eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
619 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
178 ویدیو
12 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
☘☘☘☘ لحظه ها لحظه های آخر بود آخرین ناله های خواهر بود خواهری که میان  بستر بود خنجری خشک و دیده ای تر بود چقدر سینه اش مکدر بود دستش رو به قبله تا کرده روی خود را به کربلا کرده مجلس روضه را بپا کرده باز هم یاد درد ها کرده یاد باغ گلی که پرپر بود پلکهایش کمی تکان دارد رعشه ای بین بازوان دارد پوست نیروی استخوان دارد یادگاری ز خیزران دارد چشم از صبح خیره بر در بود تا علی اکبرش اذان ندهد سروِ قدش تا نشان ندهد تا علمدار سایبان ندهد تا حسینش ندیده جان ندهد انتظارش چه گریه آور بود زیر این آفتاب می سوزد تنش از التهاب میسوزد یاد عباس و آب میسوزد مثل روی رباب میسوزد یاد لبهای خشک اصغر بود میزند شعله مرثیه خوانیش زنده ماندن شده پشیمانیش مانده زخمی به روی پیشانیش آه از روز کوچه گردانیش چقدر در مدینه بهتر بود سه برادر گرفته هر سورا و علی هم گرفته بازو را دور تا دور قد بانو را تا نبینند چادر او را آه از آن دم که پیش اکبر بود ناگهان یک سپاه خندیدند بر زنی بی پناه خندیدند او که شد تکیه گاه خدیدند مردمی با نگاه خندیدند بعد از آن نوبت برادر بود آن همه ازدهام یادش هست جمع کوفیُ شام یادش هست چشمهای حرام یادش هست حال و روز امام یادش هست چشمها روی چند دختر بود یک طرف دختری که رفته از حال یک طرف تل خاک در گودال زیر پای جماعتی خوشحال یک تن افتاده تا شود پامال باز دعوا میان لشکر بود جان او تا ز صدر زین افتاد خیمه ای شعله ور زمین افتاد نقش یک ضربه بر جبین افتاد گیسویی دست آن و این افتاد حرمله هم جلوتر رفت یک نفر گوئیا سر آورده زیر یک شال خنجر آورده ضربه ای که به حنجر آورده عرق شمر را در آورده وای سر روی دست مادر بود @shaeranehowzavi
1_6266414811.mp3
19.94M
🎙صدای استاد محمدعلی مجاهدی ،پدر شعر آیینی، را می‌شنوید: 🔺️از ماجرای فرمایش به برای سرودن شعری با موضوع اربعین توسط استاد تا مشاهده اذان گفتن بدن بی سر سیدالشهدا (ع) منبع: کانال تلک‌الایام @telkalayyam @rezayazdaanii
نگاه.... نمی‌کُند به غم و رنج طولِ راه نگاه کسی که می‌کُند از عمق جان به ماه نگاه اگر که پلک زدن مانعش شود حتی دوباره می‌کند از بعد هر نگاه، نگاه اگر که ابر شده حائلش به وقت نگاه کشیده آه پس از آن و بعد آه نگاه مجال ناب تماشایِ او نمازِ شبش به شوقِ دیدنِ او کرده هر پگاه نگاه که گفته لشکر او کوچک‌است ؟!،می‌آید سوارِ محملی از نور یک سپاه نگاه شدند کشته پسرهای او چه غم دارد که می‌دهد به غریبیِ او پناه نگاه یقین که حضرتِ زینب(س) شهید شد وقتی نمود بر تن خونین به قتلگاه نگاه مرید مکتب زینب(س)شدم یقین دارم که می‌کند به منِ زارِ رو سیاه نگاه سلام الله علیها @shaeranehowzavi
برگشتم از رسالت انجام داده‌ام زخمی‌ترین پیمبر غمگین جاده‌ام ناباورانه از سفرم خیل خارها تبریک گفته‌اند به پای پیاده‌ام یا نیست باورم که در این خاک خفته‌ای یا بر مزار باور خود ایستاده‌ام بارانم و ز بام خرابه چکیده‌ام شرمندهٔ سه‌سالهٔ از دست داده‌ام زیر چراغ ماه سرت خواب رفته‌ام بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهاده‌ام دل می‌زدم به آب و به آتش برای تو از خیمه‌ها بپرس که پروانه زاده‌ام چون ابر آب می‌شدم از آفتاب شام تا ذره‌ای خلل نرسد بر اراده‌ام علیهاالسلام @shaeranehowzavi
حضرت زینب سلام الله علیها رو سفید از تو شده رخت پرستاری ها نسخه از چشم تو برداشته بیداری ها زینب، از دست تو آموخته دارو ،درمان شده مجنون تو حتی خود بیماری ها عطر نام تو خودش گلشن درمان شده است بی سبب نیست که خوشبو شده عطاری ها نقش "یا زینب " سر بند ،کجا حک شده است؟ آه از این رسم و از این شیوه ی معماری ها شام، امروز هم الغوث ترا می طلبد درد هم ناله زد از قرن ستمکاری ها جابجا کرده کسی قاعده ی مردن را سایه ات را برسان بر سر غم خواری های صبر ایوب شده شهره ولی این ستم است زینب، از مرد عرب کرده طرفداری ها سلام‌الله‌علیها @shaeranehowzavi