eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
86 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۵۶ ✍ دو آرزوی زیبایِ یک شهید ، که مستجاب شد... : همه‌ی زندگی‌اش با حضـرت زهرا(س) پیوند خورده بود. وقتی ازدواج کرد، مهریه‌ی همسرش شد مهریه ی حضرت زهرا(س)... حمزه‌علی دو تا آرزو توی زندگی داشت: اول اینکه خدا بهش یک دختر بده ، تا اسمش رو بذاره فاطمه ؛ دوم اینکه وقتی شهید شد، گمنام بمونه مثلِ حضرت زهرا(س)... هر دو تا آرزوهاش مستجاب شد و بابایِ فاطمه گمنام موند... 📌خاطره‌ای از زندگی شهید حمزه‌علی احسانی 📚منبع: کتاب خط عاشقی 2 ، صفحه 15 🇮🇷
وارد این پیج بشید @tempestfreerunning مسابقات جهانی پارکور سانیا رحمانی از ایران با رقیب خارجی دخترم : بعد قسمت استوری من شماره 18 دخترا هستم اگه اینستاتون فارسیه به 17 رای بدید، اگه اینستاتون انگلیسیه به 18 رای بدید خیلی برام مهمه ممنون میشم رای بدید 💜
⭕️ امروز با پیگیری مجدد ۲کارخانه فولاد میبد و تراوس یزد که با رانت به نااهلان واگذار و تعطیل شده بود، واگذاریشون ابطال و کارگراشون مجددا مشغول بکار شدن👏 و اراضی کشاورزی تصرف شده آزاد شد. به حق لقب برازنده این مرد بزرگه❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖‌ ۲۲ ❣یه«تنهامسیری» میدونه که؛ خداوند هــــــــــــــــزاران برابر بیشتر از دنیا، با او به مهربانی و کرامت رفتار میکنه🍃 →• @CilipTM
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناراحتی شدید رفتگر محل از خبر شهادت شهید فخری‌زاده به نقل از استاد پناهیان چرا شهید فخری‌زاده با وجود هشدارهای امنیتی در روز ترور به سمت تهران بازگشت؟
* 🥀* موضوع داستان : شهدایی نوار را سمٺ مادر محمدرضا گرفٺم و گفٺم: «این رو دو تا از بچہ ها دادن. مربوط بہ زمانیہ ڪہ محمدرضا مجروح بودهـ . » متعجب نوار و بعد هم من را نگاهـ ڪرد و گفٺ :« توش چیہ حاجـے؟» گفٺم:« بعد از اینڪہ محمدرضا رو عمل میڪنن، یہ تعداد از بچہ ها میرن عیادتش.وقٺـے داشٺہ بہ هوش مـے اومدهـ ، صداش رو ضبط میڪنن.زیارٺ عاشورا مـے خونہ،یا صاحب الزمان میگہ. مـے خواد برهـ خط جلوے تانڪ هاے عراقـے مینــ بڪارهـ. بہ خانوم هایـے ڪہ قرارهـ بیان بهش آمپول بزنن اعتراض مـے ڪنه...» ـ ـ خندید. «راسٺ میگید، بہ این چیزا خیلـے اهمیٺ مـے داد. موقعـے ڪہ تهرانــ بسٺرے بود، رفٺم عیادتش. پرستار ها من رو ڪہ دیدن فهمیدن مادرش هسٺم،شروع ڪردن گلہ و شڪایٺ ڪہ: خانوم! این چہ بچہ ایہ شما دارید، چرا این جوریہ؟ گفٺم:مگه چشہ؟ گفٺند: هر روز یہ بیٺ شعر روے برگہ مینویسہ میزنہ بالای تختش: ـ ـ 【 اے زنـ بہ ٺو از فاطمہ اینـگونہ خطابـ اسٺـ 』 ـ 【 ارزندهـ ترینــ زینٺ زنـ حفظ حجابـ اسٺـ 』 ـ ـ خوابش ڪہ میبرهـ، ڪاغذ رو برمـےداریم پارهـ میڪنیمــ روز بعد دوبارهـ یڪـے دیگہ مینویسہ. ـ ـ آخہ پرسٺار هاے اونجا بہ مقید نبودند... فرازے از ڪتاب: "شانزدهـ سال بعد" زندگـے شہید "محمدرضا شفیعـے" ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂صبح دمید... و ما دوباره، در هیاهوی دنیا، قدم می گذاریم. نمی دانم،امروز؛ چندبار، یاد تو، از خاطرم عبور میکند...! اما میدانم تو هنوز، مثل دیروزتنهایی...! 🌸 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۵۷ ✍ شهیدی که زهرایی زیست و زهرایی رفت... : محمد رضا هم مداح بود و هم فرمانده ... سفارش کرده بود که رویِ قبرش بنویسند: یا زهرا (س)... اونقدر رابطه‌اش با حضرتِ زهرا(س) قوی بود که مثلِ مادرِ سـادات شهید شد. خمپاره خورده بود به سنگرش. بچه ها رفتند بالایِ سـرش و دیدند که ترکش نشسته به پهلویِ چپ و بازویِ راستش... 📌خاطره‌ای از زندگی مداح شهید محمد رضا تورجی‌زاده 📚منبع: کتاب خط عاشقی ۲ ، صفحه ۳۶ 🇮🇷
❂○° °○❂ اي پدر و مادر عزيزم اگر سعادت شهادت نصيبم شد بر بدنم گريه نکنيد و به برادران و خواهرانم توصيه مي کنم که فقط راه اسلام را بروند و هدفشان خدا باشد و سلام به همه دوستان و آشنايان و مي دانيد که دنيا وفا ندارد و مردن در بستر را براي خودم ننگ مي دانم چون اسم من سرباز اسلام است. وصيت آخر مرا با لباس نظامي دفن کنند. به اميد پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني... 🌷 🌹🌷🌹🌷