🌊 #قایقران ۱۶ سالهی #اروند...
#بسیجی_شهید_رضا_آبروان
.
🔸بچهی جنگل بود.
اما توی آب عجیب مهارت و شجاعتی
از خودش نشون داده بود ؛ به طوری
که فرمانده لشکر وقت ( سردار مرتضی قربانی) شیفتهی شجاعت و مهارت
رضا شده بود.سال ۶۳ سن ۱۴ سالگی
رفت جبهه و تا سن ۱۶ سالگی هشت مرحله اعزام شد و بیش از ۲۴ ماه در جبهه ها حضور داشت.سرانجام در عملیات کربلای ۴ بشهادت رسید و پیکرش بعد ده سال بازگشت.
.
🔸روح مادر شاد ، اون روز که تو حیاطشون نشسته بودیم تعریف میکرد: هشت روز قبل از این که فرزندم به دنیا بیاید خواب دیدم یک سیدی نزد من آمد و به من گفت ناراحت نباش فرزندت سالم به دنیا می آید و اسمش را رضا بگذار ما هم اسمشو رضا گذاشتیم .در روز تشییع جنازه اش لباس رزم او راپوشیدم و به تشییع جنازه اش رفتم یاد روزی افتادم که می خواست به جبهه برود به او گفتم نمی خواهد بروی جبهه ولی در جواب به من گفت:« اگر برای یک بار به جبهه بیایی و آن جا را ببینی از خدا می خواهی که همه فرزندانت به جبهه بروند .
.
📩 #قسمتی از #وصیت_نامه #شهید :
به پدر و مادرم سفارش می کنم بعد از شهادتم دو رکعت نماز شکر به جا آورند.
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝 #وصیت_نامه بسیار عجیب یک #شهید:
🔺سردار حاج حسین کاجی می گوید:
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
🌷در وصیتنامه نوشته بود :
من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند.
و...
🌷بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است.
📚برگرفته از کتاب:
خاطرات ماندگار؛ ص192 تا 195
─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─
https://eitaa.com/joinchat/4051894643C7e13248c4d
🌹شهید_سیزده_ساله
▪️بهنام محمدی در خرمشهر به دنیا آمد .همان جایی که برای پایداریش جنگید و شهید شد.با وجود مخالفت فرماندهان همیشه خود را به صف اول رزمندگان میرساند . بهنام در کمک رسانی به زخمی شدگان و رساندن مهمات تلاش زیادی میکرد طوری که بعضی اوقات به قدری نارنجک و تسلیحات جنگی با خود میبرد که حتی توان راه رفتن نداشت.
.
▪️بهنام بارها توسط بعثی ها اسیر شد اما هر دفعه با بهانه ای خود را نجات میداد و یا جمله من دنبال مامانم می گردم گمش کردم از دست عراقی ها رهایی میافت و اطلاعات دشمن را برای رزمندگان میبرد.
.
▪️دستش زخمی شده بود گروهبان مقدم از کوله پشتی خود باندی را برای پانسمان کردن دستش در آورد اما بهنام اجازه نداد و گفت: باند را بگذار برای کسانی که تیر خورده اند و یک مشت خاک بر روی زخمش ریخت و رفت ...اوضاع خیلی سخت شده بود. ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در 1359/7/28 پر کشید.
.
📩 #وصیت_نامه #شهید ۱۳ ساله بهنام محمدی: من نمیدانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم به ما خیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم , هر لحظه در انتظار شهادت هستم . پیام من به پدر و مادر ها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید از بچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند . به خدا توکل کنند . پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا باربیاورید.
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/15102