه بخوانی تو برای همه روضه دیوارو درو فاطمه روضه آب وعطش و علقمه روضه بخوان ای پسرفاطمه وارث غمهای علی بازگرد نوردوچشمان نبی بازگرد فاطمه هم منتظرروی توست چشم امیدش به سرکوی توست چشم رقیه به رهت مانده است چشم به راه قدمت مانده است دخترشاه و عطش و تشنگی؟ خار مغیلان و شب آواره گی؟ عرش کجا خارمغیلان کجا؟  دخت شهنشاه و اسیران کجا؟ آتش اشکش نفسش سوخته خیمه آتش به دل افروخته  زائربین والحرمین بازگرد منتقم خون حسین بازگرد صل الله وعلیک یا اباصالح الغوث ادرکنئ العججل ✅️‌ عضوکانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
رفته ای و از نظر دوری ولی جان به قربانت که در جان و دلی 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گریه کردی خیام در هم ریخت قصه ای ناتمام، در هم ریخت بعد تو اصغرم، تمام زندگی ام همه چیزم مدام در هم ریخت ✅️عضوکانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌷 داستان‌ 🌷 می‌گویند روزی برای سلطان محمود غزنوی كبكی را آوردند كه لنگ بود. فروشنده برای فروشش قیمت زياد می‌خواست. سلطان محمود حكمت قيمت زياد كبک لنگ را جويا شد. فروشنده گفت: «وقتی دام پهن می‌كنيم برای كبک‌ها، اين كبک را نزديک دام‌ها رها می‌كنم. آواز خوش سر می‌دهد و كبک‌های ديگر به سراغش می‌آيند و در اين وقت در دام گرفتار می‌شوند. هر بار كه كبک را برای شكار ببريم، حتما تعدادی زياد كبک گرفتار دام می‌شوند.» سلطان محمود امر به خريدن كرد و خواستار كبک شد.چون قیمت به فروشنده دادند و كبک به سلطان، سلطان تيغی بر گردن كبک لنگ زد و سرش را جدا كرد. فروشنده كه ناباوارنه سر قطع شده و تن بی‌جان كبک را می‌ديد، گفت اين كبک را چرا سر بريديد؟ سلطان محمود گفت: هر كس ملت و قوم خود را بفریبد و بفروشد ، بايد سرش جدا شود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
‍ ‍ دلمان امشب صاف است آسمان هم آرام‌ باد هم می‌ آید و نسیمی زیرک، سعی دارد که بفهماند شب مظهر این همه تاریکی و دلتنگی نیست 🌛صورت ماه به ما می‌ گوید: گرچه شب تاریک است ولیکن صبح‌ سحر نزدیک است 🌓🌓🌓🌓 شبتون آروم‌ ودلنشین‌ 🌓🌓🌓🌓 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
با آغاز هر صبح شاد باش دوست بدار فراموش کن و مهربان باش هر صبح خورشید فریاد میزند: آی آدمها، کتاب زندگی چاپ دوم ندارد تا میتوانید عاشقانه زندگی کنید و شکرگزار باشید 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام چهار شنبتون بخیر 🌞🌞🌞🌞🌞 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
غزل حضرت علی اکبر( ع) روزها خورشید...لبریز تماشای تو بود ماه در روءیای شب ها..غرق دریای تو بود چیست جریان قد و بالات، ای بالا بلند...! هرچه مجنون، هرچه لیلا بود، لیلای تو بود آه...در شان تو آمد آیه ی ذبح العظیم آه...ای معنای اسماعیل...معنای تو بود...! بوی پیغمبر وزید از لابه لای اسب ها دشت یکسر در شمیم اربا اربای تو بود روبرویت بارها روی دو زانو..روی دست آنکه این سان بر زمین افتاد بابای توبود خواستم اسمی بیفزایم به رسم شاعران بیت آخر نام شاعر بود...امضای تو بود... 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
صد وعده دادی با تو می‌مانم، همیشه، تا ابد رفتی، منِ دیوانه ماندم بر سرِ پیمان تو ✅️عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
📣📣📣📣 با سلام و عرض تسلیت ایام سوگواری امام حسین(ع) و یاران با وفایش به اعضای محترم کانال 🖤🖤🖤 🔹در نظر داریم طی این دو روز تاسوعا و عاشورا نسبت به انتشار عکسهای عاشورایی شما در کانال اقدام کنیم. لذا تقاضا داریم عکسهای خودتون از مراسمات و دسته جات تکایا و .... را به آی دی مدیر کانال ارسال کنید. 🔹🔹 لطفا توضیح مختصری ذیل تصاویر در مورد شهر و آئینهای خاص شهرتون ارائه بفرمائید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مصداق سفینه نجات است حسین سالار سپاه کائنات است حسین دلهای غمین را عرفات است حسین زیرا که قتیل العبرات است حسین ✅️‌ عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
میروم هیئت بیا با من دلم دل دل نکن بی حسین یک بنده ی ناکاملم دل دل نکن میروم تا در میان عاشقان بزم عشق قدری آرامش بگیری ای دلم دل دل نکن عزّت و آرامش هر بنده ای عشق است وبس میروم تا عشق گردد شاملم دل دل نکن در دلم طوفان غوغایی ببین بر پا شده می روم با گریه سوی ساحلم دل دل نکن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
من ریزه کاری های شعرم را در چشمهایت‌ جستجو کردم شاعر نبودم شاعرم کردی وقتی که باتو گفت‌ گو کردم 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بعد از این پست به احترام امام حسین(ع) تا بعد از عاشورا دیگه پست عاشقانه بارگزاری نمیشود باتشکر از صبوری شما عزیزان🙏🌷🌷
Reza Narimani _ Be Khoone Bargardim (320).mp3
26.92M
🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎤 رضا‌ _ نریمانی 🎶 به خونه برگردیم‌
قطعه شعری از محمدرضا هادی نیا با عنوان تندیس شکوه تقدیم به سقای کربلا گنجینه ای از شکوه داری سقا  تندیس شکوه ی و وقاری سقا در صنعت آفرینش کون و مکان   اعجوبه ی فوق شاهکاری سقا تنها نه به شیعه و به اسلام که بر         سرتاسر خلقت افتخاری سقا بر تارک عشق تا زمین است و زمان        هر لحظه زقبل ماندگاری سقا در ملک متانت و کمالات و ادب        شایسته ترینِ شهریاری سقا در راه حقیقت و ولایت چون کوه  مستحکم و سخت و استواری سقا بر سرور و سالار جوانان بهشت        تنها نه برادری که یاری سقا دانم که شوی شفیع در روز حساب        بر همچو من گناهکاری سقا تو باب حوائجی کسی را بی شک         در درد رها نمی گذاری سقا بااین همه پستی و گناه آمده ام           در نزد تو با امیدواری سقا " هادی" همه ی امیدهایش بر توست زیرا که پناه و مستجاری سقا ✅️ عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بر شانه گرفتیم از اول علم ات را بر سینه نشاندیم سپس داغ غم‌ات را در روضه و در سینه زنی های محرم خواندیم فقط شعر تر محتشم‌ات را ((ای اهل حرم میر و علمدار)) که گفتیم هی باد نشان داد به عالم علم‌ات را ما فاصله داریم که احساس نکردیم آغوش پر از لطف و لطیف حرم‌ات را هرگز نفروشیم به جنات پر از شور شیرینی این عشق پر از پیچ و خم‌ات را شاعر بِنِشین گریه کن از درد فراق‌اش بگذار زمین دفتر شعر و قلم‌ات را 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
یا ابوالفضل العباس( ع ) شب نهم تاسوعا هر چند ساده قامت او تا نمی شد اما حریف این کف و هورا نمی شد تیر درون چشم خود را با دو زانوش می خواست بیرون آورد اما نمی شد از شدت ضرب عمود از اسب افتاد طوری که دیگر از زمین هم پا نمی شد سنگینی جسمش دلیل دیگری داشت تیری دگر روی تن او جا نمی شد شمشیرها وقتی به بالینش رسیدند حتی شبیهش اکبر لیلا نمی شد این دست و پای قطعه قطعه بر روی خاک دیگر برای پیکرش اعضا نمی شد آمد حسین او را ببوسد حیف حتی یک جای سالم در تنش پیدا نمي شد ✅️ عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
. بوَد ده روزِ سالی موسمِ این دانه‌افشانی ز غفلت مگذران بی‌گریه ایّامِ محرّم را.. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
.قطعه شعری از محمدرضا هادی نیا با عنوان               سرگذشت گذشت تا سرگذشت مرد و گذشت از میان گذشت  از سر کنار علقمه سروی روان گذشت چون دید باغ معرفت از آفت ستم   گفتا زمان آن شده از خانمان گذشت از امتحان چو بگذرد او با سری بلند   با هر چه داشت آن مه رخشان زجان گذشت تا دست روی عرش خدا از وفا نهاد   باید زدست ِ فرشی ِ خود بی گمان گذشت سرباز زد ز ذلّت و عزّت نشانه کرد    شد جاودانه در دلِ خلق از زمان گذشت با نور ِ آفتاب بصیرت عیان نمود  سالم زفتنه های زمان می توان گذشت با ذرّه ای زمهر اگر جان عجین شود  آسان توان زمهر و مه آسمان گذشت با یاد تشنگان ِ حرم لب چو تر نکرد     حد ّ گذشت او زحدود بیان گذشت   "هادی " خدا کند که  زمهر و محبّتش      سرشار کرد سینه، از این خاکدان گذشت ✅️‌ عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
      🌷این داستان واقعی است.🌷 💢در سوپرمارکت دوستم  نشسته بودم. یکی از مشتری ها ی قدیمی که پیرمردی روستایی و ساده  است وارد شد و بعد از احوالپرسی با دقت  نگاهی به  کفش‌‌و کلاه و عینک و پالتوی پلوخوری من انداخت. نمی دانم توی سرش چی گذشت. بعد از خرید و کمی حرف و حدیث و این دست و اون دست کردن ، از جیب بغلش دستمالی ابریشمی در اورد و یک ساعت مچی قدیمی را از نایلون داخل دستمال خارج کرد و گفت : برادرزاده ام میگه اینو به من بده،  چرا ساعت عهد بوق رو نگه داشتی ؟ به دردت نمی خوره. اما دلم نمیاد .‌ آخه ازش خاطره دارم . آیا واقعا به درد نمی خوره ؟ تا ساعت رو دیدم فهمیدم عتیقه س ، یک سیکو پنج اتومات بود  با کمربندی از طلای هیجده عیار که دور صفحه اش برق می زد و بندی زیبا و دو رنگ داشت  با آب طلا . توضیحات زیادی هم  در پشتش نوشته شده بود. گفتم عموجان  این خیلی گرونه ،  حداقل سی میلیونی میارزه . شاید هم بیشتر. پیش تو چه میکنه ؟ گفت پاییز سال ۱۳۵۵ از روستای خودمان به تهران رفتم و تا نزدیکی های عید کار کردم . پول خوبی در اوردم خیلی دوست داشتم  ساعتی  بخرم و در آبادی  پز بدم  اما می ترسیدم سرم کلاه بره. یه روز ازصاحب کارم پرسیدم کجا ساعت خوب می فروشن ؟ گفت : خیابان فردوسی ، نزدیک لاله زار اونجا رو پیدا کردم. پشت ویترین مغازه ها پر بود ازساعت های قشنگ و رنگ و  وارنگ. گفتم ای داد بی داد حالا من اگه با این سر و وضع برم تو ،  سرم کلاه میزارن . نزدیک ظهر بود. گرسنه بودم و دلم برای مادرم  تنگ شده بود  همنیطورکه داشتم فکر می کردم  دیدم یه مرد میان سال کراواتی خیلی مرتب که سرش تقریبا تاس بود و کیف چرمی سیاهی در دست داشت با جوانی خوش سیما توی پیاده رو عبور می کنن. دماغ مرد میان سال  بزرگ و صورتش مانند گرده های تنوری مادرم ،  پت و پهن و کت و کلفت  بود. نمی دونم چرا از او خوشم اومد. جلو رفتم و سلام کردم و گفتم : ببخشید عرضی داشتم . با خوشرویی جواب سلامم را داد و گفت بگو پسرم . گفتم اقا من پول دارم . میخام ساعت خوبی بخرم ، می ترسم سرم کلاه بره . بدون معطلی گفت دنبال من بیا . وارد یک‌معازه بزرگ دو دهنه شدیم . ناگهان مدیر فروشگاه و کارکنانش خبر دار ایستاده و نسبت به اون احترام زیادی کردن . گفت یه ساعت خیلی خوب به دوستمون بدین. مدیر اونجا چند جور ساعت را جلو من گذاشت ومن اینو انتخاب کردم و تا امروز هم نمی دونستم طلاست  . در حالیکه  ساعت رو در جعبه قرار میدادن ، اون اقا چیزی را امضا کرد و بعدش به هر کدام از شاگردهای مغازه  صد تومان انعام داد و  خدا حافظی کرد و رفت. به فروشنده گفتم  چقدر تقدیم  کنم ؟ گفت دوستتون  حساب کرد با عجله بیرون امدم تا او را پیدا کنم و پول ساعتو بدم ، اما رفته بود. به مغازه برگشتم و گفتم  این اقا کی بود؟ گفت مگه دوست شما نبود ؟ گفتم نه گفت ایشان دکتر عبدالله ریاضی رییس مجلس بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky