تا که آمد خانه بهمن برق رفت
تا که خارج گشت سوسن برق رفت
خشتک شوهر دوباره پاره شد
تا نمودم نخ به سوزن برق رفت
تا که شد آغاز سریال اوشین
داد زد سیما و سوسن برق رفت
در صف نان نوبت بنده رسید
چونکه شد گاهِ شمردن برق رفت
رفته بودم عکس گیرم از بدن
در اتاق سی تی اسکن برق رفت
توی آشپزخانه مشغولم به کار
تا که روشن گشت همزن برق رفت
میهمان آمد سرم آوار شد
تا شدم مشغول پختن برق رفت
بچه در تی وی فلش را جا زد و
تا که شد آغاز بتمن برق رفت
روم بر دیوار رفتم مستراح
در حمام و توی گلخن برق رفت
رفته ام حمام و موها پر ز کف
دوش باز و گاه شستن برق رفت
مرغ و ماهی در فریزر شد خراب
بس که شد خاموش روشن برق رفت
پختم از گرما چو کولر شد خموش
بس که هنگام وزیدن برق رفت
گفت بابا جان بزن کانال دو
تا خبر آید ز لندن برق رفت
دزد آمد کرد جارو خانه را
چونکه آمد خانه رهزن ، برق رفت
#علیرضا_تیموری
#شعر_طنز
#طنز_اجتماعی
@shaeranehowzavi
هدایت شده از 🦋کوتاهی پاییز را باید ببخشی🦋
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه عزیزان.
با توکل به خدا کانال اشعارم رو به اسم
"کوتاهی پاییز را باید ببخشی"
در ایتا ایجاد کردم.
قراره در این کانال اتفاقات شاعرانگی بنده رو با شما به اشتراک بذارم.
اگر تمایل داشتین کانالم رو به دوستانتون معرفی کنید🙏🙏
فرزانه قربانی
https://eitaa.com/kotahyepayizrabayadbebakhshi
هدایت شده از اشعار بانو نقیـبی
السلام علیک یا
علیبنموسیالرضا علیهالسلام
سلام و نور در جوار مضجع نورانی
امام هشتم دعاگو و نائب الزیاره دوستان هستم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گرچه من نالایقم، اما تویی اهلِ کَرَم
شاکرم از اینکه رزق و قسمت من شد حَرَم
تا نفس دارم برایت می کنم هی نوکری
تا که جانی در بدن دارم گدای این دَرم
#نگین_نقیبی
۸ شهریور ۱۴۰۳
✒️ ͜͡❥᭄@najvayebaran
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن (ع)
السَّلامُعَلَیْکََیاسَیِّدَتَنارُقَیَّةَبِنْتَالْحُسَیْنِالشَّهیدِ
سخت است بگویم به چه میسوخت رقیه
بر نیزه و سر، چشم که میدوخت رقیه
باید غزلی با دل سوزان بنویسم!
از درد و دل حضرت باران بنویسم
از موی سر سوخته و روی کبودش!
از درد همان سیلیِ عدوان بنویسم
باید که نوشت آتش این خیمه کجا رفت!
از لالهی گوش و تن بی جان بنویسم
ای تاول و زخم و عطش و درد بنالید!
از تشنگی و رنج بیابان بنویسم...
اینجا نه مدینه است که شام است و خرابه!
از پیکر بی جان اسیران بنویسم...
سخت است که از تشت طلا و غزل خون!
از خون خدا با قلم آسان بنویسم...
#الهه_نودهی
@shaeranehowzavi
نام تو بُرد، توبه آدم قبول شد
آدم بدون لطف تو آدم نمی شود
یک عمر هم اگر که بگوییم "یاحسین"
یک ذره از حلاوت آن کم نمی شود
#عاصی_خراسانی
@shaeranehowzavi
باز از هجومِ پست و حقیر نگاه ها
از لابهلای وحشتِ این کوره راه ها
رسم حیا به میان آورده ماهتاب
پوشیده رخ مقابل تیر گناه ها
#انیس_حسنکی
@shaeranehowzavi
هدایت شده از شرح آتش دل
🏴 یا حسین
شب جمعه شد و دوباره دلم پر کشیده به کربلای حسین
اربعین هم گذشت و جمع نشد از دلم خیمۀ عزای حسین
خون پاکت هنوز میجوشد، سرد هرگز نمیشود داغت
موعد انتقام نزدیک است، تکیه کردیم بر خدای حسین
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۳/۰۶/۰۹
ساعت به وقت #حاجقاسم
۰۱:۲۰ 💔
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاجقاسم سلیمانی صلوات
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
@SharheAtasheDel
تا به کی چشم انتظاری تا بیایی ازسفر
از نگاه مهر تو عالم شود دور از خطر
اشک آدینه چکد بر دامن هجران جان
شد سحرها ندبه هایی بر دل خونین جگر
با ولای منتظر حس می کنم عشق و امید
کاش بینم لحظه ای آن مهربان وقت سحر
از نگاه باطنش ریزد بسی باران مهر
می شود دلواپسیها از نگاهش بی اثر
باحضور مقدمش گل می کند دنیای ما
عطر گلهای حضورش جلوه کرده پرثمر
هل اتی باشد کمال حضرت باران عشق
ازدم عیساییاش احیا شود جن و بشر
از جمال باطنش ریزد کرامت بیکران
محفل رؤیاییاش دلها کند زیبا نظر
در غم هجران او عالم شده امواج غم
از تن هجران او ریزد به جانها اشکِ تر
با غزل سوزم تمام رنج جانم بیهوا
تا بماند قصه هجران او دور از شرر
#مهدی_منتظری
@shaeranehowzavi
☘
خدا کند که در و تخته ای به هم بخورد
و یا جرقه ی عشق تو بر سرم بخورد
تویی که در همه دنیا زبانزدی آقا
غروب جمعه شد اما نیامدی آقا
من انتظار تو را می کشم بیا برگرد
شکسته وزن کلامم "توروخدا" برگرد
غروب جمعه شده بازهم دلم تنگ است
کبوترم که بدون تو سهم من سنگ است
چقدر شکوه کنندت زبان قاصرها
چقدر بی تو بخوانند شعر - شاعرها
به روی قلب من آقاست زخم کاریتان
خودت بگو چه بگویم برات آقاجان
«روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم
دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم» 1
بیا که بی تو جهان فقر مطلق است انگار
بیا که کفر - بدون تو بر حق است انگار
بیا که رونق بازارها شکستنی است
و با فلاسفه شیطان برادر تنی است
نگار من به فدای تفقدت آقا
دلت گرفته برای دل خودت آقا!
چقدر بی تو بخوانم متی ترانا را
ببین که تا به کجاها کشیده ای ما را
نگو نشستن با تو به من نمی آید
به من بدون تو شاعر شدن نمی آید
دلم خوش است به فال نگاهتان آقا
دخیل بسته نگاهم به خالتان آقا
چقدر بی تو بگویم نگار آمدنی است
قراربخش دل بی قرار آمدنی است
قرار می رود از کف- دلم خبر دارد
قرار آمدنی، غمگسار آمدنی است
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
دلم به هجر تو آقا کنارآمدنی است
به انتقام شهیدان عصر عاشورا
سفیر فاطمه با ذوالفقار آمدنی است
چقدر مانده به روزی که سرنوشت من است؟
اگر کنار تو باشم یقین بهشت من است
در این سیاهی و ظلمت میان این شب تار
قدم قدم به حضور تو می رسم انگار
شمیم بوی تو را می کنم هنوز احساس
تویی که رفته نگاهت به حضرت عباس
#رضا_دین_پرور
#امام_زمان
#جمعه_های_دلتنگی
@shaeranehowzavi
آنان که با کریم و کرم آشنا شدند
دلدادهی همیشگی مجتبی شدند
آنان که خاکِ پای حسن شد نصیبشان
تنها به لطف یک نظرش کیمیا شدند
تنها نه دوستان که در آن شهر، دشمنان
در آستان او همه حاجتروا شدند
باب کرم به یمن وجودش گشوده شد
درهای بسته با مددش زود واشدند
حال کبوترانِ حرم نانوشتنیست
تا در حوالیِ حرم او رها شدند
حاتم ترین اهالی آبادی کرم
مبهوت این کرامت بی انتها شدند!
بی شک به پادشاهی و عزت رسیدهاند
آنان که در طواف حریمش گدا شدند
میراث او غم است و در انبوه غربتش
خوشبخت مردمی که به غم مبتلا شدند
از شدت غریبیِ تنهاترین امام
عمری تمام زمزمهها بی صدا شدند...
#نعیمه_وافی
#امام_حسن_مجتبی
#کریم_اهل_بیت
@shaeranehowzavi
من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
برگشتهام از بهشتِ بینالحرمین
آدم شدهام... هبوط را میفهمم
#محمدعلی_دُرریز
@shaeranehowzavi