📝 متن خاکریز خاطرات ۱۵۶
✍ دو آرزوی زیبایِ یک شهید ، که مستجاب شد...
#متن_خاطره:
همهی زندگیاش با حضـرت زهرا(س) پیوند خورده بود. وقتی ازدواج کرد، مهریهی همسرش شد مهریه ی حضرت زهرا(س)...
حمزهعلی دو تا آرزو توی زندگی داشت: اول اینکه خدا بهش یک دختر بده ، تا اسمش رو بذاره فاطمه ؛ دوم اینکه وقتی شهید شد، گمنام بمونه مثلِ حضرت زهرا(س)... هر دو تا آرزوهاش مستجاب شد و بابایِ فاطمه گمنام موند...
📌خاطرهای از زندگی شهید حمزهعلی احسانی
📚منبع: کتاب خط عاشقی 2 ، صفحه 15
#شهیداحسانی #انس_با_اهلبیت #حضرت_زهرا #آرزو #تربیت_فرزند
#ازدواج_آسان
🇮🇷
وارد این پیج بشید
@tempestfreerunning
مسابقات جهانی پارکور
سانیا رحمانی از ایران با رقیب خارجی
دخترم :
بعد قسمت استوری
من شماره 18 دخترا هستم
اگه اینستاتون فارسیه به 17 رای بدید، اگه اینستاتون انگلیسیه به 18 رای بدید
خیلی برام مهمه ممنون میشم رای بدید 💜
⭕️ امروز با پیگیری مجدد #دکتر_رئیسی ۲کارخانه فولاد میبد و تراوس یزد که با رانت به نااهلان واگذار و تعطیل شده بود، واگذاریشون ابطال و کارگراشون مجددا مشغول بکار شدن👏
و اراضی کشاورزی تصرف شده آزاد شد.
به حق لقب #ابراهیم_بتشکن برازنده این مرد بزرگه❤
#علاج_درد_اینجاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖#من_یک_تنهامسیری_هستم ۲۲
❣یه«تنهامسیری» میدونه که؛
خداوند هــــــــــــــــزاران برابر بیشتر از دنیا، با او به مهربانی و کرامت رفتار میکنه🍃
→• @CilipTM
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناراحتی شدید رفتگر محل از خبر شهادت شهید فخریزاده به نقل از استاد پناهیان
چرا شهید فخریزاده با وجود هشدارهای امنیتی در روز ترور به سمت تهران بازگشت؟
*#شهید_شناسـے 🥀*
موضوع داستان : شهدایی
نوار را سمٺ مادر محمدرضا
گرفٺم و گفٺم:
«این رو دو تا از بچہ ها دادن.
مربوط بہ زمانیہ ڪہ محمدرضا
مجروح بودهـ . »
متعجب نوار و بعد هم من را نگاهـ ڪرد و گفٺ
:« توش چیہ حاجـے؟»
گفٺم:« بعد از اینڪہ محمدرضا رو عمل میڪنن، یہ تعداد از بچہ ها میرن عیادتش.وقٺـے داشٺہ بہ هوش مـے اومدهـ ، صداش رو ضبط میڪنن.زیارٺ عاشورا مـے خونہ،یا صاحب الزمان میگہ. مـے خواد برهـ خط جلوے تانڪ هاے عراقـے مینــ بڪارهـ. بہ خانوم هایـے ڪہ قرارهـ بیان بهش آمپول بزنن اعتراض مـے ڪنه...»
ـ
ـ
خندید.
«راسٺ میگید، بہ این چیزا خیلـے اهمیٺ مـے داد. موقعـے ڪہ تهرانــ بسٺرے بود، رفٺم عیادتش. پرستار ها من رو ڪہ دیدن فهمیدن مادرش هسٺم،شروع ڪردن گلہ و شڪایٺ ڪہ:
خانوم! این چہ بچہ ایہ
شما دارید، چرا این جوریہ؟
گفٺم:مگه چشہ؟
گفٺند: هر روز یہ بیٺ شعر روے
برگہ مینویسہ میزنہ بالای تختش:
ـ
ـ
【 اے زنـ بہ ٺو از
فاطمہ اینـگونہ خطابـ اسٺـ 』
ـ
【 ارزندهـ ترینــ
زینٺ زنـ حفظ حجابـ اسٺـ 』
ـ
ـ
خوابش ڪہ میبرهـ، ڪاغذ رو برمـےداریم پارهـ میڪنیمــ روز بعد
دوبارهـ یڪـے دیگہ مینویسہ.
ـ
ـ
آخہ پرسٺار هاے اونجا بہ #حجاب مقید نبودند...
فرازے از ڪتاب:
"شانزدهـ سال بعد"
زندگـے شہید "محمدرضا شفیعـے"
─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─
🍂صبح دمید...
و ما دوباره، در هیاهوی دنیا، قدم می گذاریم.
نمی دانم،امروز؛
چندبار، یاد تو، از خاطرم عبور میکند...!
اما میدانم
تو هنوز، مثل دیروزتنهایی...!
#سلام_مولای_مــهربانم🌸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🍃
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۵۷
✍ شهیدی که زهرایی زیست و زهرایی رفت...
#متن_خاطره:
محمد رضا هم مداح بود و هم فرمانده ... سفارش کرده بود که رویِ قبرش بنویسند: یا زهرا (س)... اونقدر رابطهاش با حضرتِ زهرا(س) قوی بود که مثلِ مادرِ سـادات شهید شد. خمپاره خورده بود به سنگرش. بچه ها رفتند بالایِ سـرش و دیدند که ترکش نشسته به پهلویِ چپ و بازویِ راستش...
📌خاطرهای از زندگی مداح شهید محمد رضا تورجیزاده
📚منبع: کتاب خط عاشقی ۲ ، صفحه ۳۶
#شهیدتورجی_زاده #انس_با_اهلبیت #حضرت_زهرا #آرزو #مداح_شهید
🇮🇷
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
اي پدر و مادر عزيزم اگر سعادت شهادت نصيبم شد بر بدنم گريه نکنيد و به برادران و خواهرانم توصيه مي کنم که فقط راه اسلام را بروند و هدفشان خدا باشد و سلام به همه دوستان و آشنايان و مي دانيد که دنيا وفا ندارد و مردن در بستر را براي خودم ننگ مي دانم چون اسم من سرباز اسلام است. وصيت آخر مرا با لباس نظامي دفن کنند. به اميد پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني...
#شهید_حجت_براتی🌷
#سالروز_شهادت
🌹🌷🌹🌷