دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 #نسل_سوخته #پارت_هفتاد_دوم شب خاطره آقا مهدی پاش
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂
🍃
#نسل_سوخته
#پارت_هفتاد_سوم
تلخ تر از تلخ
_اون ایام...هرچند جمعیت خیلی از الان کمتر بود...اما اتوبوس ها تعدادشون فو العاده کمتر بود...تهویه هم نداشت...هوا که یه ذره گرم میشد،پنجره ها رو باز می کردیمبا این وجود توی فشار جمعیت بازم هوا کم می اومد...مردم کتابی میچسبیدن بهم...سوزن مینداختی زمین نمی اومد...میشد فشار قبر رو رسپا حس کرد...
ظهر بود،مدرسه ها تعطیل کرده بودن که با ما تماس گرفتن...وقتی رسیدیم به محل...
اشک،امانش رو برید...
_یک نفر از پنجره ککتل مولوتف انداخته بود تو...همه شون ایستاده...حتی نتونسته بودن در رو باز کنن...توی اون فشار جمعیت حتی بدون اینکه تکون بخورن،زنده زنده سوخته بودن...جزغاله شده بودن...جنازه هاشون چسبیده بود بهم...بچه ابتدایی هم توی اتوبوس بود...
خیلی طول کشید تا اروم تر شد...منم پا به پاشون گریه می کردم...
_بوی گوشت سوخته،همه جا رو برداشته بود...جنازه ها رو در می اوردیم...دیگه شماره شون از دست مون دررفته بود...دوتا رو می اوردیم بیرون،محشر به پا می شد...علی الخصوص اونهایی که صندلی هم اب شده بود و ریخته بود روشون...یکی از بچه ها حالش خراب شد...با مشت میزد تو سر خودش...
فرداش،حکم ماموریت اومد...بهمون ماموریت دادن که طرف رو پیدا کنیم...
نفس اقا مهدی که هیچ نفس منم بالا نمی اومد...
_پیداش کردین؟
تمام وجودش می لرزید...
_پیداش کردیم...یه دختر بود...به زور سنش به۱۶می رسید...یکم از تو بزرگتر...
نفسم بند اومد...حس می کردم گردنم خشک شده...چیزی رو که میشنیدم باور نمی کردم...
_خدا شاهده باورم نمی شد...اون صحنه و جنازه ها می اومد جلوی چشمم...بهش نگاه می کردم...نمی تونستم باور کنم...با همه وجود به زمین و زمان التماس می کردم اشتباه شده باشه...
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#ادامه_دارد
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️ 🍃
🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این الطالب بِدَمِ الزهرا...😔💔
🖤 #فاطمیه
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
دلم آسمون میخاد🔎📷
✨﷽✨ #حبیبه_خدا #قسمت_دوازدهم ┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ✨اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها وَ بَعلِها وَ
✨﷽✨
#حبیبه_خدا
#قسمت_سیزدهم
┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
✨اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستَودِعِ فیها بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک✨
┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
🌸 مادر سادات و ولایت مولا امیرالمؤمنین
🌱ولایت امیرالمؤمنین در خطبه های حضرت
حضرت زهرا بعد از رحلت پیامبرﷺ و غصب فدک با عده ای از زنان مدینه به مسجد اومدن و خطبه ای ایراد فرمودن و طوری مردم رو متأثر کردن و عاطفه مردم رو تحریک کردن که تاریخ نظیرش رو ندیده."۱"
🔹توی خطبه بعدِ حمد خدا و درود بر پیامبر؛ در چندین جا سخن از امیرالمؤمنین اومده و شخصیت بی نظیر ایشون تعریف شده.
🖋یه چند تا فراز از جملات مادر سادات رو تقدیم شما میکنیم:
▫️ای مردم بدانید که من فاطمه دختر محمدﷺ هستم،اگر بخواهید پدرم ر ا خوب بشناسید،خواهید دید که رسول خدا پدر من است،نه پدر زنان شما و برادر پسر عمویم علی است،نه برادران مردان شما...
▫️چه چیزی باعث شد تا از امیرالمؤمنین انتقام گیرند؟ آنها اعراض نکردند مگر به خاطر شمشیر او که سران مشرکین را درو کرد و اینکه او نسبت به مرگ بی اعتنا بود و در جنگ آن چنان پیش می رفت که دشمنان را می گرفت و می کشت و برای رضای خدا خشم میگرفت.... .
سوگند به خدا اگر زمام خلافت را که رسول خدا در اختیار علی قرار داده بود،از دست او خاج نمی ساختند،وی مردم را بدون هیچ مشکل پیش میبرد و قافله را سالم به مقصد می رسانید و هیچ درد و رنجی متوجه آنان نمی شد ولی.... .
💠مادر سادات توی این فراز به طور صریح از ولایت به حق امیرالمؤمنین که پیامبر به دستور خدا در اختیار ایشون قرار داده بود سخن گفتن و مسیر صحیح خلافت علوی رو ترسیم کردن و بعدش به ستمهای وارده از طرف حکومت غاصب پرداختن... .
📌پی نوشتها:
📚 ۱. شرح ابن ابی الحدید:ج۱۶،ص۲۱۲
🌀ادامه دارد.....
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
دلم آسمون میخاد🔎📷
✨﷽✨ #حبیبه_خدا #قسمت_سیزدهم ┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ✨اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها وَ بَعلِها وَ
✨﷽✨
#حبیبه_خدا
#قسمت_چهاردهم
┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
✨اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستَودِعِ فیها بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک✨
┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
🍂 درخواست کمک مادر سادات از مهاجرین و انصار
🔹وقتی که خلافت امیرالمؤمنین غصب شد،مادر سادات در کنار خانوادشون به یک تلاش همه جانبه دست زدن و شبونه به در خونه های مهاجرین و انصار می رفتن و میگفتن:(ای مهاجرین و انصار! به یاری خدا بشتابید من دختر پیامبر شما هستم و شما با آن حضرت بیعت کرده اید که از او و فرزندانش مثل خود و فرزندانتان دفاع کنید. بنابراین بر تعهدات خویش عمل کنید.) (اما کسی یاریشون نکرد.😔)
توی این حدیث اومده که حضرت چهل شب متوالی این دعوت رو ادامه دادن ولی با بی مهری و بی تفاوتی اونها مواجه شدن."۱"
💠در حدیثی (خطبه طالوتیه) اومده که در پی دعوت حضرت شبونه سیصد و شصت نفر اعلام آمادگی کردن و مولا امیرالمؤمنین فرمودن: هر کی میخواد فردا در کنار من با تموم وجود با دشمنان مبارزه کنه،سرش رو بتراشه و با سلاح و شمشیر در "احجار الزّیت" حاضر بشه.
امیرالمؤمنین به نشانه آمادگی برای مرگ،سر خودشون را تراشیدن و در اونجا حاضر شدن. تو اون روز به جز پنج نفر:(ابوذر،مقداد،حذیفه،عمار و سلمان) از کسی خبری نشد... ."۲"
🖤 گریه مادر سادات برای مظلومیت امیرالمؤمنین
⚫️امام صادق میگن:( چون وفات فاطمه نزدیک شد شروع به گریه کرد. امیرالمؤمنین به او گفت: ای سرور من! چرا گریه میکنی؟ فاطمه عرض کرد: بر آن چه پس از من بر تو خواهد گذشت.
علی فرمود: تو گریه نکن، این مسأله در راه خدا برای من کوچک است.
زهرا وصیت کرد که: علی به آن دو خلیفه اجازه ندهد در تشییع جنازه فاطمه شرکت کنند و حضرت نیز چنین کرد. "۳"
▪️مادر سادات فقط اینجا گریه نکردن،
وقتی امیرالمؤمنین رو برای بیعت مسجد بردن هر چند مجروح بودن ولی باز برای یاری مولا به مسجد اومدن و خطاب به ستمكاران فرمودند:(وای بر شما! چه حرکت ظالمانه ای انجام دادید.)
ایشون در حالی که پیرهن پیغمبر رو بر سر گرفته بودن گفتن:(سوگند به خدا اگر کوچکترین جسارتی به علی کنید، موهای خود را [در جمع زنان] پریشان نموده و از خدا میخواهم که عذابش را بر شما نازل کند.
چند لحظه بعد آثار عذاب الهی پیدا شد...
امیرالمؤمنین از حضرت خواستند نفرین نکنن."۴"
❤️این احادیث نشون میده مادر سادات چه عشق و علاقه ای به مولا امیرالمؤمنین داشتن و برای ولایت و خلافت ایشون چه جان فشانی ها انجام دادند.
📌پی نوشتها:
📚 ۱. عوالم:ج۱۱،ص۶۰۰
📚 ۲. اصول کافی:ج۸،ص۳۳
📚 ۳. بحارالأنوار:ج۴۳،ص۲۱۸
📚 ۴. اصول کافی:ج۸،ص۲۳۷و۲۳۸
🌀ادامه دارد....
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
‹ غَمواندوهچرا ؛
تاکهخداهستهَنوز :)☁️ ›
#ڪآنآلدلمآسموݩمیخآد🕊
#بیو
God is never late
Everything you need
will come to you at the perfect time
- خداهرگزدیرنمیکند
هرآنچهکهنیازداری
درزماندرستشبهتومیرسد . .🌙°•.
•🌙•
امامصادق‹؏›مےفرمایند:
«هرکس که سوره ی واقعه راهر شب، پیش ازآنڪه به خواب رود،بخواند، خداوندرادرحالے دیدارخواهدکرد که چهره اش همچون ماه شب چهارده است!»
#شبتون_مهدوی🖐🏻
ــــــــــــــ☕️🌿ــــــــــــــ
#نمازشبفراموشنشه🙃
#محاسبه_اعمال
#باوضوبخوابید^^
🌱[...عجیب خسته ام از روز های غرق گناه
سه شنبه ها دل من حال جمکران دارد....]
#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
بہڪےبگمدقڪࢪدم😭
آهاێخۅشےزندگیم...🌺
فقطتۅمۅندۍۅاسہمݩ🌷
ازاۅݩࢪۅزاێبچگیم...👼
#پروفایل #فاطمیه
#آھاۍخۅشےزِݩدِگیم
بہڪےبگمدقڪࢪدم😭
آهاێخۅشےزندگیم...🌺
فقطتۅمۅندۍۅاسہمݩ🌷
ازاۅݩࢪۅزاێبچگیم...👼
#استوری #فاطمیه
#آھاۍخۅشےزِݩدِگیم
●•|#شهیدانھ|•●
هـر روز کـه دلـش میگیرد، مـیرود
قـاب عـکس فرزند شـهیدش
را در خـیابان تـمیز میکـند!
مـادر اسـت دیگـر...
"شـهید علـی احـمدے روستای بنـهگـز
تنـگستان اسـتان بوشـهر"
#شـهداشرمندهایم
________________________
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
تیڪہڪݪامِشایݩبۅدڪہ
«خُدابزࢪگہمیࢪسۅنہ.»❤️
یہنیساݩداشتڪہبااۅݩ
ࢪۅزیشۅ دࢪمیاۅࢪد.🚙
پُشتدخݪناݩبࢪبࢪۍهممیࢪفت
تااگہمُستَمَندۍࢪۅمیشناسہناݩ
مجانےبہشبده.🍔
ازبچہهاێجنۅبشہࢪۍݪۅطے
مسݪڪےبۅدڪہدستخیࢪش
زبۅنزده.👌
زࢪنگبۅدۅدࢪآمدخۅبےداشت.
غیࢪِنیساݩیڪزانتیاهمبࢪا
سۅاࢪۍخۅدشداشت.🚘
عجیبدستۅدݪبازبۅدۅاگہ
مُستَمَندۍࢪۅمیدیدهࢪچۍ
داشتبہشمیبخشید.💵
فڪࢪنمیڪࢪدشایدیہساعت
بعدخۅدشبہشنیازپیداڪنہ.
گاهۍیہࢪۅزڪݪےبانیسانشڪاࢪ
میڪࢪداماࢪۅزبعدپۅݪبنزینشۅ
ازمݩمیگࢪفت!😳
تہتۅۍڪاࢪشۅدࢪمیاۅࢪدێ
میفہمیدێڪݪپۅݪۅبخشیده.🙄
#استوری #فاطمیه
#شهیدمجیدقربانخانی
دلم آسمون میخاد🔎📷
.. #مهدویت🕊
•🥀•
امامعلے{علیہالسلام}میفرمایَند:
-زمانیڪه امام مہدی ظهورکند،زمین چنان برکات وگنج هایش راخارج میڪند که دیگرفقیری یافت نمیشودکه به او صدقه دهند...!
[📚منبع|بحارالانوار،جلد52صفحه 338]
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
#تلنگر
همیشه قبل از پاسخ دادن به سوالات ديگران،مدتي سكوت كن ؛
تاپاسخ بهتري بيابے
سكوتت درخاطرهيچكس نخواهدماند !
اماپاسخت راهميشه به خاطرخواهند سپرد🌻•°
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
•🌷•
-هر وقت بعدازاون گناھ
خدابهت فرصت داد ؛
که وضو بگیری ،
وایسے جلوشونمازبخونے ،
یعنی پذیرفتَتِت^^
#نمازتسردنشهمؤمن🖐🏻
شهید نامدار هاشم پور سالروز شهادت ۹ مهر ماه ۶۱ در عملیات سومار مسلم ابن عقیل 🥀
در حفظ و نشر آثار سهیم باشیم🌹
روزی که گفت می خوام برم گفتم نرو هر کاری که میخوای انجام بدی همینجا انجام بده من طاقت دوری تورو ندارم.....
اما هر کاری کردم حریفش نشدم گفت من فردا صبح می خوام برم
بعد بهم گفت ننه تو باید مثل حضرت زینب باشی راه بیبی رو ادامه بدی و پشت حضرت امام ره تا آخرین نفس باشی
خلاصه حریفش نشدم رفت دم در حیاط وایساد تا پدرش اومد با پدرش خداحافظی کرد کلید رو بهش دادم که اگه اومد و ما خونه نبودیم باهاش باشه گفت نه من کارم ۱۲ روز بیشتر طول نمیکشه وقتی هم که بیام تو خونه ای
خلاصه ۱۲ روز گذشت منتظرش بودم که برگرده یهو دیدم زنگ در به صدا در اومد با شور و شوق رفتم دم در....
البته قبلش دیدم دارن توی بلندگو یک چیزی اعلام می کنند انگار یک مراسم پرشکوه داشتن دیدم یکی از خانم های همسایه اومده دم در بهم گفت یک شهید آوردن توی محله بیا بریم ببینیم منم پاشدم رفتم گفتم بیچاره مادرش و خوش به حال خودش که این همه جمعیت براش اومده ..... خیلی به حال اون شهید گریه کردم خانم همسایه به من گفت حالا تو ام بیا بریم تشییع جنازه این شهید حالا این میدونست اما من نمیدونستم نامدارم شهید شده خلاصه رفتیم بیرون.....
رفتیم سر خیابون من چادر رنگی داشتم یهو دیدم یه نفر برگشت از پشت به من گفت بمیرم برات نامدارت شهید شده
همچین که گفت نامدار شهید شده ها دیگه جایی رو ندیدم فقط دیدم یه ماشین داره میاد به خودم که اومدم دیدم تو ماشین م دیدم منو بردن تو مسجد نداشتن من ببینمش اما وقتی آوردنش خونه وقتی روش و دیدم دیدم کلاً لباس هاش خونیه روده هاش تو مشما له شده پیکر پاره پاره شده
#بهروایتمادر