eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
11.7هزار ویدیو
118 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17341201133437 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
روزپرستارراخدمت‌بانوی‌دمشق،پرستارڪربلا،قهرمان‌ڪربلاتبریڪ‌ عرض‌میڪنم😍💛 وهمینطورتبریڪ‌عرض‌میڪنیم‌ خدمت‌تڪ‌تڪ‌پرستاران‌ ایران‌زمین🌱♥️ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
•🕊🌼• ‹حجاب اسلحه ی محڪمی است که زن به وسیله ی آن میتواندازحقوق وارزش هایش دفاع کند› ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
•🕊• ‹درباره ی نمازدقت کنیدکه نماز،ستون دین وآیین وکیش شماست🌿› ✋🏻
دلم آسمون میخاد🔎📷
#در_خانه_بمانید جمع‌نشیم‌کم‌نشیم🤚✨ #ڪانال‌دلم‌آسمون‌میخاد 🕊
یلداتون مبارڬ 😍🍉 یڬ دقیقه بیشتر از همیشه نوڪر خادمای اهل بیتیم تنتون سالم ، دلتون خوش🍓... امشب همه باهم راس 22 بخونیم دعای فرج 🤚♥️ التماس دعا
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 #نسل_سوخته #پارت_پنجاه تاج سر مادربزرگ با اون چ
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 ارث با درخواست خاله،پزشکِ مادربزرگ برای ویزیت می‌ اومد خونه...من اون روز هیچی از حرف هاش نفهمیدم...جملاتش پر از اصطلاح پزشکی بود...فقط از حالت چهره خاله،می فهمیدم اوضاع خوب نیست... بعد از گذشت ماه ها،بدجور با مادربزرگ خو گرفته بودم...خاله با همه تماس گرفت... بزرگتر ها،هرکدوم سفری چند روزی اومدن مشهد دیدن بی بی...دلشون می خواست بمونن ولی نمی شد...از همه بیشتر دایی محمد موند،یه هفته ای رو پیش ما بود...موقع خداحافظی،خم شد پای مادربزرگ رو بوسید...بی بی دیگه حس نداشت... با گریه از در خونه رفت...رفتم بدرقه اش،دستش رو گذاشت روی شونه ام... _خیلی مردی مهران...خیلی... برگشتم داخل...که بی بی با اون صدای آروم و لرزانش صدام کرد... _مهران...بیا پسرم... _جونم بی بی جان...چی کارم داری؟ _کمد بزرگه توی اتاق...یه جعبه توشه...قدیمیه،مال مادرم...توش یه ساک کوچیک دستیه... رفتم سر جعبه...اونقدر قدیمی بود که واقعا حس عجیبی به آدم دست می داد...ساک رو آوردم...درش رو که بازکردم بوی خاک فضا رو پر کرد...این ساک پدربزرگت بود...با همین ساک دستی رفت جبهه...شهید که شد،این رو واسمون آوردن...ولی نزاشتم احدی بهش دست بزنه...همین طوری دست نخورده گذاشتمش کنار... آب دهنش به زحمت کمی گلوش رو تَر کرد... _وصیتم رو خیلی وقته نوشتم،لای قرآنه...هر چی داشتم مال بچه هامه...بچه هاشونم که از اونها ارث می برن...اما این ساک،نه...دلم می خواست دست کسی بدم که بیشتر قدرش رو بدونه...این ارث،مال توئه...علی الخصوص دفتر توش... تمام وجودم می لرزید...ساکی که بیش از ۲۰سال درش بسته مونده بود...رفتم دوباره وضو گرفتم...وسایل شهید بود... دو دست پیراهن قدیمی که بوی خاک کهنه گرفته بود...اما هنوز سالم مونده بود...و روی اونها یه قرآن و مفاتیح جیبی با یه دفتر... تا اون موقع دستخطی از پدربزرگم ندیده بود...بازش که کردم،تازه فهمیدیم چرا مادربزرگ گفت باید به یکی می دادم که قدرش رو بدونه... کل دفتر،برنامه عبادی و تذهیبی بود...از ذکر های ساده...تا برنامه دعا،عبادت،نمازشب و نماز غفیله...ریز ریز همه اش رو شرح داده بود...حتی دعا های مختلف... چشم هام برق می زد و محو دفتر بودم که بی بی صدام کرد... _غیر از اون ساک،اینم مال تو... و دستش رو جلو آورد و تسبیحش رو گذاشت توی دستم... _این رو از حج برام آورده بود،طواف داده و متبرک...می گفت کربلا که آزاد بشه،اونجا هم واست متبرکش می کنم... خم شدم و دست بی بی رو بوسیدم...دلم ریخت...تازه به خودم اومدم و حواسم جمع شد...داره وصیت می کنه...گریه ام گرفته بود... _بی بی،این حرف ها چیه؟دلت میاد حرف از جدایی می زنی؟... _مرگ حقه پسرم...خدا رو شکر که بی خبر سراغم نیومد...امان از روزی که مرگ بب خبر بیادو فرصت توبه و جبران رو از آدم بگیره... ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️ 🍃 🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
یه‌کمی‌بخندیم😂🍉 رفقا‌خلاصه‌یلداتون‌مبارک😍♥️ دلتون‌شادولبتون‌خندون🍓
رژیم‌صهیونسیتی‌مدعی‌شده‌‌واکسن کروناراساخته‌ومرحله‌تزریق‌به‌حیوان‌‌آن‌ راباموفقیت‌پشت‌سرگذاشته😆😂 🌵💥 خنده‌ی‌حلال😂 - - - - - - - - - - - ؛ ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
دلم آسمون میخاد🔎📷
هرشب‌باپروفایل‌های‌خاص‌باماباشید🌱 ←•{موردپسندخاصها😍}•→ #پروفایل_قاطی🌦 ـــــــــــــ🌻🌿ــــــــــــــ
هرشب‌باپروفایل‌های‌خاص‌باماباشید🌱 ←•{موردپسندخاصها😍}•→ #پروفایل_قاطی🌦 ـــــــــــــ🌻🌿ــــــــــــــ #ڪآنآل‌دلم‌آسموݩ‌میخآد🕊
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍄🌿🌻 📌#بچه‌_شیعه‌_باس؛ در،پی‌تجملات‌نباشه.👌 اگرمیدونیدباهم‌میتونیدزندگی‌خوبی‌رو داشته‌باشید،تجمل‌گرا
🍄🌿🌻 📌؛ خوشبختی‌رادررضایت‌خداببینید. ♥️|خوشبختی‌رو‌دررضایت‌خداببیتید نه‌حرف‌وحدیث‌مردم.‌ برای‌‌دل‌خودتون‌‌زندگی‌کنید‌،اینکه‌درکنار هم‌خوشبختید،تابوده‌مردم‌زیادحرف‌زدن چه‌بهترین‌وسیله‌های‌زندگی‌رو‌داشته‌ باشیم،چه.... ✨🌿اهمیت‌ندین،فقط‌رضایت‌خدا‌رودر نظربگیرید. نون‌حلال‌بیارید‌توزندگیتون‌این‌خیلی‌ مهمه.✔️ 🕊 _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍃♥️ گویند در حدیث کساء نیست نام او زینب همان عبای یمانی دلبرست... ✨ عیدتون‌مبارک😌 یلدات‌‌هم‌مبارک🍉 ــــــــــــ ؛ 🌿🍄🌿 ؛ ــــــــــــ دعای‌فرج‌یادتون‌نره 🤚🌻
یاقاضی الحاجات🍀
صبح که از خواب بیـدار می شـوی مؤدب بایست وَ صُبحت را با سلام به امام زمانت آغاز ڪن ! ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
●•||•● خوب بھ قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگی‌تان قرار بدهید. بایداز استمداد کنید و بایداز قرآن مدد بگیرید و متوسل بھ امام زمان«عج» باشید. ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
به دعا تمسک جویید ....🌱 @ k o m i l _ g r a p 🕊
💛🍎🌿 💬•|پیامبر رحمت(صلی الله علیه و آله): از جبرئیل شنیدم کہ گفت خرماۍ برنۍ(زاهدۍ)نہ خاصیت دارد ۱.دهان را خوش بو مۍڪند ۲.معده را پاڪ مۍڪند ۳.غذا را هضم مۍڪند ۴.قوه شنوایی را زیاد مۍڪند ۵.قوه بینایۍ را زیاد مۍڪند ۶.ڪمر را محڪم مۍڪند ۷.شیطان را گیج نموده ۸.تقرب بہ خدا مۍآورد ۹.دورۍاز شیطان می اورد _ _ _ _ _ _ _ _ _ ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
میگفت‌من‌قیافم‌خوب‌نیس😳 کسی‌بعدشهادتم‌😍 برام‌پوستر‌نمیزنه...😔 ولی‌هادی‌جان‌تاماهاهستیم‌🌹 یادتوزنده‌ست...❤️ به‌عشق‌هادی‌همه‌این✌️😇 ‌عکسو‌استوری‌میکنیم...👌😭
●•||•● بھ گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ حسن رحیم پورازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی طی یادداشتی با عنوان پرسش شب یلدا به بررسی اعتماد به غرب و اقتصاد برجامی پرداخته است. پرسش‌های دوستان ناظربه شورای انقلاب فرهنگی را پاسخ خواهیم گفت، اما امشب، یلدای ۹۹ و فرصت برای اندیشیدن، از هر شب دیگری در سال بیشتر است. پرسش ویژه شب یلدای کرونایی که نمیتوانیم کنار یکدیگر باشیم، پرسش عبرت از یک سرگذشت ملی است... ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
•🥣• {بادبادڪ؛هنگامے بالامیرودکه با،بادمخالف روبه روشود!... ازمخالفت هانهراسید.. این مخالفت هاشمارورشدمیده ومیتونه انگیزه ای برای موفقیتتون باشه😍} ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
•💝🌼• «خداوندازآن رونمازرابرشماواجب گردانیدکه دچارخودبزرگ بینے نشوید!» 👌🏻
••{لبیک‌یازینب♥️}•• 🕊
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 #نسل_سوخته #پارت_پنجاه_یکم ارث با درخواست خاله،پز
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 ساعت به وقت کربلا دیگه آب و غذا هم نمی تونست بخوره...سُرم هم توی دستش نمی موند...می نشستم بالا سرش و قطره قطره لی هاش رو تر می کردم...اما باطگز دهنش خشک خشک بود... بی حس تر از همیشه روی تخت دراز کشیده بود...حس و رمق از چشم هاش رفته بود و تشنگی بهش فشار می آورد...هر چی لب هاش رو تر می کردم ،فایده نداشت...وجودش گُر گرفته بود... گریه ام گرفت...بی اختیار کنار تختش گریه می کردم...حالش خیلی بد بود...خیلی... شروع کردم به روضه خوندن...هر چی شنیده بودم و خونده بودم،از کربلا و عطش بچه ها...اشک می ریختم و روضه می خوندم...از علی اکبر امام حسین که لب هاش از عطش سوخته بود،از گریه های علی اصغر و مَشک پاره ابوالفضل العباس...معرکه ای شده بود... ساکت که شدم دستش رو کشید روی سَرم...بی حس و جان...از خشکی لب و گلو،صداش بریده بریده می اومد... _زیارت...عاشورا...بخون شروع کردم...چشم هاش می رفت و می اومد... _"اَلسلامُ عَلیکَ یا اَبا عَبدالله...اَلسلامُ علیک یا ابنَ رَسولِ اللهِ...اَلسلامُ عَلیکَ یابنَ اَمیر المومنین... به سلام آخر زیارت رسیده بود... _عَلیکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبداً... چشم هاش بی رمق خیس از اشکش،چرخید سمت در...قدرت حرکت نداشت اما حس کردم با همه وجود می خواد بلند شه...با دست بهم اشاره کردبایست...ایستادم... دیگه قدرت کنترل خودم رو نداشتم،من ضجه زنان گریه می کردم...و بی بی...دونه دونه...با سر سلام می کرد...دیگه لب هاش تکان نمی خورد...اما با همون سختی تکان شون می داد و چشمش دور اتاق می چرخید... دستم رو گرفتم روی صورت خیس از اشکم... _السلام علی الحسین...و علی علی بن الحسین...و علی و اولاد الحسین... و علی... سلام به آخر نرسیده،به فاصله کوتاه یک سلام...چشم های بی بی هم رفت... دیگه پاهام حس نداشت...خودم رو کنتر کشیدم کنار تخت و بلندش کردم...از آداب میت،فقط خوابوندن رو به قبله رو بلد بودم... نفسم می رفت و می اومد و اشک امونم رو نمی داد...ساعت۳صبح بود... با همون حال،تلفن رو برداشتم...نمی دونستم اول به کی و کجا خبر بدم...اولین شماره ای که اومد به ذهنم،خاله معصومه بود... آقا جلال با صدای خوای آلود،گوشی رو جواب داد...اما من حتی در جواب سلامش نتونستم چیزی بگم...چند دقیقه،تلفن به دست فقط گریه می کردم...از گلوم هیچ صدایی در نمی اومد... آقا جلال به دایی محسن خبر داده بود...۱۰دقیقه بعد از رسیدن خاله،دایی و زن دایی هم رسیدن...محشری به پا شده بود... ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️ 🍃 🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
‌ ‌یا انیسَ النُفوس همدم دلتنگی های من، همه‌ی دلخوشیم ... ‌
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍄🌿🌻 📌#بچه‌_شیعه‌_باس؛ خوشبختی‌رادررضایت‌خداببینید. ♥️|خوشبختی‌رو‌دررضایت‌خداببیتید نه‌حرف‌وحدیث‌مرد
🍄🌿🌻 📌؛ بادرک‌ومنطق‌باشه😁👌 🌱خانمها‌ی‌محترم؛اگرهمسرتان‌‌را‌دوست‌ دارید‌‌،کارهای‌او‌راتاییدکنید،ازاو‌تعریف‌ کنید،بااومشورت‌کنید‌و... آقایان‌گرامی؛اگرهمسرتان‌را‌دوست‌دارید شنونده‌ی‌خوبی‌باشید،به‌او‌هدیه‌بدهید حداقل‌روزی‌یکباردوست‌داشتنتان‌رابه زبان‌بیاورید💞 🕊 _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
:🌙؛❄️؛🌵؛ •♢•||مٰارآتُومَگر{🍂🥀} °•|ڪَرب‌وبلآیےبنمایے|•° • 🌱 ○||∞ڪجایے√🖐🏻 💛~] ••••• شبتون‌مهدوی🌟 😁✋