# داستان کوتاه
💚 پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش از درد و ازسختیهایش مینالید
دوستی از او پرسید: این همه درد چیست که از آن رنجوری؟؟
پیرمرد گفت: دو باز شکاری دارم، که
باید آنها را رام کنم، دو تا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم، بیرون نروند،
❤️دوتا عقاب هم دارم که بایدآنهارا
هدایت و تربیت کنم، ماری هم دارم که آنرا حبس کرده ام
شیری نیز دارم که همیشه، باید آنرا در قفسی آهنین، زندانی کنم، بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم و در خدمتش باشم...
💚مردگفت: چه مےگویی، آیا با من شوخی میکنی؟ مگر مےشود انسانی اینهمه حیوان را با هم در یکجا، جمع کند و مراقبت کند!!؟ پیرمرد گفت: شوخی نمےکنم، اما حقیقت تلخ و دردناکیست...
آن دو باز چشمان منند،
که باید با تلاش وکوشش ازآنها مراقبت کنم...
❤️آن دو خرگوش پاهای منند،
که باید مراقب باشم بسوی گناه
کشیده نشوند...
آن دوعقاب نیز، دستان منند،
که بایدآنها را به کارکردن، آموزش دهم تا خرج خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم...
💚آن مار، زبان من است
که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا
کلام ناشایستی ازاو، سر بزند...
شیر، قلب من است که با وی همیشه درنبردم که مبادا کارهای شروری از وی سرزند...
❤️ و آن بیمار، جسم وجان من است،که محتاج هوشیاری مراقبت و
آگاهی من دارد...
این کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده و امانم را بریده...
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدمی که ذاتاً خلوص نداره مثل...
چاهی هست که آب نداره
توش هرچقدرم آب بریزی بی فایده است
یعنی
ذاتت باید پاک باشه
معرفت گنج گرانیست
به هرکس ندهندش
پَرِ طاووس قشنگ است
به کَرکَس ندهندش
🆔@ShahidBarzegar65
هدایت شده از کانال شهید محمدعلی برزگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش کنیدحق میخونه...👆
قضیه فلسطین کلید رمز آلود فرج است
خدایا غریبیم دریاب مارا
توکه میشنوی این همه ربنارو
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه...
#اللهم کن لولیک
#صدای دلنشین مقام معظم رهبری
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشراست
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
"شهیدبرزگر"💫
🆔@ShahidBarzegar65
﷽🕊♥️ 🕊﷽
#داستان(تاپول داری رفیقتم)
مرد ثروتمندی پسری عیاش داشت هر چه پدر نصیحت میکرد که با این دوستان ناباب معاشرت مکن و دست از این ولخرجیها بردار اینها عاشق پولت هستند جوان جاهل قبول نمیکرد
تا اینکه لحظه مرگ پدر فرا میرسد
پسرش را خواسته و میگوید فرزند با تو وصیتی دارم من از دنیا میروم ولی در مطبخ (آشپزخانه) را قفل کردم و کلید آن را به تو میدهم
آنجا یک طناب از سقف آویزان است و هر وقت از زندگی ناامید شدی و راه به جایی نبردی برو و خودت را دار بزن
پدر از دنیا میرود و پسر در معاشرت با دوستان ناباب آنقدر افراط میکند که بعد از مدتی تمام مال و ثروت بجا مانده به پایان میرسد
کم کم دوستانش که وضع را چنین میبینند از دور او پراکنده میشوند پسر در بهت و حیرت فرو میرود ازکرده اش پشیمان میشود اما سودی نداشت
روزی در حالی که برای ناهار گرده نانی داشت کناری مینشیند تا رفع گرسنگی کند در همان لحظه کلاغی از آسمان به زیر آمده و نان را برداشته و میرود
پسر ناراحت و افسرده با شکم گرسنه به راه میافتد و در گذری دوستانش را میبیند که مشغول خنده و شوخی هستند
نزد آنها رفته سلام میکند و آنها به سردی جواب او را میدهند، سر صحبت را باز میکند و میگوید گرده نانی داشتم کلاغی آن را برداشت و حال آمدم که روز خود را با شما بگذرانم
رفقایش قاه قاه خندیدند و مسخرهاش کردند
پسر ناراحت و دلشکسته راهی منزل میشود و در راه به یاد حرفهای پدر میافتد کلید مطبخ را برداشته قفل آن را باز میکند و به درون میرود چشمش به طناب داری میافتد که از سقف آویزان است
چهارپایهای آورده طناب را روی گردنش میاندازد و با لگدی چهارپایه را به کناری پرت میکند که در همان لحظه طناب از سقف کنده شده او با گچ و خاک به همراه کیسهای کف زمین میافتد
با تعجب کیسه را باز کرده درون آن پر از جواهر و سکه طلا میبنید، به روح پدر رحمت فرستاده و از فردای آن روز با لباسهای گرانقیمت در محل حاضر میشود و دوستانش همدیگر را خبر کرده و یکی یکی از راه میرسند و گردش را گرفته و شروع به چاپلوسی میکنند
او هم وعده گرفته و آنها را برای صرف غذا به منزل دعوت کرده و از طرفی ده نفر گردن کلفت با چماق در گوشهای پنهان میکند و وقتی همه آنها جمع میشوند به آنها میگوید:
دوستان بزغالهای برای شما خریده بودم که ناگهان کلاغی از آسمان به زیر آمد و بزغاله را برداشت و فرار کرد
دوستان ضمن تائید حرف او دلداریش دادند که مهم نیست از این پیش آمدها میشود و امروز ناهار بازار را میخوریم که در این لحظه پسر فریاد میزند:
فلان فلان شده ها در روزگار فقر و محنت به شما گفتم نان مرا کلاغ برد به من خندیدید، حال چطور باور میکنید که کلاغ بزغالهای را برده است؟
و چماق دارها را خبر میکند و آنها هجوم آورده کتک مفصلی به رفقایش میزنند و از آن روز به بعد طریق درست زندگی را پیش میگیرد
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بسیاربسیارمهم
شهدا باوجود تمام مشکلات شخصی؛
بازم به فکر دین و مردمشون بودن....
ماهاچی؟؟؟!
چقدر بفکر شهدا هستیم؟!
لطفاً با دقت مشاهده بفرمایید....
🆔@ShahidBarzegar65
🔸لبنانی بود و مذهبی دروزی داشت.
در ۱۶ سالگی مسئول به اسارت گرفتن یک دانشمند در سرزمین های اشغالی شد
او پس کشتن برخی نیروهای رژیم اسیر می شود.
🔸در مدت اسارت به منفورترین چهره در نزد مردم رژیم غاصب و محبوبترین چهره جبهه مقاومت تبدیل شده بود. اومذهب خود را تغییر و شیعه علی بن ابی طالب (ع) شد تا همانند حضرت؛
قلعه خیبر را ویران کند.
🔸به دلیل تنفر اسرائیلیها از او و محبوبیتش در جبهه مقاومت، اسارت و آزادی اش برای هر دو طرف اهمیت بالایی داشت فلذا به هیچ وجه حاضر به آزادی اش نمی شدند!
🔸در سال ۲۰۰۴ تبادل گسترده ای از اسرا میان لبنان و رژیم انجام گرفت اما نام او در میان رزمندگان آزاد شده جبهه حق نبود! سید حسین نصرالله در آن روز اعلام نمود که یهودیان اشتباه کردند که او را آزاد نکردند و بدون شک او به دامان لبنان باز خواهد گشت.
🔸سردار حاج رضوان (عماد مغنیه) به دستور سید حسن و با نظارت حاج قاسم عملیات اسیرگری از سربازان رژیم کودک کش را آغاز و چند نفر از آنها را به هلاکت رسانده و دو تن را نیز اسیر می کند.
🔸دو روز بعد جنگ ۳۳ روزه به بهانه آزادی این دو اسیر آغاز و رژیم شکست می خورد. سال بعد رژیم مجبور شد او را پس از ۳۰ سال اسارت با پیکر آن دو اسیر مبادله کند!
🔸سرانجام ۸ سال بعد و پس از ۴۰ سال جهاد، او در حال دفاع از حرم حضرت زینب (س) در حومه دمشق توسط رژیم کودکش به شهادت رسید.
🔸او کسی نبود جز سید الاسرای مقاومت شهید سَمیر قَنطار،
شادی روحش صلوات.
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بوقت روشنفکری...
لطفا بادقت تا آخرش گوش کنید
خیلی قشنگه
نظرت نسبت به خودت عوض میشه...
چقدر به افکارتون اهمیت میدین...
چقدر به روحتون اهمیت میدین...
🆔@ShahidBarzegar65
دقت کردید انسانهای صادق،
به صداقت حرف هیچکس شک نمیکنند
و حرف همه را باور دارند.
انسانهای دروغگو تقریبا حرف
هیچکس را باور ندارند و معتقدند
که همه دروغ میگویند.
انسانهای امیدوار همواره در حال
امیدوار کردن دیگرانند.
انسانهای ناامید همیشه
آیه یاس میخوانند.
انسانهای بزرگوار بیشترین کلامشان،
تشکر از دیگران است.
انسانهای تنگ نظر هر کاری
برای هرکس انجام دهند
چندین برابر میبینندش.
انسانهای متواضع تقریبا در مقابل
خواسته همه دوستان میگویند:
چشم سعی میکنم.
انسانهای پرتوقع انتظار دارند همه
در مقابل حرفهایشان بگویند چشم.
انسانهای دانا در جواب بیشتر سوالات میگویند: نمیدانم
انسانهای نادان تقریبا در مورد
هر چیزی میگویند: من میدانم
شما دنیا را آنگونه میبینید که خود هستید
پس به خودمون وافکارمون احترام بزاریم
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگرانه
مواظب باشیم دزد بهمون نزنه...😳
جالبه تامل کنیم...
🆔@ShahidBarzegar65
سفارش وکلام امروز شهدا...
اگر کربلا یکبار است
پس آنچه در فلسطین
رخ میدهد
نامش چیست؟
سیدشهیداناهلقلممیگفت...:)
#طوفان_الاقصی
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشنویم این داستان زیبارو
فردِ بینماز و مشروب خوری که خواب عجیبی دید و....
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر جنسش باهمه چیزفرق میکنه...
حتی اگه دستت ازش کوتاه باشه
قلبت اونو ول نمیکنه.
خداصبربده به همه کودکان بی سرپرست
خدابه بچه های يتيم فلسطینی طاقت وتوان زندگی بده انشالله...
🆔@ShahidBarzegar65
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴چرا 🇮🇷ایران و حزب الله🇱🇧مستقیم وارد عمل نمیشوند؟؟
🚀این همه موشک رو پس برای کی نگه داشتند!؟
✔️سوال خیلی هاست، تا میشه کلیپ رو منتشر کنید✔️
#غزه
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
📣رسانه باشید...
بصیرت افزایی🇮🇷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹 سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج صلوات 🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 نشر حداکثری
هدایت شده از کانال شهید محمدعلی برزگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوای عالی 👌
آقا....
ازظلم این مستکبران برتو شکایت میکنم
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه...
#اللهم کن لولیک
#صدای دلنشین مقام معظم رهبری
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
"شهیدبرزگر"💫
🆔@ShahidBarzegar65
#داستان...
(اسبی که کُره اش خادم ذوالجناح شد)
زن و شوهری مادیانــی ســرحال و قبــراق داشــتند.
روزی اســب حاملــه شــد و بعــد از مدتــی کــره اســب خوش رنگ زایید.بعــد ازوضع حمل هم باز ســرحال بــود و برایشــان کارمیکرد.تا اینکه یکی از همســایه ها بــرای خرید کره اســب آمد خانه شــان موقــع خرید و چانه زنــی گفت:من این اســب رامیخواهم برای تعزیه تربیت کنم، راه دوری نمیرود.
امــا ازوقتــی کره اســب را بردنــد ،
مادیان به حالت مــرده روی زمین درازکشــید و فقط نفس نفس میزد. دامپزشــک آوردند، ســوزنش زدند و هرکار دیگــری کــه فکــرمیکردند افاقــه میکند امافرقی نکــرد.
آنها که ازهمــه جا ناامید شــده بودند به ســراغ جناب صمصام رفتنــد اما حرفی ازکره اسب نزدند.
وقتی ســید آمد بالای ســراســب، همان لحظه گفت:اینحیوان،داغ دیــده اســت،مثل فرزندمرده هــا گریه میکند. اهل خانه شــروع کردندبه شیون زدن وماجرا را تعریف کردند.
آخر ای بدبخت اگر کســی اولاد خودت را جلوی چشــمت بفروشد چه خاکی بر سرمیکنی؟
با این حرف آقا،صاحب اسب که کلاهش را گرفته بود جلوی صورتش و گریه میکرد گفت:
من یک غلطی کردم و خریدار هم گفت اســب را برای تعزیه میخواهد،من هم راضی شــدم.
ســید نشســت بالای ســر حیــوان.
مدتی مرتب دســت میکشــید به ریش هایــش و زیرلب چیزی میگفت.
یکبــاره مادیان جان گرفت و رفت ســراغِ
ظــرف آب و کاه.
اهالی خانه به سمت آقا رفتندودستش را بوسیدند وپرسیدند:
چطور حیوان جان گرفت؟
- بــه آن زبان بســته گفتــم فرزنــدت الان خــادم ذوالجناح امام حســین شده، باید افتخار کنی... .
بغض توی گلوی سید؛ نگذاشت حرفش را تمام کند.
📝از آنچه بر دیگران گذشت،
درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
🆔@ShahidBarzegar65
🌷 #شهید #مدافع_حرم #محمد_حسین_بشیری
در دوران دانشگاه حتی یکبار هم ندیدم که محمد حسین تقلب کند.
میگفت اگر قبول بشوم خودم قبول شدم،
اگر هم مردود بشوم مردانه مردود شدهام.
من به این کارم اعتقاد دارم.
در یکی از امتحانات میانترم دانشگاه، استاد فراموش کرده بود که سوالات را کپی کند.
از بین کل کلاس، سوالات میانترم را به محمد حسین داد که کپی کند. بعد گفت: تا سوالات کپی شوند، من بیرون کار دارم میروم و برمیگردم.
بچه ها کلی دلشان را صابون زدند، خیلی خوشحال بودند که سوالات لو میرود و همه به برکت این بیتدبیری استاد، نمرات خوبی را کسب میکنند!
اما وقتی محمد حسین سوالات را آورد، به هیچ کس نشان نداد! بچه ها خیلی اصرار داشتند که سوالات را بگوید ولی او اصلا به این حرفها توجه نکرد.
بچهها گفتند: فقط یک سوال را بگو!
از بچهها اصرار اما محمد حسین قسم خورد و گفت: خدا شاهده من خودم به سوالات نگاه نکردم. گفتیم مگه میشه؟!
گفت: در حین کپی اصلا به برگه نگاه نکردم.
به نقل از کتاب #سید_عماد
🆔 @shahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حریص ترینها خوراک قانع ترینها👌
🆔@ShahidBarzegar65