eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
29 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی فرج از عُسر و حرج می آید در عصـر صراط هـای کج می آید مولود پـر از بـرکت آل طـاها دردانـه ی ثـامن الحجج می آید ✅️ ‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
یارب، تو مرا مژده‌ی وصلی برسان برهانم از این نوع و به اصلی برسان تا چند از این فصل مکرر دیدن بیرون ز چهار فصل، فصلی برسان! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بااینکه راه تا حرم دوست دور بود در سرزمین طیبه ربی غفور بود آنجا نبود پردۀ پیکر  حجاب جان غیبت نبود! بلکه سراسر حضور بود از هر طرف به سمت تو خورشید می‌وزید جنس تمام یافته‌ها عین نور بود از قوت غم به سفرۀ دل‌ها نمی‌رسید هر کس که می‌رسید، غذایش سرور بود حتی جماد داشت نفس می‌کشیدها! ازبس که در تمام جهان شوق و شور بود! آن‌قدر که هوای خدا داشت آدمی بی‌اعتنا به نعمت حور و قصور بود رفتیم باز با دل پرلکّه از گناه پیش کسی که اسم قشنگش غفور بود ✅️‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم خون کند خاطر من خاطره عهد قدیم چه شدن آن طره پیوند دل و جان که دگر دل بشکسته عاشق ننوازد به نسیم آن دل بازتر از دست کریمم یارب چون پسندی که شود تنگتر از چشم لئیم عهد طفلی چو بیاد آرم و دامان پدر بارم از دیده به دامان همه درهای یتیم یاد بگذشته چو آن دور نمای وطن است که شود برافق شام غریبان ترسیم یا به آهو روشان انس وصفا ده یارب یا ز صاحبنظران بازستان ذوق سلیم سیم و زر شد محک تجربه گوهر مرد که سیه باد بدین تجربه روی زر و سیم دردناک است که در دام شغال افتد شیر یا که محتاج فرومایه شود مرد کریم   نشود مرغ چمن همنفس زاغ و زغن “روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم”   دولت همت سلطان قناعت خواهم تا تمنا نکنم نعمت ارباب نعیم   هم از الطاف همایون تو خواهم یارب در بلایای تو توفیق رضا و تسلیم نقص در معرفت ماست نگارا ور نه نیست بی مصلحتی حکم خداوند حکیم شهریارا به تو غم الفت دیرین دارد محترم دار به جان صحبت یاران قدیم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خدا شده ست که کفر از مناره سر بزند یکی بیاید و این (لات) را تبر بزند به گفت وگوی پریدن قفس نمی شکند مگر خیال در آنسوی میله پر بزند به اسم صلح به خاک مقدس آتش زد که شعله طمعش را به خشک و تر بزند سرم به سنگ که خورد از تو هم شکسته ترم نیامد آنکه به این سرشکسته سر بزند چنین که بی کس و تنهاست خانه ام، به خودم_ سپرده ام که هر از چندگاه در بزند بخواب! با همه ی خوف و اضطراب بخواب مگر به خواب ببینی شبی سحر بزند بگو که روح افاقه نکرد، کاش اینبار کمی شراب در آب و گل بشر بزند ✅️‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥 💚🍀 افشین سرشو برگردوند و به فرمان نگاه کرد.با خودش گفت *حالا که فاطمه منو نمیخواد،خدای فاطمه هم منو نمیخواد،چرا من خودمو سبک کنم.بیخیال همه شون،میرم دنبال زندگی خودم.! تو فکر بود که دختره گفت: _اگه جای خوبی سراغ نداری راه بیفت، من میبرمت یه جای توپ. ماشین روشن کرد و حرکت کرد. دختر حرف میزد ولی افشین اصلامتوجه نبود چی میگه.گفت: _یه آهنگ بذار. افشین متوجه حرفش نشد. خودش ضبط ماشین روشن کرد.صدای بلند موسیقی تندی تو ماشین پیچید. افشین جا خورد،ترمز کرد و سریع قطعش کرد. دختر گفت: _چته؟!! چرا اینجوری میکنی؟!! چی زدی؟!! افشین یاد اون موقعی که فاطمه مداحی گذاشت و بعدش آهنگ بدی پخش شد، افتاد. یاد حرف فاطمه که خدا و حواسش بهش هست.تو دلش گفت *خدایا میشه حواست به منم باشه؟ من فاطمه رو میخوام،اینو نمیخوام ... اگه فاطمه رو میخوای باید مثل فاطمه باشی ... خب چکار کنم؟ ... حداقل اینو پیاده کن ... اگه پیاده ش کنم و فاطمه هم نباشه چی؟ ... تو یه قدم بردار که به خدا و فاطمه نشان بدی واقعا میخوایش .. با اخم به دختره گفت: _برو پایین. دختره با تعجب گفت: _دیوانه ای؟!! -آره،برو تا تو هم دیوانه نشدی. دختر پیاده شد و رفت. با خودش گفت: *اینو ردش کردی رفت.ولی فاطمه از کجا میفهمه که تو بخاطرش این کارو کردی؟ اشتباه کردی. بی هدف رانندگی میکرد. صدای اذان اومد.سمت صدا رفت.به مسجدی رسید. تو ماشین نشسته بود، و به آدمهایی که به مسجد میرفتن،نگاه میکرد.یکی به شیشه ماشینش میزد. شیشه رو پایین داد. -سلام افشین جان حاج آقا موسوی بود. با تعجب گفت: _سلام..شما؟!!..اینجا؟!! حاج آقا با همون لبخند همیشگی گفت: _من باید این سوال رو بپرسم.گفته بودم که تو مسجد نزدیک مؤسسه نماز میخونم.مگه نیومدی اینجا منو ببینی؟! افشین خیلی تعجب کرد. -نه..یعنی..من از اینجاها رد میشدم، صدای اذان شنیدم اومدم. -خب چه بهتر..بعد نماز باهم حرف میزنیم.وقت داری دیگه؟ با مکث گفت: _آره..باشه. باهم داخل مسجد رفتن. نماز خواندن بلد نبود.حاج آقا رفت جلو که نماز رو شروع کنه.افشین هم یه گوشه نشست و به بقیه نگاه میکرد. یاد نماز خواندن فاطمه افتاد.. یاد سوالهایی که هنوز جواب هاشو پیدا نکرده بود. متوجه گذر زمان نبود. حاج آقا کنارش نشست و آروم گفت: _افشین جان حالت خوبه؟ افشین با مکث نگاهش کرد.. ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
من می دانم هیچ گاه برای تبدیل شدن به آن چه که مدنظرم هست دیر نیست به رشد خود ادامه میدم به آموختن ادامه میدم و هر شب خودم را برای فردای جدید آماده می کنم . . .! 🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون در پناه‌ خدا 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
صبح است بیا دلی به دریا بزنیم در گوش سپیده لب به نجوا بزنیم صبح است بیا برای مستانه شدن بر غصه و غم دست به حاشا بزنیم صبحتون پر امید و شاد یکشنبه تون سراسر عشق و نیکبختی 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پراز خیر وخوبی 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
لحظه های زندگی... - لحظه های زندگی....mp3
4.95M
صبح 1 بهمن با صدای ادیت 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دلت گر به راه خطا مایلست ترا دشمن اندر جهان خود دلست یکم بهمن ماه زادروز فردوسی بزرگ (روز آموزگار ایرانی) سخن‌سرای نامی و سراینده‌ی شاهنامه حماسه‌ی ملی ایران بر تمام ایرانیان و پارسی زبانان سراسر جهان خجسته باد🌹 +یونسکو شاهنامه‌ی فردوسی را یکی از سه اثر برجسته‌ی جهان معرفی کرده است. 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
طعنه و زخم زبان را کن تحمل مرد باش زیر پُتک و داخل کوره شود آهن زره! ✅️‌ عضو‌ کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky