eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
673 دنبال‌کننده
2هزار عکس
285 ویدیو
16 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه میخورد غبطه به حال پیکر تو شهادت را ببیند هر کسی از منظر تو تپیدن می گرفت از گام هایت قلب میدان مگر طوفان الاقصی بوده نام دیگر تو؟ گمان کرده که در پستو شدی پنهان، ولیکن به میدان آمده از شوق خنجرها سر تو تو با آزادیِ دربند زندان ها چه کردی؟ که می گیرد سراغ آسمان را از پر تو نشان دادی که مرد جنگ و پیکار و قیامی همین که در کف میدان بنا شد سنگر تو همین چفیه که دور گردنت داری سرآخر بسازد سَنبُل از آن چهره ی جنگاور تو @shaeranehowzavi
عبای خاکی تو زیر آوار مرا با گریه یاد مادر انداخت سعادتمند بودی و شهادت تو را با دشمنان دین در انداخت دلت بیروت خونین بود و باید به قلب حادثه پر می کشیدی میان معرکه مثل شهیدان به جمع دوستانت می رسیدی حماسه آفرین بودی و دیدیم میان مشتهای تو خطر را به لرزه در میامد هر که می دید به روی شانه های تو تبر را سحر انگیزه ی چشم ترت بود اذان تکثیر می شد از صدایت چه در سر داشتی در زیر آوار که خلوت کرده بودی با خدایت قسم بر نام والا و شریفت تو را در آسمان ها برگزیدند برای امتداد راه پاکت شهادت را به شوقت آفریدند @shaeranehowzavi
۱۱ آذر سالگرد شهادت میرزا کوچک خان جنگلی قهرمان ملی گیلان و ایران زلال و سر به زیر و بی ریا چون آبشاری برای رد شدن از قلب جنگل بی قراری تمام سروها صف می کشند از هیبت تو همين که در خیال باغ ها پا میگذاری سپیدار تنومندی و با آغوش سبزت همیشه میزبان لانه ی گنجشک و ساری چنان گل داده خون گرم تو در اوج سرما که حتی برف هم فهمیده همزاد بهاری چه دیدی از امام خود که با رگهای خونبار میان قتلگاهت از غم او سوگواری گشوده تیغ از راه گلویت بغض ها را که درد بی کسی ها را کمی آسان بباری چرا باید تفنگم را زمین بگذارم ای مرد تو وقتی که همیشه روی اسب خود سواری نقاشی هنر دست خواهرزاده ی عزیزم https://eitaa.com/kotahyepayizrabayadbebakhshi
از باد و طوفان ها نمی ترسد عبایت آسوده تکیه می زند بر شانه هایت از کفتر جَلد تو گنبد را گرفتند در آسمان پیدا شد اما ردپایت در لا به لای "جامعه"باریده هر روز ابر زیارت نامه خوان سامرایت ذکر لبان حضرت عبدالعظیمی نام تو کرده مردم ری را هدایت هر بار در سجاده ات جریان گرفتی سیراب شد حور و ملک با ربّنایت تو جد قائم هستی و در اوج غم ها ذکر فرج بوده همیشه در دعایت @shaeranehowzavi
سحرها که می جویم از او نشان را تکان می‌دهد شاخه ی ارغوان را به اذعان گلدسته ها، حضرت عشق به عطر خود آغشته کرده اذان را خودم را سپردم به دست کسی که نگه داشته بی ستون آسمان را خدایی که در دشت ها منتشر کرد صدای خوش باد آوازه خوان را خبر دارد از خلوت خاک و دانه که رویانده این سبزه‌های جوان را هنرمند ی اش را نشان داده وقتی کشیده پس از گریه رنگین کمان را چه زیبا به من یاد داده است تسبیح به مدحش بچرخانم عمری زبان را @shaeranehowzavi
تو بودی کسی که به آرامش عادت نداشت برای دل مردمش خواب راحت نداشت به روز فراق تو ای مرد مظلوم شهر نگاهی ندیدم که اشک ندامت نداشت تو رفتی ولی چشم بیدارت آخر نگفت چرا خستگی های تو استراحت نداشت؟ پر از حرف بودی ولی جز تبسم شدن لب تو جوابی برای اهانت نداشت رئیسی شبیه تو وقتی به دل می نشست نیازی که دیگر به میز ریاست نداشت گمانم که فهمیده بود آن شب آغوش کوه دلت آرزویی به غیر از شهادت نداشت @shaeranehowzavi
باید پریشان ومکدر رفته باشد بادی که با موهای تو ور رفته باشد باور ندارم زخم این پاییز جانسوز از خاطرِگلهای پرپر رفته باشد بد پیله ایی آنقدر که امکان ندارد پروانه ای از مشت تو در رفته باشد می ترسم از بی مهری تو ،اشک این کوه چون آبشار از دره ها سر رفته باشد با گریه درمی آورد اشک جهان را ابری که از پیش تو مضطر رفته باشد یک روز می آیی به خود وقتی جوانه از شاخه ی خشک صنوبر رفته باشد @shaeranehowzavi
عاقبت با هیبت سجیل.ها سر می‌رسیم آسمانت را قرُق کرده، مکرر می‌رسیم با غدیری که به خون آغشته بیعت می‌کنیم در میان معرکه با فتح خیبر می‌رسیم می‌رسد بر گوش دنیا غرش فریادمان حنجرِ سرخیم و با الله اکبر می‌رسیم گستراندی فتنه ی شب را در این دنیا ولی وعده.های صادقیم، از صبح محشر می‌رسیم ای تبر نسل مقاوم را نترسان هیچ گاه در شجاعت ما به آن سرو تناور می‌رسیم مثل سرلشکر سلامی، مثل حاجی زاده‌ها خدمت ارباب خود یک روز بی‌سر می‌رسیم @shaeranehowzavi
کلام تو شبیه خطبه می ماند که پشت دشمنان را خوب لرزاند تو ثابتی کردی ای زن جای اخبار برای دشمنان باید رجز خواند https://eitaa.com/kotahyepayizrabayadbebakhshi
برای ایران همیشه سرافراز در سینه ات داری خروش رود کارون را در عمق رگهای تو دیدم موج جیحون را در آسمان بی کران، غوغای سجیلت چون تیر آرش می شکافد قلب صهیون را در معرکه إنا فتحنا خواندی و دشمن از ضربه ی تیغ تو فهمیده شبیخون را با خطبه ثابت کرده بانوی دیار تو از کربلا آموخته لحن رجزگون را دامان همسایه به زودی سبز خواهد شد وقتی بگیری از کلاغان باغ زیتون را من از طنین خنده مظلوم فهمیدم نور تو روشن می کند چشمان محزون را حتی بهار گل فشان هم غبطه خواهد خورد وقتی تماشا می کند این خاک گلگون را @shaeranehowzavi
به دست خالی و چشم پر از اشک به اندوه فراوانش نظر کن به آن سنگی که بسته بر شکم نه به سرسختی ایمانش نظر کن در اوج مرگسالی های ممتد تمام زندگی بر دوشش افتاد شد او نان آور یک خانواده گمانم بچگی را برد از یاد نحیف و زرد و بیمار است و خسته شبیه ماه لاغر در دل ابر تو که بر ساحل دریا نشستی نگو با ماهیان تشنه از صبر هجوم آورده بر او ضعف بسیار دویده بر تنش درد مُسلم گرسنه است و برای شامه ی او شده یک آرزو بوی غذا هم امان از خصم شیطانی دشمن که با خون سفره ی رنگین گرفته است خجالت می کشد از غزه، گندم سر خود را اگر پایین گرفته است برای رنج زیتون های نارس شبی ای کاش که باران بیاید میان این همه شیخ عرب، باز علی با کیسه ای از نان بیاید 📌صفحه شاعر @shaeranehowzavi
همسفر با موج‌های بی قرار جاده‌ام من برای دل به دریایت زدن آماده‌ام از همان روزی که راهت را نشانم داده‌ای بی خیال جاده‌های پیش پا افتاده‌ام زخم و تاول کی حریف شوق و ذوقم می‌شود؟! من به چشمم قول دیدار حرم را داده‌ام عاشقانه مثل راهِ از نجف تا کربلا می‌رسد روزی به تو این قلب صاف و ساده‌ام بارها بوسیده پای خسته‌ام را در مسیر جاده هم سرخوش شده با حس فوق العاده‌ام ناگهان عطر اجابت در قنوتم می‌وزد در حرم وا می‌شود وقتی دلِ سجاده‌ام... @shaeranehowzavi