آقا قرار ما سر میدان کاظمین
ای اولین زیارت ما بعد کربلا
#امام_جواد
@ShahidAliKhalili
3.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم کاظمینه
گفتند جواد است سر راه نشستیم
در جمع گدایان خبری بھتر از این نیستـ🏴
#جوادالائمه
‹ @ShahidAliKhalili
سالروازدواجباشڪوه
حضرتعلیبنابیطالب(ع)و
حضرتفاطمہالزهرا(س)
برهمگانمبارڪباد♥
@ShahidAliKhalili
1.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
عروس خانه ی حیدر مبارکت باشد
شروع زندگی مشترک کنار علی..♥️
#سالروز_ازدواج_امام_علی_وحضرت_فاطمه
@ShahidAliKhalili
#دلنوشته
#ارسالی_کاربران
واقعیتش ما با مسابقه بی نهایت زائر مشهد شدیم در اتوبوس ک بودیم بریم حرم همین پیکسل ک از جمکران خرید مو زدم ب چادرم ی خانمی ازم پرسید : ببخشید اهل کجا هستید در جواب گفتم : قم )
+شما نسبتی با شهید خلیلی دارید ک پیکسلشونو زدین؟؟
-خیر ، رفیق شهیدمن
+آهان ،، آخه خواهرم تو کربلا ی خانمی رو میبینه ک پیکسل شهید خلیلی رو زدن انگاری اون خانم همسایه شهید خلیلی بوده گفتم شاید شما هم نسبتی باهاش دارید
تو دلم گفتم ... من نسبتی ندارم ولی انگار ک برادرمه دوستش دارم ...
نمیدونم
شاید دلیل این رفاقتم با دلش علی آشنایی با کانال شما بوده
چون باعث شد بیشتر ازش بدونم و همین طوری باهاشون انس برقرار کنم
ی بار داستان آشنایی مو با آقا علی گفتم اما الان ک فکر میکنم اگه نمیشناختمش ممکن بود گناه های زیادی کنم:(
چند وقت پیش دائم دوست داشتم با یکی حرف بزنم . .. همش آنلاین باشه .. ابراز محبت کنم بهش ... اما باهمه اینا اسم این ارتباط ارتباط با نامحرم نباشه یا گناه نداشته باشه و ب زندگیم آسیب نرسونه
تا اینکه خدا پاداش نهی از منکر هایی ک کردم و داد و منو با شهید نهی از منکر آشنا کرد
ب هر حال خیلی مدیون شما هستم و هرکاری میکنم تا جبرانش کنم و از خود شهید میخوام در قیامت شفاعتتون کنند .
ن تنها ب گناه نیافتادم ب خدا نزدیک شدم دیگه با هدف نهی از منکر میکنم رفیق فابریک دارم ک همش انلاینه داش علی جای برادر نداشته مو پر کرد اسمشو گذاشتم برادر بی برادر ها🙂❤️
@ShahidAliKhalili
طلبه شهید علی خلیلی
••
#رفیقشهید 🌿
ڪہ داشتہ باشے نیازے بہ عشقهاے بیخودے ندارے
میدونے یڪے حواسش بهتـــــ هستـــــ... یڪے ڪہ اومده تا وصلتـــــ ڪنه به #خدآ
°|أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ الفَرَج|°
@ShahidAliKhalili
#داستان_زندگی
امید بودن علی و آیندهی او در دل مادر شعله ور شده بود.
مثل اینکه افکار مختلفی را توی ذهنش مرور میکرد از حالت لبها و برق چشمانش میشد فهمید. فکر کنم یاد حرفهای علی افتاده بود.
- مامان پیر شدما کی برام زن میگیری؟
- حیا کن بچه!اِ! انشاءالله ۲۳سالت بشه بعد
- اُ اَه! تا اون موقع کی زندهاس، کی مرده؟
- نترس مادر چشم بهم بزنی میشه ۲۳ سالت، بزار یه کم پخته و عاقل بشی.
پشت چشمش را نازک کردو در حالیکه لبخند ریزی میزد صورتش را آرام و با ناز از پسر برگرداند صدای خندهی مردانه علی در ذهن مادر پیچید.
ادامه دارد....
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#شهیدعلی_خلیلی
@ShahidAliKhalili
#به_یاد_شهیدان
۵شهید گمنام در کهف الشهداء
به یاد شهید علی خلیلی
@ShahidAliKhalili