eitaa logo
مـن‌حـسیـنـۍام❥︎
100 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
161 ویدیو
2 فایل
﷽ بہ ࢪوایٺ یڪ ڪࢪبلا نرفٺہ💔:) شـعࢪ‌ھایم‌همگــے‌‌دࢪد‌فࢪاق‌اسٺ!ببخش! صحبٺ‌از‌ڪرببݪایٺ‌نڪنم‌!میمیرم💔! چہاࢪشنـبہ‌ها‌فعـالیـت‌نداࢪیـم‼️ شࢪو؏ فـعاݪیٺ ڪاناݪ:1401/10/11 شـنوندہ حـࢪفاتـۅن⇩ https://daigo.ir/pm/pZUhy8
مشاهده در ایتا
دانلود
مـن‌حـسیـنـۍام❥︎
اۍ‌دل‌و‌دلبـر‌و‌یـٰارم جـواد‌؛یـٰامولـا...🖤-!
مداومت‌برزیارت‌عاشورا✨ آیت‌الله‌شبیری‌زنجانی،ازمراجع‌تقلید‌ می‌گوید:«یکی‌ازچشم‌های‌فرزندآقای‌ حاج‌سیدمحمدبجنوردی‌براثرعارضه‌ای‌ نابیناشده‌بودوبه‌نظرپزشکان،حتی‌پزشکان‌ خارج‌ازکشور،به‌علت‌رشدآن‌عارضه،چشم‌ دیگرش‌نیزنابینامی‌شد؛ولی‌آن‌شخص‌شفا‌ یافت.. یکی‌ازبستگان‌وی،سیدالشهداء‌رادرعالم‌ رؤیادیدکه‌به‌وی‌فرمود:«مابه‌جهت‌اینکه‌ اوبه‌زیارتعاشورامداومت‌داشت،سلامتی‌ چشم‌دیگرش‌راازخداگرفتیم». ..🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مـن‌حـسیـنـۍام❥︎
#قسمت_چهاردهم علمـدار عشــــق بعدازظهر روز اول جلسه حجاب - عفت برگزار شد واقعا از خودم و جدم شرم
علمـــــــدارعشـــــق سیدهادی رسید دانشگاه رو گوشیم میس انداخت سوار ماشین شدم سید هادی: عمه میشه شما رانندگی کنی - باشه عزیزم سیدهادی به عمه نرجس ات گفتی هادی: آره عمه به گوشی نرجس تک انداختم تابیاد پایین منو نرجس و هادی تو حیاط رو تخت نشسته بودیم - نرجس به آقامحسن چیزی گفتی + نه آجی نتونستم آخه دیشب میگفت داداش حسین بیاید باهم کت وشلوارمون ست کنیم - هادی جان کار خودته تو برو بالا شروع کن از سوریه گفتن منو نرجس هم میایم کمکت بهش میگیم مجروح شده بریم بیمارستان اما میریم معراج الشهدا دیگه اونجاهم پدر و مادرشون هست راحتر میشه نرجس کی به مادرشوهرت و پدرشوهرت گفته + دایی آقامحسن حاج سجاد - وای چقدرسخته هادی: پس من میرم زود بیاید منو تنها نذارید نرجس : نه برو ماهم میایم وارد اتاق شدیم صدای هادی میومد آره داداش اوضاع سوریه خیلی بده خدا لعنت کنه این داعش محسن : هادی نمیدونم چرا دلم از صبح بی قراره نگران حسین برادرمم هادی : نگران نباش ان شاالله خیره محسن : ان شاالله ما داخل شدیم - سلام إه هادی تو کی اومدی هادی : یه ربعی میشه - داشتید از سوریه میگفتید هادی : آره چطورمگه - برادر دوستم که همرزم آقاسیدحسین مجروح شده تو بیمارستان آقامحسن میاید بریم حالش بپرسیم صدام لرزید از حال آقاحسین هم باخبر میشیم یهو محسن ازجاش بلندشد نرجس منو نگاه کن حسین شهید شده تو‌ چشمای من نگاه کن بگو + محسن آره محسن : برادر جوانم شهادت سیدحسین برای همه فامیل خیلی سخت بود اما برای سیدمحسن و سیدهادی بیشتر ازهمه سخت بود سیدمحسن که تنها برادرش ازدست داده بود سیدهادی هم رفیق همیشگیش را اونشب همه محارم و رفقای سیدحسین راهی معراج الشهدا شدن واقعا خیلی سخت بود عروسی بچه ها کلا کنسل شد اما سیدحسین تو وصیت نامه اش از هردوشون خواسته بود بعداز مراسم چهلم عروسیشون برگزار کنند اما بچه ها گفتن مهر ماه بااعیاد ولایت جشن عروسیشون میگرن مراسم ختمش خیلی شلوغ بود بچه های دانشگاه و اساتید همه اومده بود استاد مرعشی و موسوی و صبوری وخیلی های دیگه اومده بودن سید حسین هم مثل خیلی دیگه از مدافعین حرم تاییدش رو حجاب و ولایت فقه بود مراسم چهلم حسین برابرشد با طرح ولایت دانشجویی خیلی دلم میخاست بدونم طرح ولایت چیه زهرا میگفت طرح ولایت یه دوره بصیرت افزایی - مذهبی هست اساتید کشوری میان برامون از ظهور حضرت حجت (ع) ، ولایت فقیه، شیعه لندنی و.....صحبت میکنند استاد رائفی پور، استاد قرائتی، حجت الاسلام محمدهاشمی، استادپارسا و دکترمتین از اساتید این دوره بودن دکتر رائفی پور برامون از ظهور حضرت مهدی صحبت میکردن وای خدایا چرا من انقدر در غفلت غرق بودم درمورد امام زمانم حجت الاسلام هاشمی از شیعه لندنی گفتن شیعه لندنی ساخته و پرداخته غرب بود و نمومه‌ بارزش هم داعش بود که میخاست شیعه جعفری را بد در نظرجهانیان بد جلوه بده استاد پارسا برامون از ولایت فقیه گفتن ایشان گفتن غرب شیعه مثل کبوتر توصیف کرده بالهای این کبوتر شهادت (عاشورا) و انتظار (ظهور) است سپر این کبوتر ولایت فقیه است الان تازه درک میکنم چرا نرجس سادات همیشه میگفت آقا ( رهبر) خیلی مظلومه واقعا خیلی بهره دینی از طرح ولایت بردم ادامه دارد.... رمان مذهبی عاشقانه |@shahadateman|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◖😍🎊◗ فاطمه‌جان‌بسته‌خداعقدتوراباعلی فاطمه‌شد‌چشم‌چراغت‌یاعلی…シ! ‹😍⇢ › ‹🎊⇢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مـن‌حـسیـنـۍام❥︎
ڪوڪ سا؏ـت بࢪاے نمـاز صـبح یـادتـون نࢪه😇 شبـتون مہدے(عج)پـسنـد🌸🌚 ❥︎[ @SHAHADATEMAN]シ︎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مـن‌حـسیـنـۍام❥︎
••🌼🌿•• دعای‌فرجــ🌤🌱… بـ‌ا هـ‌م‌ تـ‌لاوت ڪ‌نـ‌یـ‌م💕 : ) ‹اللَّهمَّ‌عَجِّـڵ‌لِوَلیَّک‌الفَـرَجْ🌸›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◖♥️🎉◗ -عالم‌از‌عطر‌یاس‌معطراست -پیوند‌آسمانی‌زهرا‌وحیدراست ‹🎉⇢ › ‹♥️⇢
مـن‌حـسیـنـۍام❥︎
-
میخوـٰام‌بیخیال‌دنیا‌شَم...🚶🏻‍♀
مـن‌حـسیـنـۍام❥︎
-
میخوـٰام‌بنـدگی‌کنم‌بـٰاتو؛
مـن‌حـسیـنـۍام❥︎
-
میشه‌بیشتر‌پیشت‌بـٰاشم؟!🥲
مـن‌حـسیـنـۍام❥︎
-
میخوـٰام‌زندگـی‌کنم‌باتو(:♥️
✨ خواهرگرامۍ! نامحرم‌غریبہ‌وآشنانداره!! یہ‌وقت‌باپسرای‌فامیل‌بہ‌ بهانہ‌هایۍمثل‌اینڪه: مثل‌داداشمہ؛ ازبچگۍ‌باهم‌بزرگ‌شدیم صمیمی‌نشۍ‌ها.. نامحرم‌نامحرمہ،حواست‌باشہ! •
◖🌸✨◗ -میگفت.. ڪَسۍکِھ‌توےهیئت‌‌فقـط‌سینہ‌میزنہ‌ ڪارِخِیلۍبزرگی‌نمی‌ڪنه‌! ڪَسۍکِھ‌سینہ‌میزنہ‌فقط‌یہ‌سینہ‌زنھ! شیعہ‌ےمرتضـٰےعلےبـٰایدبارَفتـارِش‌عِ‌ـشقـِش‌ روثـٰابِت‌ڪنه!' ‹🌸⇢ › ‹✨⇢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مـن‌حـسیـنـۍام❥︎
ڪوڪ سا؏ـت بࢪاے نمـاز صـبح یـادتـون نࢪه😇 شبـتون مہدے(عج)پـسنـد🌸🌚 ❥︎[ @SHAHADATEMAN]シ︎
هدایت شده از مَرهَم‌دِلِ‌ـه‌مَن :)
شب اینجوریه که انگار بهت میگه: ممنون از اینکه کل روز قوی بودی، حالا وقتشه نقاب قوی بودنتو برداری و با خستگیات بخوابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مـن‌حـسیـنـۍام❥︎
••🌼🌿•• دعای‌فرجــ🌤🌱… بـ‌ا هـ‌م‌ تـ‌لاوت ڪ‌نـ‌یـ‌م💕 : ) ‹اللَّهمَّ‌عَجِّـڵ‌لِوَلیَّک‌الفَـرَجْ🌸›
◖🕊♥️◗ وأنَا‌أبحثُ‌عني؛‌وجَدتكَ‌یاحُسین..!» وهنگامی‌کہ‌درپی‌خودم‌بودم‌تورایافتم‌یاحسین♥️! ‹ ♥️⇢ › ‹ 🕊⇢
◖❤️‍🩹🌿◗ به‌جای‌منم‌توکربلاقدم‌بزنین نبودم‌اگه‌چفیم‌گوشه‌گوشه‌ی‌حرم‌بزنین❤️‍🩹 ‹ ❤️‍🩹⇢ › ‹ 🎞⇢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مـن‌حـسیـنـۍام❥︎
#قسمت_پانزدهم علمـــــــدارعشـــــق سیدهادی رسید دانشگاه رو گوشیم میس انداخت سوار ماشین شدم سید
علمــــــــــدارعشــــــــق نزدیکیم و علاقه ام به حجاب خیلی بیشتر شده بود حضورم در جاهای مذهبی هم خیلی بیشتر شده بود امروز قراربود زهرا بیاد خونه ما میگفت باهات یه کاری دارم که اگه بشنوی خیلی خوشحال میشی صدای زنگ در بلند شد این صددرصد زهرا بود + سلام خاله خوبید؟ ٬٬ممنونم دخترم تو خوبی؟ پدر و مادرت خوبن ؟ برادرات خوبن ؟ + همه‌خوبن سلام دارن خدمتون این نرگس کجاست ؟ - آی آی زهراخانم غیبت ؟ + بروبابا کدوم غیبت ؟ - زهرا چیکارم داشتی؟ + نرگس جان من تو چندماه دنیا اومدی؟ - إه بگو دیگه + اووووم قراره چندتا تیم بسیجی جمع آوری آثار شهدا کارکنند تو دانشگاه - یخ این کجاش ذوق مرگی منو داره من مگه بسیجی ام + نه نیستی اما من میتونم یه همراه باخودم تو این پروژه داشته باشم - واقعا + آره به جان خودم راست میگم - وای زهرا عاشقتم حالا تیم ما چه کسانی هستن + من ،تو، داداشم و علی - علی کیه؟ اون وقت + صبوری نرگس یه چیزی میگم جیغ جیغ نذاریا - چی + منو‌ علی فرداشب محرم هم میشیم - چــــــــــــــــــــــــی الان به من میگی خرس پشمی براش پرت کردم بچه پررو بذار من نامزد کنم اگه بهت گفتم + تو نامزد کنی بخوای نخوای من میفهمم - یعنی چی؟ - هیچی از فردا مصاحبه با خانواده شهدای مدافع حرم شروع میشود اولین مصاحبه ما با خانواده مادرشوهر نرجس شد قرار براین شد فردا بریم بسیج دانشگاه ومن باهشون تماس بگیرم رسیدم دانشگاه رفتم دفتر بسیج خواهران شماره تماس خونه شهید حسینی گرفتم پدرشون برداشت - الو سلام منزل شهید حسینی °° بله بفرمایید - ببخشید حاج خانم هستن؟ °° بله چنددقیقه ای گوشی دستتون == بله بفرمایید - سلام خانم حسینی خوب هستید ؟ == ممنون ببخشید شما - نرگس ساداتم خواهر عروستون == شرمنده نرگس جان نشناختم واقعا حال روحیم خوب نیست - بله میدونم حاج خانم اگه اجازه بدید میخایم با چند رفقای حسین آقا مزاحمتون بشیم == نرگس جان والا ما تاحال با کسی درمورد حسین صحبت نکردیم اما شما به خاطر نرجس بیاید عزیزم - ممنونم حاج خانم پس اگه اجازه بدید ما فرداساعت ۶ غروب مزاحمتون بشیم == مراحم هستید تشریف بیارید - ممنونم * : نرگس سادات چی شد - برای فردا ساعت ۶ هماهنگ کردم *احسنتم خواهر موسوی -زهرا ولی جای من تو تیم شما نیست برادر و همسرتو هستن من به اونا نامحرمم چیکارمیکنم توی این تیم *نرگس سادات تو مگه از برادرمن چیزی دیدی که اینجوری میگی - این چه حرفیه من پسری به چشم پاکی برادرت ندیدم اما مطمئنم حضورم هم باعث آزار خودم هم اون بنده خداست * نرگس آجی این راهو خود شهدا سرراهت گذاشتن - خداکنه حرف تو باشه * نرگس سادات بریم مزارشهدا توسل کن به خودشون من مطمئنم خودشون میگن حرف منه یانه - باشه بریم وارد مزارشهدا شدیم رفتیم سر مزار یکی از شهدای مدافع حرم *نرگس آجی من میرم سرمزارشهیدم توام حرفات بزن - باشه آجی زهرا ازم دور شد شیشه گلاب ریختم رو مزارشهید با دستم مزارش لمس میکردم من تازه قدم به راهتون گذاشتم چطوری تو یه تیم نامحرم هست کارکنم ؟ نکنه بجای ثواب گناه کنم شب بعداز خوندن نماز مغرب راهی خونه شدیم چشمام قرمز قرمز بود - سلام عزیزجون حالم خوب نیست میرم بخابم خاهشا کسی نیاد سراغم چشمام بستم خواب دیدم تو مزارشهدا دارم راه میرم یهو از مزارشهدا تو یه منطقه جنگی حاضر شدم شهید ململی صدام کرد خانم موسوی این اسامی ثبت کنید تو این دفتر پرونده هاشون که کامل شد بدید امضاش کنم ادامه دارد.... رمان مذهبی عاشقانه |@shahadateman|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا