.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۲۹
✍ نوجوانی که لحظه ی شهادت ، با حرفهایش پرستار را آتش زد...
#متن_خاطره
یه بسیجی ۱۵ ساله رو آوردند بیمارستان. به شدت زخمی شده بود. دیدم لبهاش تکون می خوره. گوشم رو بردم کنار دهانش؛ گفت: خواهر! تو رو لبِ تشنهی امام حسین(ع) بهم آب بده، خیلی تشنمه...
آتیشم زد. خواستم بهش آب بدم که دکتر گفت: براش ضرر داره...
یه پارچهی خیس برداشتم و کشیدم رویِ لباش تا از عطشش کم بشه. بنده ی خدا پارچه رو میمکید و مدام تقاضایِ آب میکرد. آخرش هم تشنه شهید شد...
📌راوی: خانم قیصر ( از پرستاران جنگ تحمیلی)
📚منبع: نشریه با شهدا در جمعه، شماره ۶۸
#نوجوان_شهید #عطش #امام_حسین #پرستار#رفیق_شهیدمـ
#لبخند_هادے
#قاسم_سلیمانی_سرباز
#ما_ملت_امام_حسینیم
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
@shahadat313barayagha
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۲۹
✍ نوجوانی که لحظه ی شهادت ، با حرفهایش پرستار را آتش زد...
#متن_خاطره
یه بسیجی ۱۵ ساله رو آوردند بیمارستان. به شدت زخمی شده بود. دیدم لبهاش تکون می خوره. گوشم رو بردم کنار دهانش؛ گفت: خواهر! تو رو لبِ تشنهی امام حسین(ع) بهم آب بده، خیلی تشنمه...
آتیشم زد. خواستم بهش آب بدم که دکتر گفت: براش ضرر داره...
یه پارچهی خیس برداشتم و کشیدم رویِ لباش تا از عطشش کم بشه. بنده ی خدا پارچه رو میمکید و مدام تقاضایِ آب میکرد. آخرش هم تشنه شهید شد...
📌راوی: خانم قیصر ( از پرستاران جنگ تحمیلی)
📚منبع: نشریه با شهدا در جمعه، شماره ۶۸
#نوجوان_شهید #عطش #امام_حسین #پرستار#رفیق_شهیدمـ
#لبخند_هادے
#قاسم_سلیمانی_سرباز
#ما_ملت_امام_حسینیم
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
@shahadat313barayagha
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
مادر #پرستار دلم
ای روشنیبخشو چراغ منزلم ...
#خداتورابرایدلمنگهدارد😊