صفای قدیم را یادتان هست؟
نه سرما سرمای آن روزهاست،
نه حال ما مثل گذشتهست
ما گول خوردیم.
فکر کردیم گوشی هوشمند دست بگیریم و با انگشت تصویرهای حیرتانگیز را جابهجا کنیم همه چیز سادهتر و هیجان انگیزتر میشود.
ولی گیر افتادیم.
زمان از دستمان در رفت.
همه چیز سختتر شد !
شهدا بُردند...
🆔@ShahidBarzegar65
✨ داستان قیمت بهشت...
😎زنی از کنار مرد معلول ذهنی رد شد که چوبی در دست داشت وبا آن روی زمین می کشید.
دلش به حال او سوخت و از او پرسید: اینجا چه می کنی؟
وی گفت: من بهشت را می کشم و آن را به قطعات تقسیم می کنم ، زن لبخند زد
و به او گفت: آیا می توانم تکه ای از آن را بخرم؟
قیمتش چنده؟
مرد نگاهی به زن انداخت و گفت: بله ، تکه ای بیست درهم است.
زن به مرد معلول بیست درهم و مقداری غذا داد و رفت
زن در آن شب خواب دید که در بهشت است
صبح برای شوهرش آنچه که در برخوردش با مرد معلول اتفاق افتاده بود تعریف کرد
شوهر برخاست و نزد مرد رفت تا قطعه ای از بهشت را از او بخرد
و به او گفت: من می خواهم یک قطعه بهشت بخرم ، چقدر است؟
مرد گفت: من نمی فروشم
مرد متحیر شد و به او گفت: دیروز به همسرم قطعه ای به مبلغ بیست درهم فروخته ای؟!
مرد معلول گفت: همسرتان با بیست درهم نمی خواست بهشت از من بخرد
او میخواست دل من را شاد کند،
اما شما ، شما فقط دنبال بهشت هستید
و بهشت قیمت ثابتی ندارد
زیرا ورود به بهشت از راه
"همدردی ودلجویی از دیگران"
امکان پذیر است
🆔@ShahidBarzegar65
هدایت شده از کانال شهید محمدعلی برزگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
تا آخر گوش کن❤️
بازهم پنجشنبه از راه رسید...
بیاد شهداکه باشیم شفاعتگرمامیشوند...
اما اگر بیاد رفتگان....نباشیم
مانیز روزی به پرمخاطب ترین کانال دنیا
یعنی کانال مرگ می پیوندیم...
چه بخواهیم چه نخواهیم...
دست ما کوتاه میشوداز داشته هایمان
...وباچشمانی پرالتماس به صلوات ودانه ای خرما
منتظربازمانده ها میمانیم
خدایا:
تا به خودمون بجنبیم میگن
برگه ها بالا.
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوای کربلایی👆
این پیام توسل به شهید رو شماخوبان فرستادین..👇
سلام خوبین قبول باشه
میخاستم توسلم به شهید برزگر روتعریف کنم
ما عازم کربلا شدیم اربعین امسال..
به نجف که رسیدم گفتن حرم سمت خانما بستس وبه ضریح راه نداره
منم توسل کردم به شهیدبرزگر ۵ زیارت عاشورا خوندم که بتونم ازنزدیک پدراصلی و معنوی مون(امیرالمومنین ع) رو زیارت کنم
باچشم خودم دیدم راه بازشد
برای استراحت رفتیم صحن حضرت زهرا واز اونجا رفتیم طبقه سوم
روبه روی گنبد وگلدسته نشستیم خلوت وساعت ها نگا کردیم وحرف زدیم
اومدیم پایین دنبال دوستامون که دیدم یه روضه ی قشنگی برای حضرت رقیه خادمای خانم ایرانی گرفتن
تاحالا نشنیده بودم 😭😔😔
وبعد تبرکی میدادن
ازاونجا شنیدم که سرداب (زیرزمین) امام علی باز شده ورفتیم زیارت اونجا
یه زیارت خوب وخلوت هم اونجا کردیم همه خواب بودن ،بعدشم تبرکی گرفتیم ازنذورات حرم .
دلم میخاست برم زیر ناودون طلا نماز بخونم اونجارو هم گفتن بستس
ولی باز شنیدیم ازخادما یه دربازه
باورمیکنیداونجا هم رفتم
وخداگواهه اول برا فرج آقا دعا کردیم
ما یه شب نجف بودیم
خیلی شلوغ بود
ولی هردفعه که اسمشهیدرو میآوردم... یجوری برا ما خلوت میشد وزیارت میکردیم
انگار راه باز میشد وبرکت زمانی هم خیلی داشت
اونجا گفتم شهید واقعا نشون دادی
زنده ای
ازت ممنونم...
هرگز رهام نکن...
هرجا به در بسته خوردم بازم واسطم باش
واقعا زیارت چسبید بهتر ازاونی که فکرشومیکردم...
شهدا زندن رابطشون کنید بین خودتون وخدا
هرگاه شهدارا یاد کنید
آنهانیز شمارا نزد اباعبدالله یادخواهندکرد...
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه...
#اللهم کن لولیک
#صدای دلنشین مقام معظم رهبری
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشراست
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
"شهیدبرزگر"💫
🆔@ShahidBarzegar65
#داستان...
ابوالحسین از سادات فاطمی بود
و نسبتشبا چند واسطه
به امام صادق علیه السلام میرسید
او در قم زندگی میکرد
وی مردی شرابخوار بود و زندگی را
به سختی میگذرانید
در آن زمان احمد بن اسحاق وکیل امام
هادی علیه السلام در شهر قم بود
روزی برای ابوالحسین کاری پیش آمد
و نیازمند کمک شد به همین خاطر
به خانه احمد رفت
احمد چون میدانست که ابوالحسین
شراب مینوشد او را به خانه اش راه نداد
و از خودش راند
مدتی بعد احمد برای زیارت امام
هادی علیه السلام به سامرا رفت
اما امام او را راه نداد
احمد پیغام فرستاد و عرض کرد:
اجازه دهید که مشرف شوم و بدانم که
خطای من چیست؟
پس از خواهش بسیار حضرت به او
اذن دخول داد
وقتی که احمد از تقصیر خود پرسید؟
حضرت فرمود: پسر عموی من پیش تو آمد
ولی تو او را از خود راندی
احمد عرض کرد: او را از خود راندم
زیرا که شراب میخورد
حضرت فرمود: باید رعایت نسبش را
میکردی و احترامش مینمودی
شاید پشیمان میشد و توبه میکرد
پس از مدتی احمد به قم مراجعت کرد
وقتی که ابوالحسین به دیدن وی رفت
احمد تمام قد جلویش بلند شد
و به او احترام گذاشت و او را بالای مجلس
نشانید و به او احترام زیادی کرد
وقتی که مجلس تمام شد
ابوالحسین گفت: چطور شد که قبلاً
مرا به خانه ات راه نمیدادی
ولی حالا که از سامرا برگشتهای
این طور به من احترام میگذاری
احمد گفت: این کار دستور امام است
سپس حکایتش را برای وی نقل کرد
وقتی که حرفش تمام شد
ابوالحسین گفت: خاک بر سرم که
خودم را به این گناه آلوده کردهام
و در همان موقع توبه کرد
و دیگر لب به شراب نزد
بدین ترتیب با عنایتی که امام به او فرمود
به راه راست هدایت گردید
↲صدیقه کبری فاطمه، صفحه ۸۸
🆔@ShahidBarzegar65
❣شهید #حمزه_علی_یاسین
شهیدی که خبر شهادتش را اهل بیت(ع) به مادرش دادند
دهه هفتادی بود و بزرگ شده کانادا، در دل فرهنگ غرب؛ اما پرواز را نمی توان از مرغ باغ ملکوت دریغ کرد!
شهید حمزه علی یاسین، رزمنده ۲۰ ساله حزب الله لبنان و برادرزاده همسر سیدحسن نصرالله بود که در سوم مرداد ۹۳، در دفاع از حرم عمه امام زمان(عج)، در سوریه به شهادت رسید.
مادرش ابتدا مخالف حضورش در جبهه بود، به همین خاطر بعد از شهادتش، فرماندهان حزبالله نمی دانستند چطور خبر شهادت پسر را به مادر برسانند.
وقتی درِ خانه شهید رسیدند، در کمال تعجب دیدند بر دیوارهای خانه پارچه مشکی نصب شده، در حالی که هنوز آن خبر مهم اعلام نشده بود! در زدند و مادر حمزه در خانه را باز کرد، نوع تعارف او نشان داد انگار از همه چیز با خبر است.
تعجب فرماندهان زیاد طول نکشید، مادر شهید بعد از پذیرایی از میهمانان، با آرامش تمام گفت: « دیشب در رویای صادقانهای دیدم که وجود نازنین پنج تن آل عبا وارد منزلم شدند و درست همین جایی که شما نشستهاید، نشستند و به من بشارت دادند و گفتند فرزندت در راه ما اهل بیت(ع) به شهادت رسیده و امروز خبرش خواهد رسید
به روح پاک این شهید بزرگوار صلوات
🆔@shahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زبان در دهان پاسبانِ سَر است...
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما میدونستین امام زمان برای هرکدوم ازماها چندبار دعای خاص میکنه
این کلیپ رو هرکس عاشق امام حاضرشه ازهمین امروزشروع کنه...
عاشقانه ودلی .❤️
میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی مبارک
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارزش هزار بار خوندن رو داره👌👌
گفتم خدایاچگونه آغازکنم
گفت به نام من
گفتم خدایاچگونه آرام گیرم
گفت به یادمن
گفتم خدایاخیلی تنهایم
گفت تنهاتر ازمن؟
گفتم خدایاازبعضی هادلگیرم
گفت حتی ازمن؟
گفتم بااین همه مشکل چه کنم
گفت توکل کن به من
گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم
گفت :از رگ گردن نزدیکتری به ،من
گفتم برای آرزوهایم چه کنم
گفت تلاش و به امیدمن
گفتم خدایاچرا اینقدر میگویی من
گفت چون من ازتوهستم وتو از من💕
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود بسیار زیبایی از رهبر عزیزمان،
همراه با تصاویری دلنشین
🆔@ShahidBarzegar65
# داستان کوتاه
💚 پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش از درد و ازسختیهایش مینالید
دوستی از او پرسید: این همه درد چیست که از آن رنجوری؟؟
پیرمرد گفت: دو باز شکاری دارم، که
باید آنها را رام کنم، دو تا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم، بیرون نروند،
❤️دوتا عقاب هم دارم که بایدآنهارا
هدایت و تربیت کنم، ماری هم دارم که آنرا حبس کرده ام
شیری نیز دارم که همیشه، باید آنرا در قفسی آهنین، زندانی کنم، بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم و در خدمتش باشم...
💚مردگفت: چه مےگویی، آیا با من شوخی میکنی؟ مگر مےشود انسانی اینهمه حیوان را با هم در یکجا، جمع کند و مراقبت کند!!؟ پیرمرد گفت: شوخی نمےکنم، اما حقیقت تلخ و دردناکیست...
آن دو باز چشمان منند،
که باید با تلاش وکوشش ازآنها مراقبت کنم...
❤️آن دو خرگوش پاهای منند،
که باید مراقب باشم بسوی گناه
کشیده نشوند...
آن دوعقاب نیز، دستان منند،
که بایدآنها را به کارکردن، آموزش دهم تا خرج خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم...
💚آن مار، زبان من است
که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا
کلام ناشایستی ازاو، سر بزند...
شیر، قلب من است که با وی همیشه درنبردم که مبادا کارهای شروری از وی سرزند...
❤️ و آن بیمار، جسم وجان من است،که محتاج هوشیاری مراقبت و
آگاهی من دارد...
این کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده و امانم را بریده...
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدمی که ذاتاً خلوص نداره مثل...
چاهی هست که آب نداره
توش هرچقدرم آب بریزی بی فایده است
یعنی
ذاتت باید پاک باشه
معرفت گنج گرانیست
به هرکس ندهندش
پَرِ طاووس قشنگ است
به کَرکَس ندهندش
🆔@ShahidBarzegar65
هدایت شده از کانال شهید محمدعلی برزگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش کنیدحق میخونه...👆
قضیه فلسطین کلید رمز آلود فرج است
خدایا غریبیم دریاب مارا
توکه میشنوی این همه ربنارو
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه...
#اللهم کن لولیک
#صدای دلنشین مقام معظم رهبری
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشراست
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
"شهیدبرزگر"💫
🆔@ShahidBarzegar65
﷽🕊♥️ 🕊﷽
#داستان(تاپول داری رفیقتم)
مرد ثروتمندی پسری عیاش داشت هر چه پدر نصیحت میکرد که با این دوستان ناباب معاشرت مکن و دست از این ولخرجیها بردار اینها عاشق پولت هستند جوان جاهل قبول نمیکرد
تا اینکه لحظه مرگ پدر فرا میرسد
پسرش را خواسته و میگوید فرزند با تو وصیتی دارم من از دنیا میروم ولی در مطبخ (آشپزخانه) را قفل کردم و کلید آن را به تو میدهم
آنجا یک طناب از سقف آویزان است و هر وقت از زندگی ناامید شدی و راه به جایی نبردی برو و خودت را دار بزن
پدر از دنیا میرود و پسر در معاشرت با دوستان ناباب آنقدر افراط میکند که بعد از مدتی تمام مال و ثروت بجا مانده به پایان میرسد
کم کم دوستانش که وضع را چنین میبینند از دور او پراکنده میشوند پسر در بهت و حیرت فرو میرود ازکرده اش پشیمان میشود اما سودی نداشت
روزی در حالی که برای ناهار گرده نانی داشت کناری مینشیند تا رفع گرسنگی کند در همان لحظه کلاغی از آسمان به زیر آمده و نان را برداشته و میرود
پسر ناراحت و افسرده با شکم گرسنه به راه میافتد و در گذری دوستانش را میبیند که مشغول خنده و شوخی هستند
نزد آنها رفته سلام میکند و آنها به سردی جواب او را میدهند، سر صحبت را باز میکند و میگوید گرده نانی داشتم کلاغی آن را برداشت و حال آمدم که روز خود را با شما بگذرانم
رفقایش قاه قاه خندیدند و مسخرهاش کردند
پسر ناراحت و دلشکسته راهی منزل میشود و در راه به یاد حرفهای پدر میافتد کلید مطبخ را برداشته قفل آن را باز میکند و به درون میرود چشمش به طناب داری میافتد که از سقف آویزان است
چهارپایهای آورده طناب را روی گردنش میاندازد و با لگدی چهارپایه را به کناری پرت میکند که در همان لحظه طناب از سقف کنده شده او با گچ و خاک به همراه کیسهای کف زمین میافتد
با تعجب کیسه را باز کرده درون آن پر از جواهر و سکه طلا میبنید، به روح پدر رحمت فرستاده و از فردای آن روز با لباسهای گرانقیمت در محل حاضر میشود و دوستانش همدیگر را خبر کرده و یکی یکی از راه میرسند و گردش را گرفته و شروع به چاپلوسی میکنند
او هم وعده گرفته و آنها را برای صرف غذا به منزل دعوت کرده و از طرفی ده نفر گردن کلفت با چماق در گوشهای پنهان میکند و وقتی همه آنها جمع میشوند به آنها میگوید:
دوستان بزغالهای برای شما خریده بودم که ناگهان کلاغی از آسمان به زیر آمد و بزغاله را برداشت و فرار کرد
دوستان ضمن تائید حرف او دلداریش دادند که مهم نیست از این پیش آمدها میشود و امروز ناهار بازار را میخوریم که در این لحظه پسر فریاد میزند:
فلان فلان شده ها در روزگار فقر و محنت به شما گفتم نان مرا کلاغ برد به من خندیدید، حال چطور باور میکنید که کلاغ بزغالهای را برده است؟
و چماق دارها را خبر میکند و آنها هجوم آورده کتک مفصلی به رفقایش میزنند و از آن روز به بعد طریق درست زندگی را پیش میگیرد
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بسیاربسیارمهم
شهدا باوجود تمام مشکلات شخصی؛
بازم به فکر دین و مردمشون بودن....
ماهاچی؟؟؟!
چقدر بفکر شهدا هستیم؟!
لطفاً با دقت مشاهده بفرمایید....
🆔@ShahidBarzegar65
🔸لبنانی بود و مذهبی دروزی داشت.
در ۱۶ سالگی مسئول به اسارت گرفتن یک دانشمند در سرزمین های اشغالی شد
او پس کشتن برخی نیروهای رژیم اسیر می شود.
🔸در مدت اسارت به منفورترین چهره در نزد مردم رژیم غاصب و محبوبترین چهره جبهه مقاومت تبدیل شده بود. اومذهب خود را تغییر و شیعه علی بن ابی طالب (ع) شد تا همانند حضرت؛
قلعه خیبر را ویران کند.
🔸به دلیل تنفر اسرائیلیها از او و محبوبیتش در جبهه مقاومت، اسارت و آزادی اش برای هر دو طرف اهمیت بالایی داشت فلذا به هیچ وجه حاضر به آزادی اش نمی شدند!
🔸در سال ۲۰۰۴ تبادل گسترده ای از اسرا میان لبنان و رژیم انجام گرفت اما نام او در میان رزمندگان آزاد شده جبهه حق نبود! سید حسین نصرالله در آن روز اعلام نمود که یهودیان اشتباه کردند که او را آزاد نکردند و بدون شک او به دامان لبنان باز خواهد گشت.
🔸سردار حاج رضوان (عماد مغنیه) به دستور سید حسن و با نظارت حاج قاسم عملیات اسیرگری از سربازان رژیم کودک کش را آغاز و چند نفر از آنها را به هلاکت رسانده و دو تن را نیز اسیر می کند.
🔸دو روز بعد جنگ ۳۳ روزه به بهانه آزادی این دو اسیر آغاز و رژیم شکست می خورد. سال بعد رژیم مجبور شد او را پس از ۳۰ سال اسارت با پیکر آن دو اسیر مبادله کند!
🔸سرانجام ۸ سال بعد و پس از ۴۰ سال جهاد، او در حال دفاع از حرم حضرت زینب (س) در حومه دمشق توسط رژیم کودکش به شهادت رسید.
🔸او کسی نبود جز سید الاسرای مقاومت شهید سَمیر قَنطار،
شادی روحش صلوات.
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بوقت روشنفکری...
لطفا بادقت تا آخرش گوش کنید
خیلی قشنگه
نظرت نسبت به خودت عوض میشه...
چقدر به افکارتون اهمیت میدین...
چقدر به روحتون اهمیت میدین...
🆔@ShahidBarzegar65
دقت کردید انسانهای صادق،
به صداقت حرف هیچکس شک نمیکنند
و حرف همه را باور دارند.
انسانهای دروغگو تقریبا حرف
هیچکس را باور ندارند و معتقدند
که همه دروغ میگویند.
انسانهای امیدوار همواره در حال
امیدوار کردن دیگرانند.
انسانهای ناامید همیشه
آیه یاس میخوانند.
انسانهای بزرگوار بیشترین کلامشان،
تشکر از دیگران است.
انسانهای تنگ نظر هر کاری
برای هرکس انجام دهند
چندین برابر میبینندش.
انسانهای متواضع تقریبا در مقابل
خواسته همه دوستان میگویند:
چشم سعی میکنم.
انسانهای پرتوقع انتظار دارند همه
در مقابل حرفهایشان بگویند چشم.
انسانهای دانا در جواب بیشتر سوالات میگویند: نمیدانم
انسانهای نادان تقریبا در مورد
هر چیزی میگویند: من میدانم
شما دنیا را آنگونه میبینید که خود هستید
پس به خودمون وافکارمون احترام بزاریم
🆔@ShahidBarzegar65