eitaa logo
طلبه شهید علی خلیلی
501 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
422 ویدیو
24 فایل
تنہاراه رسیدن بہ"سعادت" ، بندگے خداست! وتمام سعادت خلاصہ شده دریڪ واژه؛ آن هم"شہید" .. ولادت: ⁹/⁸/¹³⁷¹ شهادت:³/¹/¹³⁹³ 🌹کانال‌‌رسمی‌شهید‌علی‌خلیلی‌با‌حضور‌خانواده‌شهید🌹 خادم‌الشهدا @shahidalikhalili2466 کپی‌با‌ذکر‌صلوات‌‌به‌نیابت‌شهید‌‌علی‌خلیلی‌
مشاهده در ایتا
دانلود
طلبه شهید علی خلیلی
🌹 #قرار_بندگی🌹 🔸بر آنیم تا با عنایت خداوند، سیر و سلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم. و با
🌹 🌹 🔸برآنیم تا با عنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم.وبا هم بندیم که حداقل به مدت ۲۰روز به خاطرات ووصایای آنان درزندگی روزمره خود جامه عمل بپوشانیم ✔️ نیکی به والدین❣ چند روزی بود مریض شده بودم تب داشتم. حاج آقا خانه نبود. از بچه ها هم که خبری نداشتم. یک دفعه دیدم در باز شد و مهدی، با لباس خاکی و عرق کرده، آمد تو. تا دید رخت خواب پهن است و خوابیده ام، یک راست رفت توی آشپزخانه. صدای ظرف و ظروف و باز شدن در یخچال می آمد. برایم آش بار گذاشت. ظرف های مانده را شست، سینی غذا را آورد، گذاشت کنارم. گفتم:«مادر!چرا بی خبر؟» گفت: « به دلم افتاد که باید بیام. » یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 12 @shahidalikhalili
طلبه شهید علی خلیلی
🌹 #قراربندگی🌹 🔸برآنیم تا با عنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم.وبا هم #ع
🌹 🌹 🔸برآنیم تا با عنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم.وبا هم بندیم که حداقل به مدت ۲۰روز به خاطرات ووصایای آنان درزندگی روزمره خود جامه عمل بپوشانیم ✔️ نیکی به والدین❣ دلش می خواست برود قم یا نجف درس طلبگی بخواند. حتی توی خانه صدایش می کردند آشیخ احمد. ولی نرفت. می گفت: کار بابا تو مغازه زیاده. یادگاران، جلد 9 کتاب شهید متوسلیان، ص 5 @shahidalikhalili
طلبه شهید علی خلیلی
🌹 #قراربندگی🌹 🔸برآنیم تا با عنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم.وبا هم #ع
🌹 🌹 🔸برآنیم تا با عنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم.وبا هم بندیم که حداقل به مدت ۲۰روز به خاطرات ووصایای آنان درزندگی روزمره خود جامه عمل بپوشانیم ✔️ نیکی به والدین❣ مریضی مادرش همزمان شده بود با آزمون مهمی که سپاه قرار بود بگیرد. محمد( شهید محمد گرامی) چند ماهی مرخصی گرفته بود تا حسابی مطالعه کند . بر خلاف تصور خیلی ها، محمد قید امتحان را زد و دنبال مریضی مادرش را گرفت تا این که مادر بستری شد. یک ماه و نیم به مادر رسیدگی کرد. رفته بود ویلچر گرفته بود تا مادر را در حیاط بیمارستان بگرداند. بارها مادر را بر دوش گذاشته و از پله های بیمارستان آورده بود پایین! به مادرش خیلی احترام می گذاشت . منبع: همسفر شقایق، صفحه:264 @shahidalikhalili
طلبه شهید علی خلیلی
🌹 #قراربندگی🌹 🔸برآنیم تا با عنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم.وبا هم #ع
🌷 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم که حداقل به مدت ۲۰ روز به خاطرات و وصایای آنان در زندگی روزانه جامه عمل بپوشانیم. ✅ نیکی به والدین❣ نوجوانی شهید علی شریفی پدرش می گوید: در طول مدتی که در محله خودمان زندگی می کردیم، علی آقا برای همه شناخته شده بود؛ خصوصاً به لحاظ ادب و تواضعی که نسبت به من و مادرش داشت. از سر کار که به منزل می آمدم، معمولاً علی توی کوچه با هم سن و سالهایش، مشغول بازی بودند. تا چشمش به من افتاد، بازی را رها کرد و می دوید به طرف من. خیلی مودب سلام می داد و می رفت بطرف منزل تا آمدن من را اطلاع بدهد. این کار علی، معمولا هر روز با آمدن من تکرار می شد، فرقی نمی کرد کجای بازی باشد. بچه های هم سن و سالش حسابی تحت تاثیر این حرکت علی قرار گرفته بودند. منبع: قربانگاه عشق، صفحه:164 @shahidalikhalili
طلبه شهید علی خلیلی
🌹 #قرار_بندگی🌹 🔸بر آنیم تا با عنایت خداوند، سیر و سلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم. و با
🌷 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم که حداقل به مدت ۲۰ روز به خاطرات و وصایای آنان در زندگی روزانه جامه عمل بپوشانیم. ✅ نیکی به والدین❣ 🍃شهید محمود کاوه گفتم: اصلا چرا باید این قدر خودمون رو زجر بدیم و پسته بشکنیم، پاشیم بریم بخوابیم. با وجود اینکه محمود هم مثل من تا نیمه شب کار می‌کرد و خسته بود، گفت: نه، اول این‌ها رو تموم می‌کنیم بعد می‌رویم بخوابیم؛ هر چی باشه ما هم باید اندازه خودمان به بابا کمک کنیم. 🌹 @shahidalikhalili
طلبه شهید علی خلیلی
🌷#قراربندگی 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم #عهدبند
🌷 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم که حداقل به مدت ۲۰ روز به خاطرات و وصایای آنان در زندگی روزانه جامه عمل بپوشانیم. ✅ نیکی به والدین❣ 🍃شهید مصطفی چمران یادم می‌آید مادرم به سختی مریض و در بیمارستان بستری بود. به اصرار مصطفی تا آخرین روز در کنار مادرم و در بیمارستان ماندم. او هر روز برای عیادت به بیمارستان می‌آمد. مادرم می‌گفت: همسرت را به خانه ببر. ولی او قبول نمی‌کرد و می‌گفت: باید پیش شما بماند و از شما پرستاری کند. بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتی مصطفی به دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانه خودمان برویم، مصطفی دست‌های مرا گرفت و بوسید و گریه کرد و گفت: از تو بسیار ممنونم که از مادرت مراقبت کردی. با تعجب به او گفتم: کسی که از او مراقبت کردم مادر من بود، نه مادر شما... چرا تشکر می‌کنی؟! او در جواب گفت: این دست‌ها که به مادر خدمت می‌کنند برای من مقدس است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد برای هیچ کس خیر ندارد و احسان به پدر و مادر دستور خداوند است. 🌹 @shahidalikhalili
طلبه شهید علی خلیلی
🌷#قراربندگی 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم #عهدبند
🌷 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم که حداقل به مدت ۲۰ روز به خاطرات و وصایای آنان در زندگی روزانه جامه عمل بپوشانیم. ✅ نیکی به والدین❣ 🍃شهید علی شریفی پدرش می گوید : در طول مدتی که در محله خودمان زندگی می کردیم ، علی آقا برای همه شناخته شده بود؛ خصوصا به لحاظ ادب و تواضعی که نسبت به من و مادرش داشت . از سرِ کار که به منزل می آمدم ، معمولا علی توی کوچه با هم سن و سالهایش ، مشغول بازی بودند . تا چشمش به من می افتاد ، بازی را رها می کرد و می دوید به طرف من . خیلی مودب سلام می داد و می رفت به طرف منزل تا آمدن من را اطلاع بدهد. این کار علی ، معمولا هر روز با آمدن من تکرار می شد ؛ فرقی هم نمی کرد کجای بازی باشد . بچه های هم سن و سالش حسابی تحت تاثیر این حرکت علی قرار گرفته بودند. 🌹 @shahidalikhalili
طلبه شهید علی خلیلی
🌷#قراربندگی 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم #عهدبند
🌷 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم که حداقل به مدت ۲۰ روز به خاطرات و وصایای آنان در زندگی روزانه جامه عمل بپوشانیم. ✅ نیکی به والدین❣ 🍃شهید محمد گرامی مریضی مادرش همزمان شده بود با آزمون مهمی که سپاه قرار بود بگیرد. محمد چند ماهی مرخصی گرفته بود تا حسابی مطالعه کند . بر خلاف تصور خیلی ها، محمد قید امتحان را زد دنبال مریضی مادرش را گرفت تا این که مادر بستری شد. یک ماه و نیم به مادر رسیدگی کرد. رفته بود ویلچر گرفته بود تا مادر را در حیاط بیمارستان بگرداند. بارها مادر را بر دوش گذاشته و از پله های بیمارستان آورده بود پایین! به مادرش خیلی احترام می گذاشت . 🌹 @shahidalikhalili
طلبه شهید علی خلیلی
🌷#قراربندگی 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم #عهدبند
🌷 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم که حداقل به مدت ۲۰ روز به خاطرات و وصایای آنان در زندگی روزانه جامه عمل بپوشانیم. ✅ نیکی به والدین❣ 🍃شهید مطهری هرگاه به فریمان (زادگاه آقاى مطهرى) سفر مىكردیم، پدرم تأكید خاص داشتند كه ابتدا به منزل پدر و مادرشان برویم. پس از آن اقوامى را كه براى دیدن ایشان و خانواده به منزل حاج شیخ مىآمدند مىپذیرفتند در موقع روبرو شدن با پدر و مادر دست آنان را مىبوسیدند و به ما نیز توصیه مىكردند كه دست ایشان را ببوسیم. (از زبان یکی از فرزندان شهید) 🌹 @shahidalikhalili
طلبه شهید علی خلیلی
🌷#قراربندگی 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم #عهدبند
🌷 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم که حداقل به مدت ۲۰ روز به خاطرات و وصایای آنان در زندگی روزانه جامه عمل بپوشانیم. ✅ نیکی به والدین❣ 🍃شهید سید مجتبی هاشمی اوایل ازدواجمون بود برا خرید با سید مجتبی رفتیم بازارچه بین راه با پدر و مادر آقا سید برخورد کردیم سید به محض اینکه پدر و مادرش رو دید ، در نهایت و خم شد روی زمین زانو زد و پاهای والدینش رو آقا سید با اون قامت رشید و هیکل تنومند در مقابل اینطور بود این صحنه برا من بسیار دیدنی بود ... 🌹 @shahidalikhalili
طلبه شهید علی خلیلی
🌷#قراربندگی 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم #عهدبند
🌷 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم که حداقل به مدت ۲۰ روز به خاطرات و وصایای آنان در زندگی روزانه جامه عمل بپوشانیم. ✅ نیکی به والدین❣ داشتم لباس می شستم. آمد خانه. گفت: ناهار چی داریم، عزیز؟ گفتم: آب گوشت. چیزی نگفت. رفت، کتری را آب کرد و گذاشت روی چراغ. آب که جوش آمد، چایی دم کرد و چای شیرین خورد. آب گوشت دوست نداشت. چیزی هم نمی گفت. یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 6 🌹 @shahidalikhalili
طلبه شهید علی خلیلی
🌷#قراربندگی 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم #عهدبند
🌷 🔸برآنیم تاباعنایت خداوند،سیروسلوک بندگان مخلصش را چراغ راه خود قرار دهیم وبا هم که حداقل به مدت ۲۰ روز به خاطرات و وصایای آنان در زندگی روزانه جامه عمل بپوشانیم. ✅ نیکی به والدین❣ سفره را كه دست من مي ديد، مي پريد مي قاپيد و خودش پهن مي كرد. سفره را مي چيد و آخر سر جمع مي كرد. دلش نمي خواست زياد كار كنم. عبدالله زياد اهل بازي نبود. يا سرش بين كتاب هاش بود، يا دور و بر مرغ و خروس هاش مي پلكيد. يادگاران، جلد 5 كتاب شهيد عبدالله ميثمي ، ص 4 🌹 @shahidalikhalili