eitaa logo
هیئت معظم امام زمان عجل‌الله‌فرجه شریف🌺حسینیه شهیدمجیدزارعی
122 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
17 فایل
السلام‌علیک یا قائم آل محمد صلوات الله -تمــام‌عــمــرم‌بـرای‌مــهـدی(عج) شــود‌ وجــودم‌فــدای‌مـهـدی(عج) اللهم بارک لمولاناصاحب الزمان روضه وتوسل به امام عصر دوشنبه هاعصرها#حسینیه_شهیدمجیدزارعی #نذورات_مهدوی_درآمدتان_وقف_اباصالح کن 6037997244065380💳
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم امام موسی کاظم علیه السلام علی بن صالح طالقانی روزی هارون‌الرشید قضیه عجیبی راجع به آمدن شخصی به نام علی بن صالح طالقانی با ابر از چین به طالقان، شنید.پس او را احضار کرد و به وی گفت: شنیده‌ام که تو گفته‌ای که مرا ابر از چین به طالقان آورد؟»علی بن صالح طالقانی گفت: «من با کشتی در دریا، سفر می‌کردم، ناگهان کشتی ما شکست و ما داخل دریا افتادیم. من به تخته چوبی سوار شدم و تا سه شبانه روز در آب سر گردان بودم تا اینکه به ساحل افتادم. در آنجا درختی را دیدم، پس در کنار آن درخت خوابیدم. ناگاه صدائی به گوشم رسید. دیدم پرنده بزرگی در نزدیکی من به زمین نشست. من از کنار آن درخت به قصد گرفتن آن پرنده حرکت کردم ولی آن پرنده فوراً به طرف کوه پرواز کرد و رفت. من به غاری که در آن کوه بود نزدیک شدم، ناگهان از آنجا صدای تسبیح و تکبیر و تلاوت قرآن را شنیدم. نزدیک رفتم، پس ناگهان از داخل غار صدائی شنیدم که: «ای علی بن صالح طالقانی! داخل شو. پس داخل شدم، در آنجا بزرگواری را مشاهده نمودم که بر سجاده عبادت نشسته بود. سلام کردم و جواب شنیدم. سپس فرمود: «ای علی بن صالح! تو گنجی هستی که امتحان شدی به گرسنگی و تشنگی و خوف، خدا به تو رحم کرد و تو را نجات داد. من از همان ساعت که سوار کشتی شدی تا به آخر بر احوالات تو مطلع بودم.» سپس فرمود: «تو گرسنه‌ای.» پس دعا کرد و ناگهان مائده‌ای از آسمان نازل شد. حضرت فرمود: «نزدیک بیا و از رزق خدا بخور.» من از آن غذاهای لذیذ خوردم. بعد آن حضرت نمازی خواند و فرمود: «آیا میل داری به وطنت طالقان برگردی؟ عرض کردم: «من کجا و وطنم کجا؟!من دیگر نمی‌توانم وطن خود را ببینم.» فرمود: «این کار برای اولیاء خدا ممکن است.» سپس بطرف آسمان اشاره کرد و گفت: «الساعة الساعة.» ناگهان ابری نزدیک آمد و صدایی از آن برخواست که: «سلام ای ولی خدا و ای حجت خدا.» حضرت جواب داد و بعد فرمود: «مأمور هستی که به کدام سرزمین بروی؟» پس آن ابر جواب داد. حضرت فرمود: آیا مأمور رحمت هستی یا غضب؟» پس ابر جواب داد و سپس حضرت مرخصش نمود. بعد یک ابر سفید نورانی نزدیک آمد و سلام کرد و جواب شنید. حضرت به او فرمود: مأمور هستی که کدام سرزمین بروی؟» ابر گفت: «مأمور هستم که به اراضی طالقان بروم.» حضرت فرمود: «بیا پائین و بر روی زمین قرار بگیر.» پس آن ابر پائین آمد. حضرت بازوی مرا گرفت و بر روی ابر نشاند و ابر شروع به حرکت نمود. در حالی که ابر در حال حرکت بود، آن حضرت را قسم دادم که: «خودت را معرفی بفرما.» ایشان فرمود: «خداوند، زمین را بدون حجت باقی نمی‌گذارد و من حجت خدا بر روی زمین هستم، من موسی بن جعفر می‌باشم.» ابر مرا با یک چشم بهم زدن به طالقان در پیش خانواده‌ام رساند.» در این هنگام هارون‌الرشید ملعون دستور داد تا علی بن صالح طالقانی را به قتل برسانند.تا کرامات امام موسی کاظم علیه السلام را کسی نشنودو‌نقل ننماید منابع: بحارالانوارج۴۸ص۳۹ مدینه المعاجزعلامه بحرانی القطره ج۱ص۵۹۰علامه مستنبط کرامات الصالحین ص۲۲۲ دانشنامه امام کاظم عليه السلام ج۱ص۲۲۱ لازم بذکر است ومزارمنسوب به علی بن صالح طالقانی درروستای اوانک طالقان می باشد ختم کنید عجل لولیک الفرج