eitaa logo
هر روز با شهدا
71.3هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
°بســـمــ رب الشهدا° 🔸کارگر شهـــــــــید علی محمد حلوایی🔸 ✓ تاریخ تولد : ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۶ ✓ محل تولد : شهرستان سمنان ✓ تاریخ شهادت : ۸ آذر ۱۳۶۰ ✓ محل شهادت : بستان ✓مزار شهید : گلزار شهدا امامزاده یحیی (ع) سمنان 🔹بخشی از وصیت یا زندگانی شهید 👇 _ علی محمد حلوائی در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت، تحصیلات را در مقطع متوسطه به پایان رساند . علی محمد حلوائی در عضویت بسیجی و در لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب به اسلام خدمت می کرد . شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
🇮🇷بسم رب الشهداء و صدیقین🇮🇷 شهید یدالله خسروی‌ در سال ۱۳۳۷ در شهر بروجرد به دنیا آمد او بسیار مؤمن و از مبارزان انقلابی بر علیه رژیم طاغوت بود و به مسئله حجاب بسیار تأکید داشت. ایشان بعد از انقلاب محافظ امام جمعه ی شهر بروجرد بودند. سرانجام در تاریخ ۱۳۶۱/۰۱/۲۵ در حال انجام مأموریت به دلیل حمله ی هوایی در جاده ی اهواز آبادان به شهادت رسیدند.ایشان پس از مراسم تشییع باشکوه، در امام زاده جعفر (علیه اسلام) از نوادگان امام سجاد علیه السلام در شهر بروجرد به خاک سپرده شدند. شادی روح تمام شهدا صلوات❤️ شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
🕊بارها دیدم پیراهن و لباس نو خود را به پادگان می‌برد. برای اولین بار که از او سؤال کردم که پیراهنت را کجا می‌بری؛ پادگان که لباس نظامی می‌پوشی؟ با لحن ملایم همیشگی‌اش جواب داد:« برای یکی از سربازها می‌برم. بنده خدا پیراهنش پاره شده، لباس نداره، می‌خواد بره به خونواده‌اش سربزنه.» در جمع همکاران که قرار می‌گرفت و از او می‌خواستند که چه آرزویی دارد همیشه می‌گفت:« بزرگترین آرزویم اینه که شهید بشم و اونهم در بلندی‌های جولان.(همسر شهید) 🍃شهید ارتشی مدافع حرم محمد مرادی 🌹 متولد: ۲۷ شهریور ماه سال ۱۳۶۲ 🍃شهادت : ۱۰ مرداد 1395، در منطقه حلب سوریه بر اثر اصابت تیر مستقیم تک تیرانداز به سر شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید مدافع حرم🕊🌹 🌷@shahedan_aref
🌷 خاطرات شهید همت: 🌿 از وقتی این ظرف های تفلون را خریده بودیم، چند بار گفته بود یادت نره! فقط قاشق چوبی بهش بزنی. دیگر داشت بهم بر می خورد. با دل خوری گفتم: ابراهیم! تو که این قدر خسیس نبودی. برای این که سوء تفاهم نشود، زود گفت: نه! آدم تا اون جا که می تونه، باید همه چیز رو حفظ کنه. باید طوری زندگی کنه که کوچکترین گناهی نکنه. 🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
☘ سلام بر ابراهيم ۱☘ 💥 قسمت هشتاد و پنجم : فكه آخرين ميعاد ( بخش چهارم ) 👤 راوی: علي نصرالله بعد
🍀 سلام بر ابراهيم ۱🍀 💥 قسمت هشتاد و ششم: والفجرمقدماتي( بخش اول) 👤راوی : علي نصرالله گردان كميل، خط شــكن محور جنوبي و ســمت پاســگاه بــود. يكي از فرماندهان لشکر آمد و براي بچه‌هاي گردان شروع به صحبت كرد: برادرها، امشب براي عمليات والفجر به سمت منطقه فكه حركت ميكنيم، دشمن سه كانال بزرگ به موازات خط مرزي، جلوي راه شما زده تا مانع عبور شــود. همچنين موانع مختلف را براي جلوگيري از پيشروي شما ايجاد كرده. اما ان‌شاءالله با عبور شما از اين موانع و كانالها، عمليات شروع خواهد شد. با استقرار شما در اطراف پاسگاه ُ هاي مرزي طاووسيه و رشيديه، مرحله اول كار انجام خواهد شد. بعد بچه‌هاي تازه نفس لشکر سيدالشهداعلیه‌السلام و بقيه رزمندگان از كنار شما عبور خواهند كرد و براي ادامه عمليات به سمت شهر العماره عراق ميروند و ان‌شاءالله در اين عمليات موفق خواهيد شد. ايشان در مورد نحوه كار و موانع و راههاي عبور صحبتش را ادامه داد و گفت: مسير شما يك راه باريك در ميان ميادين مين خواهد بود. ان‌شاءالله همه شما كه خط شكن محور جنوبي فكه هستيد به اهداف از پيش تعيين شده خواهيد رسيد. صحبتهايش تمام شــد. بلافاصله ابراهيم شروع به مداحي كرد، اما نه مثل هميشه! خيلي غريبانه روضه ميخواند و خودش اشك ميريخت. روضه حضرت زينب سلام‌الله‌علیها شروع كرد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهيم ۱👉🏻 شهید 🌹🕊 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊شهید عبدالمهدی مغفوری در روز پنجم بهمن ماه ۱۳۳۵ در روستای سرآسیاب فرسنگی شهر کرمان متولد شد. پدرش برای دل مردم روضه می خواند و مخارج زندگی را از پشت دار قالی بافی فراهم می کرد. شهید مغفوری در خردادماه ۱۳۵۹ به سپاه پاسداران پیوست و پس از چندماه خدمت در حفاظت سپاه بدلیل کارایی و استعداد و لیاقتش به عنوان مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران زرند منصوب شد. با آغاز جنگ، تلاشش برای حضور در میدان های نبرد و سازماندهی نیروها در استان کرمان، از او چهره ای مخلص و دلپذیر ساخته بود. 🕊در سال ۱۳۶۳ به فرماندهی سپاه درآمد و در طول دو سال خدمت، تحولات بسیار چشمگیری در سطح شهر سیرجان ایجادکرد. او مدتی در کردستان بود. در سال ۱۳۶۴ در عملیات «والفجر ۸» به دلیل بمباران های شیمیایی دشمن بعثی از ناحیه کمر و پا به شدت مجروح می شود و... 🕊حاج عبدالمهدی مغفوری در جبهه جنوب در منطقه دشت عباس با سمت مسئول تبلیغات لشکر ۴۱ ثارالله به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی مشغول فعالیت شد. در عملیات کربلای ۴ هم علاوه بر سخنرانی، کارهای ستادی و تجهیز نیروها و پشتیبانی و خدمت رسانی و هدایت آنها تا منطقه عملیاتی فعالیت های بسیار زیادی داشت. مسئولیت او در این عملیات تجهیز و هدایت قایق ها تا نزدیک منطقه عملیاتی «کربلای ۴» بود و از آنجا که این عملیات با سختی و دشواری روبرو شد مجبور به بازگشت به خرمشهر شدند و سرانجام در حالی که معاونت ستاد لشکر ۴۱ ثارالله را بر عهده داشت در همین عملیات در اثر بمباران منطقه توسط هواپیماهای دشمن، ایشان به شهادت رسید شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 سی و چهارمین روز از چله زیارت عاشورا به نیت شهید🕊🌹 ❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ❤️ ❤️ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️ ❤️ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ❤️ ❤️ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️ برای همه گرفتارا دعا کنید🙏 🌷@shahedan_aref
هشتم شهريور؛ سالگرد شهادت شهيدان رجايي و باهنر هشتم شهريور در تقويم رسمي جمهوري اسلامي ايران روز مبارزه با تروريسم نام گرفته است و اين روز هرساله يادآور تاريخي غم‌انگيز در خاطرات ايرانيان است؛ سالروز انفجار دفتر نخست‌ وزيري به دست منافقان و شهادت مظلومانه شهيدان رجايي و باهنر در سال 1360 و هم‌چنين قرار داشتن در هفته دولت بهانه‌اي شد براي مروري دوباره بر شخصيت شهيدان رجايي و باهنر، شايد كه بيشتر و بهتر بتوانيم روش و منش آن شهيدان را زنده نگه داريم. https://www.isna.ir/news/8906-03587/ سالروز شهادت ۸ شهریورماه❣ 🌷@shahedan_aref
📖 آخرین بار که دیدمت 🔸عاشقانه هایی از جنس مدافعان حرم ✍🏻 به قلم سیده زهرا طباطبایی 🔹انتشارات حماسه یاران ✅ خرید آسان https://b2n.ir/p74660 @hamaseh17 ۰۲۵۳۷۷۴۸۰۵۱ 🌷@shahedan_aref
شهید احمد رضا حسامی تاریخ ولادت : ۱۳۳۹/۱۱/۲۰ محل تولد: دزفول تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۴/۲۴ محل شهادت: شلمچه تاریخ تفحص : شهریور ۱۳۷۹🌷 احمد رضا در دامان پر مهر خانواده ای مذهبی پرورش یافت و دینداری و اعتقادهای مذهبی حرف اول و آخر خانواده را میزد بطوریکه غم دین با گوشت و استخوانش عجین شده بود . در عملیات فتح المبین به عنوان فرمانده دسته ی پیاده حاضر شد پس از آن در عملیات رمضان شرکت کرد و در حالی که به عنوان فرمانده گروهان در گردان عمار از لشکر ۷ ولی عصر عج خدمت می‌کرد، در تیرماه ۶۱ در راه کربلا (شرق رود دجله) مفقود الاثر شد ، سالها پس از شهادتش در تفحص کربلای شهدای رمضان آثار پیکر پاک بر جای مانده اش را یافتند. 🌷 در عملیات فتح المبین به عنوان فرمانده دسته پیاده حاضر شد پس از آن در عملیات رمضان شرکت کرد و در حالی که به عنوان فرمانده گروهان در گردان عمار از لشکر ۷ ولی عصر عج خدمت می‌کرد، در تیرماه ۶۱ در راه کربلا (شرق رود دجله) مفقود الاثر شد ، سالها پس از شهادتش در تفحص کربلای شهدای رمضان آثار بر جای مانده اش را یافتند. 🌷 وصیتنامه شهید👇 الان آغاز رفتن است ، باید به ذکر خدا آرام گرفت و کفار را به نابودی کشید . شکرخدا که نصیبم کرد در راه خدا جنگیدن را سختی ها در بدن و ذره ای از درد آن چشیدن را . به خدا قسم دنیا خانه و کاشانه ما نیست ، چه بدبخت مائیم که برای دنیا چه کارها که نمی کنیم ، نگویید احمدرضا مرده چرا که تازه به دنیا آمده است و به لطف و رحمت خدا به منزل خویش در بهشت رسیده است. شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید مدافع حرم🕊🌹 🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت صد و چهارم ( ادامه قسمت قبل ) و کسی یک چهارم
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت صد و پنجم ( ادامه قسمت قبل ) توصیف جهنم از لسان مبارک شهید نیری ای خدای ارحم الراحمین به من رحم کن. هنگامی که از میان شعله‌های آتش دوزخ فریادی برآید که (احمد نیری) کجاست؟ همان کسی که با آرزوهای دراز و امروز و فردا کردن وقت گذرانی کرد و در کارهای زشت، عمر خود را تلف کرد. پس از این آواز، ماموران دوزخ با عمود آهنین شتابان و هول انگیز به سوی من آیند و مرا کشان کشان به سوی عذابی سخت برده و با سر در قعر دوزخ اندازند و می گویند بچش!که تو همانی که در دنیا آن چنان خود را عزیز و گرامی می‌داشتی و (من را) در جایی مسکن دهند که اسیر در آنجا برای همیشه اسیر است و آتش آن همواره شعله ور. نوشابه آنجا جحیم و جایگاه همیشگی‌ام دوزخ و حمیم باشد. شعله‌های فروزان مرا از جای بر کند ولی قعر دوزخ باز مرا در کام خود کشد. نهایت آرزویم آن باشد که بمیرم ولی از مرگ خبری نباشد. پاهایم بر پیشانی بسته شده و روی من از ظلمت گناه سیاه گشته، به هر طرف که روم فریادی می‌کشم. به هر سو رو آورم صیحه زنم که؛ ای مالک، وعده‌های عذاب درباره‌ی من محقق شده. ای مالک، ازسنگینی زنجیرهای آهنین توان ما از دست رفته است، ای مالک پوست‌های تن ما کباب شده، ای مالک ما را بیرون بیاور که دیگر به کارهای زشت باز نخواهیم گشت. پاسخ بشنوم که هرگز! اکنون هنگام امان یافتن نیست و از این جایگاه ذلت، روی تافتن نیست، زبان در کشید و سخن نگویید. گر به فرض محال از اینجا بیرون روید، باز به همان اعمال زشتی که از آن‌ها نهی شده بودید بازخواهید گشت. پس از این جواب به کلی ناامید می‌شوم و تاسف شدید و پشیمانی دردناک به من دست دهد، به رو در آتش بیفتم. بالای سر ما آتش، زیر پای ما آتش، سمت راست ما آتش، سمت چپ ما آتش، غرق در آتش. خوراک ما آتش، نوشابه ما آتش، بستر ما آتش، جامه ما آتش... آتش. ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
🌹شهید محمد علی رجایی محمدعلی رجایی ٢۵ خرداد ۱۳۱۲ در قزوین متولد شد. پدرش عبدالصمد نام داشت و پیشه‌ور بود و در بازار قزوین به کسب خرازی اشتغال داشت. ۴ سال بعد از تولدش پدرش درگذشت و برادرش که ۱۰ سال بزرگتر از او بود بیرون از خانه کار می‌کرد و مادرش پنبه پاک می‌کرد و فندق و گردو و بادام می‌شکست تا هزینه‌های زندگی را تأمین کند. محمدعلی رجایی دومین نخست‌وزیر و دومین رئیس‌جمهور ایران بود. وی در زمان ریاست‌جمهوری در حادثهٔ انفجار در دفتر نخست وزیری ترور شد. محمدعلی رجایی دارای درجهٔ کارشناسی ریاضیات از دانش سرای عالی و کارشناسی ارشد آمار بوده و پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به دبیری ریاضیات اشتغال داشته‌است. پس از انقلاب در کابینه مهدی بازرگان وزیر آموزش و پرورش بود و با انتخاب سید ابوالحسن بنی‌صدر به عنوان رئیس‌جمهور، رجایی به عنوان نخست‌وزیر معرفی شد. وی از ۱۱ مرداد ۱۳۶۰ تا ۸ شهریور همان سال، یعنی به مدت ۲۸ روز، رئیس‌جمهور منتخب مردم بود. شهید ❤️ 🌷@shahedan_aref
📸 عکس نوشت | اولین و آخرین وظیفه یه دختر انقلابی چی میتونه باشه؟! 🔸در آخر سلامی هم به خواهران گرامی‌ام می‌کنم و به آنها غیر از حفظ حجاب سفارش دیگری ندارم، که این خود اول و آخر وظیفه شما خواهران گرامی‌ام است. چرا که با حفظ حجاب خود می‌توانید از خون شهیدان پاسداری کنید. ‌‌بخشی از وصیتنامه شهید 🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
🍀 سلام بر ابراهيم ۱🍀 💥 قسمت هشتاد و ششم: والفجرمقدماتي( بخش اول) 👤راوی : علي نصرالله گردان ك
☘ سلام بر ابراهيم ۱☘ 💥 قسمت هشتاد وششم : والفجرمقدماتي ( بخش دوم) 👤 راوی : علي نصرالله بعد هم شروع به سينه‌زنى كرد، اولين بار بود كه اين بيت زيبا را شنيدم: امان از دل زينب سلام‌الله‌علیها چه خون شد دل زينب سلام‌الله‌علیها بچه‌ها با ســينه زني جواب دادند. بعد هم از اســارت حضرت زينب سلام‌الله‌علیها و شهداي كربلا روضه خواند. در پايان هم گفت: <<بچه‌ها، امشــب يا به ديدار يار ميرسيد يا بايد مانند عمه سادات، اسارت را تحمل كنيد و قهرمانانه مقاومت كنيد.>> 1👇🏻 بعد از مداحي عجيب ابراهيم، بچه ها در حالي كه صورتهايشان خيس از اشك بود بلند شدند. نماز مغرب وعشاء را خوانديم. از وقتي ابراهيم برگشته سايه به سايه دنبال او هستم! يك لحظه هم از او جدا نميشوم. مــن به همراه ابراهيم، يكي از پلهاي ســنگين و متحرك را روي دســت گرفتيم و به همراه نيروها حركت كرديم. حركت روي خاك رملي فكه بســيار زجــرآور بود. آن هم با تجهيزاتي به وزن بيش از بيســت كيلو براي هر نفر! ما هم كه جداي از وســايل، يك پل سنگين را مثل تابوت روي دست گرفته بوديم! همه به يك ستون و پشت سر هم از معبري كه در ميان ميدانهاي مين آماده شده بود حركت كرديم. حدود دوازده كيلومتر پياده روي كرديم. رسيديم به اولين كانال در جنوب فكه. بچه ها ديگر رمقي براي حركت نداشتند. ساعت نه ونيم شب يكشنبه هفدهم بهمن‌ماه بود. با گذاشتن پلهاي متحرك و نردبان، از عرض كانال عبور كرديم. ســكوت عجيبي در منطقه حاكم بود. عراقيها حتي گلوله‌ای شليك نميكردند! يك ربع بعد به كانال دوم رسيديم. از آن هم گذشتيم. با بيسيم به فرماندهي اطالع داده شد. چند دقيقه‌اي نگذشته بود كه به كانال سوم رسيديم. 1<<پی نوشت 👈🏻-عجيب بودكه تقريبًاهمه بچه‌هاي گردانهاي كميل كه ابراهيم برايشان روضه خواند يا شهيد شدند يا اسير>> 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهيم ۱👉🏻 شهید 🌹🕊 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊مسافر گمگشته دير آمد اما همه را شگفت‌زده كرد بارها پيش آمده كه شهدا ما را غافلگير مي‌كنند. يك نمونه‌اش در ماجراي شهيد علايي است كه در سال 1375 پس از گذشت 13 سال از شهادت و مفقودي به خانه برگشت. از تمام پيكر او جز استخواني باقي نمانده بود، اما صورتش سالم بود.. 🕊شهيد علايي است كه در سال 1375 پس از گذشت 13 سال از شهادت و مفقودي به خانه برگشت. از تمام پيكر او جز استخواني باقي نمانده بود، اما صورتش سالم بود تا هم شناسايي‌اش به راحتي صورت گيرد و هم خانواده و دوستانش يك‌بار ديگر چهره عبدالله را از نزديك ببينند. شهيد عبدالله علايي در عمليات خيبر و منطقه طلائيه به شهادت رسيد. جايي كه زمستان سال 62 آتش و خون برپا بود. 13 سال بعد وقتي علايي همراه با800 شهيد ديگر روي دست مردم ايران تشييع شد تا به معراج شهداي تهران برود، كسي باور نمي‌كرد كه از جمع اين شهدا، يك نفر از آنها با چهره‌اي سالم به خانه و كاشانه‌اش برگشته باشد. نقل از برادرزاده شهید👇 🕊خانواده پدربزرگم خانواده پر جمعيتي بودند. چهار برادر و دو خواهر كه عبدالله فرزند سوم بود. در ميان برادرها ايشان از همه بزرگ‌تر بودند. عمو متولد هشتم دي ماه 1340 در شهر كاشان بود. وضعيت درسي عمويم عبدالله عالي بود. عمه بزرگم برايم تعريف كرده است عبدالله نماز شبش هيچ وقت ترك نمي‌شد. صبح‌هاي جمعه بعد از انجام اعمال مستحب، براي اقامه نماز از خانه بيرون مي‌رفت. هميشه خمس و زكاتش را پرداخت مي‌كرد و در خانواده در ماه مبارك رمضان قبل از باز كردن روزه‌هايش ابتدا نماز مي‌خواند. شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 سی و پنجمین روز از چله زیارت عاشورا به نیت شهید🕊🌹 ❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ❤️ ❤️ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️ ❤️ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ❤️ ❤️ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️ برای همه گرفتارا دعا کنید🙏 🌷@shahedan_aref
کتاب مرتضی و مصطفی خاطرات خود گفته شهید مرتضی عطایی (ابوعلی) است که بخش های زیادی از آن شامل روایت های شهید مرتضی عطایی از شهید مصطفی صدرزاده است. شهید صدرزاده فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون و شهید عطایی جانشین وی و از نزدیک ترین دوستان شهید عطایی در سوریه بود. این کتاب اگر چه درمورد شهید عطایی است اما به دلیل وجود خاطرات زیادی از شهید صدرزاده به نام مرتضی و مصطفی نامگذاری شده است. مصاحبه و تدوین کتاب توسط علی اکبر مزدآبادی صورت گرفته و در ۱۰ بخش در انتشارات یا زهرا (س) و در ادامه سلسله کتاب های یا زینب (س) در خصوص شهدای مدافع حرم به چاپ رسیده است. شهدای مدافع حرم🕊🌹 🌷@shahedan_aref
✳️ بگو ورشکست شدم دیگه! 🔻 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرف‌هایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن می‌خونی؟» گفتم: «اگه وقتی بشه می‌خونم؛ ولی وقت نمی‌شه. بیست و چهار ساعته دارم می‌دوم.» گفت: «نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر می‌خونی؟» باز همان جواب را دادم. چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: «بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه!» گفتم: «چطور آقا مهدی؟» گفت: «تو با همون ایمان سنتی‌ای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوخته‌ای نداری؛ نه مطالعه‌ای داری، نه قرآن می‌خونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایه‌ای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی! من می‌گم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو بیند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.» 📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی شهید، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا 📖 ص ۲۱۴ ✍ علی اکبری مزدآبادی 🌷@shahedan_aref