✨✨✨✨✨✨✨✨
حکایتها و هدایتها
حکایتی از یک هدایت
✅«یار باش بار نباش»
نسیمی کز گل آن کاکل آیو
مرا خوشتر زبوی سنبل آیو
چو شو گیرم خیالش را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آیو
🌿آنچنان سرخوش و عاشقانه این اشعار را زمزمه میکرد و مجنونوار هر #شب_چهارشنبه راهی جمکران میشد که گویی فقط به #یاد_یار نفس میکشد.
اول زیارتی از اهل قبور در قبرستان بقیع و دمی به یاد پدر و فاتحهای بر سر مزارش و بعد به سمت #مسجد_جمکران روانه میشد.
اهل تظاهر و ... نبود، معتقد بود باید بارهای زمین مانده را به دوش کشید و به ولی(ع) کمک نمود هرچند توفیق دیدن رویش را پیدا نکنی!
سالهای اول طلبگی خیلی پرخاطره و با ابتلاءات زیادی همراه بود خود را عاشق امام زمان(عج) میدانستیم و به دنبال دیدن روی چون ماهش هرهفته پیاده به اتّفاق چند تن از دوستان به بیابانهای جمکران رفته و تا صبح با ناله و زاری به دنبال آقا و مولایمان بودیم.
شبی در #جمکران، شیخ را با جمعی یافتم شنیده بود چه میکنیم، پرسید: اگر الان #آقا را ملاقات کنی چه میکنی؟
گفتم: به دست و پایش میافتم، چون پروانه به دورش می گردم و ...
گفت: اگر پرسید در راه ما چه کردهای چه؟ چه بارهایی برداشتی؟ با شیعیان و دوستان گرفتار ما چه کردی؟ چه جوابی داری؟!
به چشمانم نگاهی سرشار از محبت نمود و ادامه داد خودت باری بر دوش مولا نباشی؟!
این را گفت و رفت، به دنبالش دویدم، پس چه کنیم؟
فرمود: #مالک_اشترها به دنبال #علی(ع) نبودند که فقط رویش را ببینند بلکه #عهدهدار اموری میشدند که #رضایت_علی(ع) در آن بود ولو فرسنگها از او دور بودند و #زبیرها در کنار #علی(ع) بودند ولی طاقت #امر او را نداشتند و در مقابل او لشگرکشی کردند!
#ولایی_بودن فقط اشک و آه و... نیست بلکه کسب نمودن #رضایت_ولی، شرط است و راه یافتن به #صراط و از #سبیلها گذشتن و به صراط رسیدن.
گفتم: عاجزم!!
گفت: اگر #سالکی و به #عجز و #اضطرار رسیدی با #اعتصام و #استعانت از #ولی، به #صراط میرسی و نجات مییابی. مواظب باش در #سبیلها نمانی! (خاطرات یکی از دوستان از دیدار با استاد علی صفایی)
#مکتب_تدبر
#فرهنگ_تدبر
#اضطرار_به_حجت
#استاد_علی_صفایی
#شاگرد_قرآن
@shagerd_Quran