eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا به شهر نگاهت، به آشیانه ببر به سور و ساتِ قفس، تا به آب و دانه ببر پلنگم و به هوایت به قله آمده‌ام مرا به خلسه و تا خلوتی شبانه ببر برای قطره‌ی باران چه می‌کنی ای رود؟ مرا به وسعتِ دریا، به بی‌کرانه ببر بباف موی پریشان و سرکشم را باز شلالِ موی مرا تا به رقصِ شانه ببر بخوان مرا به طلوع قشنگِ آغوشت به مهر و گرمی خورشیدِ بی‌بهانه ببر به میهمانی واژه، به میهمانی شعر مرا به جشن غزل‌های عاشقانه ببر ✅️عضوکانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرقی‌ نمی کند‌ چه‌ برایم‌ نوشته‌ دوست‌ گیرم‌ که‌ ناسزاست‌‌، ولی دست‌ خط ‌ اوست‌ آینه‌وار خیره‌ به‌ تنهایی‌ توام‌ آری‌ سکوت‌ ‌ساده‌ ترین‌ راه‌ گفتگوست‌ این‌ درس را‌ ز‌ عشق‌ تو آموختم‌ که‌ گاه‌ راه‌ وصال‌ دست‌ کشیدن‌ ز‌ جستجوست‌ هر‌ کس‌ به‌ قدر وسع‌ ،خریدار یوسف‌ است‌ سرمایه‌ ی شکسته‌ دلان‌ چیست‌، آرزوست‌ بیچاره‌ ما‌ که‌ گر چه‌ عزیزیم‌ نزد خلق‌ چیزی‌ که‌ پیش‌ دوست‌ نداریم‌ آبروست‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥 💚🍀 افشین تو دلش گفت آره،حقمه.این بار پویان،افشین رو بغل کرد.باهم تو خونه رفتن.پویان متعجب به اطرافش نگاه میکرد. -واقعا اینجا زندگی میکنی؟!! -آره. -چرا خونه تو فروختی؟ -چون حلال نبود. پویان با لبخند نگاهش کرد.افشین هم لبخند زد. -افشین،هنوزم باورم نمیشه خودت باشی...نماز هم میخونی؟!! افشین خندید و با اشاره سر گفت آره. -خواهرمو دست کم گرفته بودم....حالا خاستگاری هم رفتی؟ تمام شب صحبت کردن. پویان از پدر و مادرش گفت.افشین خیلی ناراحت شد.پدر و مادر پویان رو از پدر و مادر خودش بیشتر دوست داشت. یک ساعت به اذان صبح بود. هنوز مشغول صحبت بودن که صدای آلارم گوشی افشین اومد.پویان و افشین با لبخند به هم نگاه کردن.یک دقیقه نگذشت که صدای آلارم گوشی پویان بلند شد.هردو بلند خندیدن.. وضو گرفتن و نمازشب خوندن. برای نماز صبح به مسجد رفتن.همیشه افشین تنها میرفت ولی حالا با پویان میرفتن. روز بعد فاطمه به دیدن مریم رفت. بعد از احوالپرسی با مادر و خواهر مریم،به اتاق رفتن.فاطمه گفت: _تو منتظر کسی هستی که بیاد خاستگاریت؟ -مامانم بهت گفته منو راضی کنی؟ -نه،خاله چیزی نگفته. مریم باتعجب گفت: -بابا گفته؟!! -نه،میگم برات ولی اول جواب مو بده. -نه.منتظر کسی نیستم. -پویان سلطانی یادته؟ تو دانشگاه یه کلاس باهم داشتیم. -همونی که پیش افشین مشرقی ازت دفاع کرد دیگه،آره..خب؟ -به نظرت چطور آدمی بود؟ -نمیدونم،اگه نرفته بود خارج میگفتم احتمالا ازت خاستگاری کرده. -از من؟!! -آره.معلوم بود ازت خوشش اومده بود. فاطمه با تعجب به مریم نگاه میکرد.مریم گفت: _چیه؟ مگه دروغ میگم؟ تو هم ازش بدت نمیومد. -نه،اینجوری نیست.اون عاشق تو شده بود. -من؟؟...پس چرا همش میومد پیش تو و با تو حرف میزد؟ -چون میخواست برای همیشه از ایران بره،نمیخواست تو از علاقه ش چیزی بفهمی. -حالا برای چی الان اینارو میگی؟ -پویان سلطانی برگشته. -خب که چی؟ -گوش نمیدی ها.میگم عاشقت شده بوده.الان بخاطر تو برگشته. -برو بابا..منو سرکار گذاشتی. -نه به جان خودت،راست میگم. -خودشو دیدی؟!! -بله. -خودش بهت گفته بخاطر من برگشته؟!! -به این صراحت که نگفت..حتما که نباید همه چیز رو به زبان بیاره. -حالا چرا به تو گفته؟!! -مریم،خیلی تغییر کرده.خیلی با حجب و حیاست.روش نشد بیاد سراغ خودت. البته مطمئن هم نبود که مجرد باشی. اولین سوالی که ازم پرسید این بود که ازدواج کرده..وقتی گفتم نه،نفس راحتی کشید. -خب که چی مثلا؟ -مریم خیلی بی ذوقی. -فاطمه،اون پسره تو دانشگاه با همه دخترها بوده.همیشه دور و برش پر دختر بوده.حالا چیشده عاشق من شده؟ -اون تغییر کرده. -تغییر هم کرده باشه.من نمیتونم با کسی زندگی کنم که قبلا دستش تو دست صد تا دختر دیگه بوده. فاطمه دید فایده نداره، دیگه چیزی نگفت.حق با مریم بود.پویان هم.... ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خــــــدایا🤲 بجز خودت به دیگرى واگذارمان نكن تویى پروردگار ما پس قرار دہ بى نیازى در نفسمان یقین در دلمان روشنى در دیدہ مان و بصیرت در قلبمان 🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون خوش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐مکن در وقت صبح ای دوست، سستی 🌸که داری ایمنی و تندرستی 💐چو پیدا شد نسیم صبحگاهی 🌸در آن ساعت بیابی هر چِ خواهی 💐سلام صبحتون پر شور و نشاط 🌸امروزتون پر از خبرهای خوب و 💐یهویی های پرمهر و شاد 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبح‌ زیباتون‌ بخیر 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسفند ماه.... - @mer30tv.mp3
5.32M
صبح 1 اسفند 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای دل شکایت ها مکن تا نشنود دلدار من ای دل نمی ترسی مگر از یار بی زنهار من ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من نشنیده ای شب تا سحر آن ناله های زار من یادت نمی آید که او می کرد روزی گفت گو می گفت بس دیگر مکن اندیشه گلزار من 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر مَقدم شاه‌زاده اکبر صلوات بر وارث ذوالفقار حیدر صلوات بر نور دو دیده ی حسین بن علی بر جانِ دل و شبه پیمبر صلوات ✅️‌ عضو کانال 🌹پیشاپیش‌ ولادت‌ شبه‌ پیمبر ‌حضرت‌ علی اکبر‌(ع) ‌ وروز جوان‌ ‌ برشما‌ عزیزان‌ مبارک‌ باد🌹 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آن دوری و بد حالی نبودم از رُخت خالی به دل می‌دیدمت و وز جان سلامت می‌فرستادم سِزد‌ که‌ از خون‌ من‌ نقشی‌ بر آرد‌ لعل‌ پیروزت‌ که‌ من‌ بردُرج‌ دل‌‌ مُهری بجز مِهر تو ننهادم‌ بجز‌ دام‌ سر زُلفت‌ ‌ که‌ آرام‌ دل‌ سایه‌ ست‌ به‌ بندی تن‌ نخواهد داد هرگز ‌جان‌ آزادم‌... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"باران" ببار بر دل تبدار روزگار شاید حریف شستن غمها "شما" شوی ✅️ ‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بر می‌گردم با چشمانم که تنها یادگار کودکی من اند آیا مادرم مرا باز خواهد شناخت؟! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دستم به قلم آمد و نام تو درخشيد باران صباحت به قلم نور تو بخشید از آمدنت غنچه‌ی لبخند تو وا شد! عطرش به جهان پرتویی از آل عبا شد مانند پیمبر شده آن صورت ماهت از دیده‌ی پر نور محمد(ص) به نگاهت از فصل بهار غزلت درد به فریاد! پرپر شدنت دیده‌ی خونین به زمین داد.. ✅️‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
-879091966_2101222403.mp3
12.19M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ 🎼‌ به‌ جای من‌ 💗🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به او گفتم : زندگانی سیبی است گاز باید زد با پوست زن همسایه در پنجره اش تور می بافد می خواند من ودا می خوانم گاهی نیز طرح می ریزم سنگی مرغی ابری آفتابی یکدست سارها آمده اند تازه لادن ها پیدا شده اند من اناری را می کنم دانه به دل می گویم خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم مادرم می خندد رعنا هم... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بوسیدمش ولی فقط از دورهای دور می خواهمش شکسته و پَربسته و صبور دیوانه‌ام برای دو چشمی که ساحر است سرگشته‌ام برای همان قله‌ی غرور چون ماهی‌ام که در تب و تابم به دور از آب در ساحلش غریبم و افتاده‌ام به تور چون ماه کاملی که جنونم به دست اوست با هر طلوع می‌بَردم تا به جشن نور لبخند او دلیل و بهانه‌ست تا که باز راهی شوم به خاطر او تا به شعر و شور... پاییز باشکوه و قشنگِ پُر از غم است وقتی که از بهارِ دلم می‌کند عبور ✅️عضوکانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
همین، تا پر گشودم از قفس‌ها سر در آوردم، غلط کردم به شوق باغ، گویا پر در آوردم دهان تا باز کردم مُنکرانم طعنه‌ها کردند غزل گفتم، گمان کردند پیغمبر در آوردم اگر شمشیر عریان پیشِ رویم بود خندیدم چو بودا در جواب از جیب، نیلوفر در آوردم! درختی ساده‌ام، آری جفای باغبانم را هرس پنداشتم، پس شاخه‌ای دیگر در آوردم! به خود آرایشِ "بَزمی" گرفتم تا بیاسایم غم از هر سو که آمد بر سرم، ساغر در آوردم جهانِ سخت را آسان گرفتم، شعرِ تَر گفتم به مضمون، موم از دکانِ آهنگر در آوردم ندارم عادتِ منت کشیدن، حالِ من خوب است زِ بس با دستِ خود از پُشتِ خود خنجر در آوردم زِ عُمرِ رفته آهی ماند، بر آیینه‌ی جانممم طلا در کوره کردم، مُشتِ خاکستر درآوردم!   💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در شهرنبی نفحه ی یاس آمد بر خُلق نبی اشبه الناس آمد تکرارعلی به عرصه رزم وجهاد هم رزم یَلی برای عباس آمد ✅️‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به یاد یار دیرین کاروان گم کرده را مانم که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خنده ات دل میبرد از مقتدا شانه ات شد تکیه گاه عمه ها شبه پیغمبر تویی عشق "حسین" جان ما بر مقدمت باشد فدا... ✅️‌ عضو‌ کانال میلاد حضرت علی اکبر، نور دل و دیدهء امام حسین مبارک باد🌹 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky