طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 #نای_سوخته 🥀 #قسمت6 سیاهی چشمان سعید از شدت هیجان می لرزد 😣 و سفیدی آن
بسم الله الرحمان الرحیم
#نای_سوخته
#قسمت7
-مگه واجب نیست؟😭
-چی ؟چی واجبه؟🤔
-امربه معروف، نهی از منکر😞
-چرا پسرم واجبه!😊
-پس چرا چرا اینجوری زدنش؟😭
ذهن سرهنگ برای لحظه ای جمع جور می شود ، چهارراه سهید الشهدا، امر به معروف نهی از منکر 🤔😔
«جوان طلبه ای که به ضرب چاقوی اوباش...»🔪
-علی ! علی خلیلی!
*برای سوالات مبهم جوانی ۱۹ساله - هم سن و سال علی - که پس از چند ساله از علی می پرسد!😞
*برای لبخند ناتمام علی!😊
*برای رگ بریده ی گردنش!😔💔
*برای بدن نیمه لمس او!😓
*برای نگاه نگران مادرش که دوسال و نیم نگران بود و یک عمر نگران خواهد ماند!😰
*برای نه گفتن ونپذیرفتن آمبولانس ها و بیمارستان هایی که امتیاز نامشان از امتیاز بودن جوانی با همه ی جوانی اش بیستر بود!🚑🏥
*برای آن همه بی تفاوتی به فریادهای علی!🗣
*و بالاخره برای سنگی که روی آن نوشته شده است...
🌹مربی مجاهد شهید علی خلیلی🌹
ادامه دارد.....
#شهیدعلےخلیلی
🥀نویسنده:هانیه ناصری
🥀ناشر:انتشارات تقدیر ۱۳۹۵
@ShahidAliKhalili