eitaa logo
شاهــنامهٔ فردوســی
520 دنبال‌کننده
1هزار عکس
161 ویدیو
8 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌿 و ویدیو ها ، ادیت ، میم و. رو اینجا ارسال کنید 👇 @rueen_tan ناشناس 👇 https://daigo.ir/secret/4207512 جواب ناشناس👇 @shah_nameh2 کانالمون تو روبیکا 👇 @shah_nameh1
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ها سرما خوردم شاید امروز و فردا پست نباشه ببخشید🥲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نحوه پذیرش اسلام (اسلامِ شیعی) توسط ایرانیان و انتقالش به آناتولی @shah_nameh1
هدایت شده از باستان نامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ ▪️ چرا رستم با دین زرتشتی، دشمنی می‌کرد؟ 👈🏻 نبرد رستم و اسفندیار، دلایلی داشت، از جمله آنکه رستم حاضر به پذیرش دین زرتشتی نشد. 🔻 دشمنی رستم (بزرگترین پهلوان شاهنامه) با زرتشت سبب شد که در اَوِستا (کتاب دینی زرتشتیان) هیچ نامی از رستم به میان نیست. با اینکه از پهلوانان هم‌عصر رستم (که کم‌اهمیت‌تر از او بودند)، به نیکی نام بُرده شده است. مشاهده اسناد نوشتار: بنگرید. ▪️ باستان‌نامه: @ir_bastan
شاهــنامهٔ فردوســی
‌ توحید نیاکان؟ اما رستم خورشید پرست بوده نه موحد. ‌
‌ بعضیا میگن اینکه خودش شخصیت های رو یکتاپرست کرده دروغه و ایرانیان از اول یکتاپرست بودن اما خب تو نامه دقیقی ظهور میکنه و میگه مردم قبل از زرتشت خورشید و ماه می‌پرستیدند درحالی که تو شاهنامه شاهان و پهلوانان قبل از گشتاسپ یکتاپرست هستند و حتی مناسک زرتشتی انجام میدن بخاطر همین احتمالش خیلی زیاده که فردوسی تقیه کرده باشه ‌
دژ آدمخواران : با شادی و با هدایای شهریار نزد رسید. پهلوانان و پیلتن شاد شدند و همگی به رستم آفرین خواندند و گفتند« زمین با رستم آباد است و دل شاه به او شاد. همه چاکر و بنده تو هستیم و به فرمان توییم.» سپس به لشکر کشی ادامه دادند تا به سغد رسیدند، در آنجا به شکار و میگساری مشغول شدند پس از آن باز لشکر را حرکت دادند تا به شهری رسیدند به نام بیداد، در شهر بیداد دژی بود که خوراک مردمان آن دژ گوشت انسان بود، خوراک مورد علاقه شاه کودکان و دختران جوان خود چهر بود. رستم سی هزار مرد جنگی به همراه به آن دژ فرستاد. شاه آن دژ مردی به نام بود، کافور لباس رزم پوشید و سپاهش را آماده کرد. گستهم دستور داد به آنان تیر باران کنند. کافور به سپاهیان خود گفت« نوک نیزه از نوک تیر فرار نمی‌کند، گرز و شمشیر بردارید و روزگار ایرانیان را تباه کنید.» مدتی هر دو سپاه جنگیدند و ایرانیان فراوانی کشته شدند. گستهم به گفت« سریع نزد رستم برو و بگو به کمک ما بیاید.» بیژن مانند باد خودش را به رستم رساند و آنچه باید گفت. رستم خودش را به سپاه گستهم رسانید و ایرانیان فراوانی را کشته دید. به کافور گفت« ای سگ بد نژاد اکنون از رنج این جهان خلاصت میکنم.» کافور به رستم حمله کرد و خواست با تیری پهلوان شیرگیر را شکار کند که رستم سپر بالا آورد. سپس به سوی طنابی انداخت و در لحظه رستم نیزه ای به سرش فرو کرد که کلاه و سرش یکجا شکست. بعد از مرگ کافور سوی دژ حمله کردند، اهالی دژ در بستند و از پست بام تیر باران کردند. اهل دژ گفتند« ای مرد زورمند پدرت نام تو را چه نهاده؟ از زمان تا کنون هیچ کس نتوانسته این دژ را فتح کند. سالیان دراز هم اینجا بمانی چیزی به دست نمی آوری حتی منجنیق به دژ اثری ندارد که از جادوی و دَم جاثلیق ( رهبر کلیسا) ساخته شده‌است.» @shah_nameh1
شاهــنامهٔ فردوســی
دژ آدمخواران : #فریبرز با شادی و با هدایای شهریار نزد #رستم رسید. پهلوانان و پیلتن شاد شدند و همگی
‌ بچه ها تابستان گذشته رفتم تو نخ ادیان و عقاید باستانی و یه چیز عجیب و مکرر که تو اکثرشان دیدم این بود که خدایان شون دختران جوان و زیبا و ترجیحا بکر رو برای قربانی شدن می‌خواستند و یا کودکان کوچک مثلا زیر پنج سال ( حتی الان هم تو جوامع چند خدا پرست مثل هند این جور رسوم هستند) بنظرتون چرا برای قربانی کردن بچه و دخترای جوون رو ترجیح میدادن؟😐💔 ‌
📪 پیام جدید https://eitaa.com/shah_nameh1/2446 بنظرم چون تمامی این ادیان که قربانی میپسندند و لازم میدونن یک ریشه از اجنه دارن ... . و خب به دلیل پاک بودن بچه ها و دختران جوان بکر و دوری از آلودگی . پس این باعث میشه قربانی پسندیده تر باشه تا اینکه یک پیرمرد که همه کار کرده رو بخوان قربانی کنن نمی‌دونم تونستم خوب منظورم رو برسونم یا نه . ولی خب نظر شخصی بود و سند مدرک خاصی ندارم ................ بلاخره یه نظر منطقی آره شاید چون بیگناه بودن میخواستن کشته بشن
📪 پیام جدید https://eitaa.com/shah_nameh1/2451 اونا ریششون که اینجوری نبوده خداشون مار نبوده . مار نماد خداشون بوده . نماد یک جن خاص که می‌پرستیدن اگرم الان مار رو خدا میدونن به دلیل تحریف در طول زمانه ............. میدونم ولی خب مثال زدم منظورم اینه بعضی از خدایان شون حیوون بودن
فتح دژ آدمخواران: با شنیدن اینها غمگین شد و سپاه را چهار سو کرد، یه سو و یک سو ، یک سو هم لشکر زابلی، سپس رستم تیر و کمان به دست گرفت و اهالی دژ در شگفت ماندند، رستم هر کسی که سر از بام دژ بیرون می آورد می‌کشت. سپس شروع به کندن دژ کردند، نیمی از دیوار را کندند و نفت سیاه روی چوب ها ریختند و دژ را آتش زدند. بلاخره دیوار دژ فروریخت و سپاه داخل دژ بیرون آمد، رستم نعره کشید « کمان و تیر بردارید و بجنگید.» پهلوانان بخاطر ثروت یا ناموس یا وطن حمله کردند و سر ها به باد دادند، و سپاه را از اسپ ها پیاده کردند و با نیزه داران پیش رفتند و تیر و نیزه باران کردند . با وجود آتش و باران تیر فرار ناممکن بود پس سپاهیان فرار کردند و ایرانیان در دژ بستند و به تاراج پرداختند، بسیاری کشتند و اسیر کردند و طلا و ثروت فراوان غنیمت بردند. رستم سر و تن شست و بابت پیروزی نیایش کرد. سپس به ایرانیان نیز گفت که پروردگار را ستایش کنند و بزرگان نیز ستایش گرفتند و پس از خداوند رستم را آفرین گفتند« هر کس در جنگیدن مانند تو نباشد ، نشستن برایش بهتر از جنگیدن است. تن فیل داری و چنگال شیر» رستم گفت« این زور و فر تنها هدیه از کردگارم است و شما نیز بهره مند هستید و نیاز به گله از خداوند نیست.» سپس به گفت با ده هزار سوار سوی ختن بروند تا ترکان نتوانند سپاهی آماده کنند. شب که زلف سیاه اش را نمایان کرد گیو راهی شد و سه روز تاخت. پس از سه روز صبح روز بعد گیو از توران بازگشت و رستم تصمیم به تقسیم غنائم گرفت. کنیزکان خوب چهره و اسبان شاهانه نزد خسرو فرستادند و باقی را بین پهلوانان تقسیم کردند. @shah_nameh1