فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار نصیحت از بزرگان :
۱. تاحدی کوتاه بیا که تبدیل به کوتاهترین دیوار نشوی
۲. تاحدی مهربان باش که تبدیل به انجام وظیفه نشود
۳. تاحدی گرم و صمیمی باش که انتظار بیجا به وجود نیاری
۴.از معاشرت با افرادی که در ظاهر مهربانند و پشت سر اهل بدگویی هستند بپرهیز....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
📖خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر
🕊نذرکرده بودیم پای پیاده به پابوس آقاامام رضا(ع)برویم.
واردحرم که شدیم...محمدازمن جداشد...حواسم پی اوبود
درصحن قدری نماز وزیارتنامه خواندوپس ازمناجات سمت ضریح حرکت کرد...خوب خاطرم هست مُشَبَکهای ضریح را گرفته بودو مثل باران اشک میریخت... زیارتش که تمام شد دیگر سبکبال شده بود...
امادرمسیر رسیدن به مسافرخانه ناگاه پرندگانی دیدیم که جلوی مغازه ها برای فروش درقفس زندانی شده اند.
محمدتاچشمش به این صحنه افتاد آنقدرحالش گرفت که با اشاره گفت:
می بینی پسرخاله...نمیدانم چرا ما انسانهااینقدربی رحم شده ایم؟
پرسیدم:چرا؟؟
گفت:نگاهی به پرنده هابینداز...
ببین چطور باحسرت به آسمان چشم دوخته اند...
خداوندشاهداست که ازکودکی هیچگاه دوست نداشتم پرنده ای رادرقفس ببینم...چراکه آنها هم مثل ما آزادی میخواهند...
بعد خودرا نهیب زد:
البته که ماهم اسیر دنیاییم و
خداکند ماهم روزی از این زندان دنیاطلبی راحت شویم...
نمیدانم محمدعلی آن روز به آقایش چه گفت؛اماهرچه بود؛حاجتش رواشد و سبکبال بسوی معبودش پروازکرد...
حالا وقتی به آن زمانها فکرمیکنم
می بینم خداوند؛بهترین سفر زیارتی رابا بهترین همسفریعنی شهید روزیم نمود....
یادش گرامی و راهش پر رهرو
سمت راست=شهیدمحمدعلی برزگر
روایتگر:آقای علی اکبرچوپانی
کپی خاطرات شهیدآزاد
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
23.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🏴🏴🏴 در آستانه شهادت نبی اکرم صلوات الله علیه 🖤
و شهادت امام حسن مجتبی و امام رضا علیه السلام 🖤🖤
🏴🏴🏴 برپایی موکب هیئت کریم اهل بیت علیه السلام شهرستان قوچان
مکان: مقابل باغ ملی
زمان : ۱۹ لغایت ۲۵ شهریور ، ساعت ۱۷ الی ۲۲
🔆 دورهمی کودکان ، داستان گویی ، نقاشی و اهدای جوایز
🔆 تقدیر از نوجوانان و جوانان محجبه
🔆 توزیع ارزاق معنوی به بانوان عزیز شهرمان
🔆 اهدای روسری به نوجوانان با هدف مقید شدن به حجاب برای همیشه، با تبرک و آغاز این حرکت در این ایام عزیز
🔆توزیع چای و شربت
با همکاری
هیئت کریم اهل بیت علیه السلام
حوزه علمیه خواهران
و پویش واجب فراموش شده
https://eitaa.com/joinchat/401211547Cce77687a7d
⚜پویش واجب فراموش شده ⚜
خدابهتون قوت بده
هم استانیهای شهیدبرزگر....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی تکان دهنده است این معجزه....
خودتون ببینید
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
در مورد نقشه و ساخت حرم مطهر و ملكوتی امام علی بن موسی الرضا علیه السلام توسط شيخ بهايی ره يكی از مسؤلين آستان قدس رضوی تعريف میكرد:
شيخ بهايی پس از طراحی حرم، در هنگام ساخت آن، خود بر كليه امور نظارت داشتهاند و تمام مراحل ساخت حرم نيز تحت نظارت و كنترل ايشان انجام میشده است.
قبل از آنكه ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شيخ، سفر مهمی پيش میآيد.
شيخ سفارشهای لازم را به معماران و مسؤلان ساخت حرم كرده، بسيار سفارش میكنند كه كار را متوقف نكنند و ساخت حرم را پيش برده به اتمام برسانند،
به جز سر در دروازه اصلی حرم
(دروازه ورودی به حرم و ضريح مقدس، نه دروازه صحن)
چرا كه شيخ در نظر داشته روی آن كتيبهای را كه از اشعار خودش بوده نصب نمايد
رسم است بر سر در اصلی يا دروازه ورودی به حرم ائمه اطهار علیه السلام و حتی امامزادگان مطهر، كتيبهای نصب میشود و در شأن آن بزرگوار روايت، جمله يا شعری نوشته میشود. گاهی نيز روايت يا حديثی از خود آن بزرگوار روی كتيبه نوشته میشود.
به هر حال، سفر شيخ به درازا میكشد و بيش از زمان پيش بينی شده در سفر میماند.
هنگامی كه از سفر باز میگردد و جهت سركشی كارهای ساخت و ساز به حرم مطهر میرسد، با تعجب بسيار میبيند كه ساخت حرم به پايان رسيده، سر در اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند.
شيخ با ديدن اين صحنه، بسيار ناراحت میشود و به معماران اعتراض میكند كه چرا منتظر آمدن من نمانديد؟ چرا صبر نكرديد؟
مسؤل ساخت عرض میكند:
«ما میخواستيم صبر كنيم تا شما بيائید، اما توليت حرم نزد ما آمدند و بسيار تأكيد كردند كه بايد ساخت حرم هر چه سريعتر به پايان برسد.
هرچه به او گفتيم كه بايد شيخ بيايد و خود بر ساخت سر در دروازه نظارت مستقيم داشته باشد، قبول نكردند.
وقتی زياد اصرار كرديم، گفتند: كسی دستور اتمام كار را داده كه از شيخ خيلی بالاتر و بزرگتر است. ما باز هم اصرار كرديم و خواستيم صبر كرده، منتظر شما بمانيم.
در اين زمان توليت حرم گفتند:
خود آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام دستور اتمام كار را دادهاند.
شيخ بهايی قدس سره همراه مسؤل ساخت پروژه و معماران نزد توليت حرم میروند و از توليت در اين مورد توضيح میخواهند.
توليت حرم نقل میكند:
چند شب پی در پی آقا امام رضا علیه السلام به خواب من آمده و فرمودند:
كتيبه شيخ بهايی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هيچگاه به روی كسی بسته نمیشود و هر كس بخواهد میتواند بيايد.
شيخ با شنيدن اين حرف، اشك از چشمانش جاری میشود و به سمت ضريح میرود
و ذكر «يا ستار العيوب» بر لبانش جاری میشود.
سپس در كنار ضريح آن قدر گريه میكند تا از هوش میرود.
پس از به هوش آمدن خود چنين تعريف میكند: من میخواستم يكی از طلسمها را به صورت كتيبهای بر سر در ورودی حرم بزنم،
با اين اثر كه افرادی كه آمادگی لازم را ندارند، نمیتوانند وارد حرم مطهر و حريم مقدس حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام شوند، اما خود آقا نپذيرفتند و در خواب به توليت آستان از اين اقدام ابراز نارضايتی فرمودند.
آری در خانه اين بزرگواران، نه تنها برای ما مسلمانان بلکه به روی همه حتی غير مسلمانان باز است و هر ساله شاهديم كه كرامات امام هشتم علیه السلام به غير مسلمانان نيز شامل میشود و از اين خوان گسترده كرم به همه خواهندگان و جويندگان میرسد.
✍منبع:
📙کتاب دلشدگان
نوشته محمدلك علی آبادی
جانم بفدایت یا امام رضا علیه السلام💚
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#سیره_شهدا🕊
#شهید_محسن_حججی🌷
🔹از بازار رد می شدیم. خانم بی حجابی را دید، سرش را پایین انداخت و گفت:
« خواهرم جلوی امام رضا(ع) حجابت رو رعایت کن! »
با آرنج زدم به پهلویش: « ما رو می گیرن تا حد مرگ میزنن! »
کوتاه بیا نبود، میگفت: « آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین(ع) نیست »
📚 سربلند، روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی به قلم محمدعلی جعفری، ص ۲۰۸
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤ما شیعه توایم و
▪️بر این ادعا خوشیم
🖤در روضه ها
▪️به گریه برای شما خوشیم
🖤گاهی به مشهدیم و
▪️زمانی به کربلا
🖤یکدم به یا حسین و
▪️دمی با رضا خوشیم
🖤شهادت
امام رضا(ع) تسلیت باد🏴
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
📝
سالها پیش سرباز خوزستانی پس از آموزشی موقع تقسیم دید افتاده مشهد دلگیر و غمگین شد
از طرفی ارادتش به آقا و از طرفی اوضاع بد مالی خانوادش اولین شبی که مرخصی گرفت با همون لباس سربازی رفت حرم آقا تا درد دل کنه و دلتنگیش رو به آقا بگه ساعتها یه گوشه حرم اشک ریخت وقتی برگشت به کفشداری تا پوتینهاش رو بگیره دید واکس زده و تمیزن
کفشدار با جذبه با اون هیبت و موهای جوگندمی وقتی پوتین هاش رو داد نگاهی به چشم سرباز که هنوز خیس و قرمز از گریه بود کرد و گفت چی شده سرکار که با لباس سربازی اومدی خدمت آقا
سرباز گفت:من بچه خوزستانم
اونجا کمک خرج پدر پیرم و خانواده فقیرمم
هیچکس رو ندارم که انتقالی بگیرم
نمیدونم چکار کنم..........
کفشدار خندید و گفت آقا امام رضا خودش غریبه و غریب نواز نگران هیچی نباش دو سه روز بعد نامه انتقالی سرباز به لشکر ٩٢ زرهی اومد اونم تایم اداری سرباز شوکه بود جز آقا و اون کفشدار کسی خبر نداشت ازین موضوع هرجا و از هرکی پرسید کسی نمیدونست ماجرا رو سرباز رفت پابوس آقا و برگشت شهرش ولی نفهمید از کجا و کی کارش رو درست کرده
چند سال بعد داشت مانور ارتش رو میدید یهو فرمانده نیرو زمینی رو موقع سخنرانی دید چهرش اشنا بود.
اشک تو چشماش حلقه زد
فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران
قدرت اول منطقه امیر سرتیپ احمد پوردستان
مرد با جذبه با موهای جوگندمی همون کفشدار حرم آقا بود که اون زمان فرمانده لشکر ٧٧ خراسان بود
فرمانده لشکری که کفش سربازش رو واکس زده بود انتقالی اون رو به شهرش داده بود.
"شهیدبرزگر"💫
@shahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
در زیارت وداع میگیم؛
إجْعَلونی مِنْ همّکم / منو بذارید جزو همّ (دغدغه) تون!
چجوری یه آدم معمولی، میشه دغدغهی
#امام_رضا علیهالسلام؟
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#حرف حساب
ﮐﺎﺵ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯾمان ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﭘﺮﺍﻧﺪﻥ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﻃﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻭ ﺗﺮﺳﺎﻧﺪﻥ ﮔﺮﺑﻪ ﺍﯼ
ﻭ ﻟﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﯾﯿﺪﻩ ﻻﯼ ﻋﻠﻒ ﻫﺎﯼ ﺳﺒﺰ
ﻭ ﭼﯿﺪﻥ ﯾﮏ ﯾﺎﺱ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺵ
ﻭ ﻧﺎاﻣﯿﺪ کردن درمانده ای ...
ﮐﺎﺵ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯾمان ﺍﺯ ﻣﺒﻄﻼﺕ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﻏﺒﺎﺭ ﻏﻢ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﭼﺸﺎﻧﺪﻥ ﺷﻮﺭﯼ ﺍﺷﮏ ﺑﻪ ﻟﺐ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﻗﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﻭ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺗﻦ ﭘﺮﻭﺭ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ!
ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﯽ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ
ﺗﺎ ﺍﺫﺍﻥ ﺻﺒﺢ
ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﺗﯿﺮ ﯾﺎ ...
ﻫﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﯽ
ﺩﻟﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﯼ
ﺍﺷﮑﯽ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﯼ،
ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ...
پس درکنار روزه یک ماهه خود
ﺭﻭﺯﻩ یکساله ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ!
ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ، ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ،
ﺍﺯ ﺭﯾﺎ، ﺍﺯ ﺗﻬﻤﺖ، ﺩﻭﺭﻭﯾﯽ،
ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻧﮓ، از کینه، از کینه، و از کینه...
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺗﺎ ﺑﻮﺩﻩ
✅ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﻭﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
25.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️پروردگارا همه چیز به من بده...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
📚 داستان کوتاه
"کرامت امام رضا در حق دزد"
تو "تبریز" و قبل انقلاب یه گروه تصمیم گرفتن برن "پا بوس امام رضا" علیه السلام.
رئیس کاروان چند روز قبل حرکت تو خواب دید که امام رضا فرمودند داری میای "ابراهیم جیب بر" رو هم باخودت بیار.
"ابراهیم جیب بر کی بود؟!"
از اسمش معلومه "دزد مشهوری" بود تو تبریز که حتی کسی جرأت نمی کرد لحظه ای باهاش همسفر بشه چون سریع جیبشو خالی می کرد!
حالا امام رضا در خواب بهش گفته بودند اینو با "خودت بیارش مشهد!"
رئیس کاروان با خودش گفت:
خواب که "معتبر" نیست تازه اگه من اونو بیارم کسی تو "کاروان" نمیمونه همه "استعفا" میدن میرن یه کاروان دیگه پس بیخیال!
اما این خواب دو شب دیگه هم تکرار شد و رئیس چاره ای ندید جز اینکه بره "دنبال ابراهیم."
رفت "سراغشو" بگیره که کجاس، بهش گفتند؛ تو فلان محله داره میچرخه برو اونجا از هر کی سوال کنی "نشونت" میده.
بالاخره پیداش کرد!
گفت: ابراهیم میای بریم مشهد؟
(ولی جریان خوابو بهش نگفت)
ابراهیم گفت: من که پول ندارم تازه همین ۵۰ تومن هم که دستم میبینی همین الان از یه "پیرزن دزدیدم! "
رئیس گفت: عیب نداره تو بیا من "پولتم میدم."
فقط به این شرط که حین سفر "متعرض" کسی نشی بعد که رسیدیم مشهد، "آزادی!"
ابراهیم با خودش گفت؛ باشه اینجا که همه منو میشناسن نمیشه دزدی کرد بریم مشهد یه خورده پول "کاسب" شیم.
کاروان در روز معینی حرکت کرد وسطای راه که رسیدن "دزدای سر گردنه" به اتوبوس "حمله کردن" و "جیب" همه و حتی ابراهیم که جلوی اتوبوس نشسته بود رو "خالی کردن" و بعدم از اتوبوس پیاده شدن و رفتن!
اتوبوس که قدری حرکت کرد و در حالی که همه گریه میکردن که دیگه پولی برای برگشت ندارن، ابراهیم یکی یکی همه رو اسم میبرد و بهشون میگفت؛ از شما چقدر "پول دزدیدن" و بهشون میداد!
رئیس گفت:
"ابراهیم تو اینهمه پول از کجا آوردی؟!"
ابراهیم خندید و گفت:
وقتی "سر دسته دزدا" داشت از ماشین پیاده میشد همون لحظه جیبش رو "خالی کردم" و اونم نفهمید و از اتوبوس پیاده شد!
همه "خوشحال" بودن جز رئیس کاروان که زد زیر گریه و گفت:
"ابراهیم میدونی واسه چی آوردمت؟"
چون "حضرت به من فرمودن،"
حالا فهمیدم "حکمت" اومدن تو چی بوده؟
ابراهیم یه لحظه دلش تکون خورد گفت:
یعنی "حضرت" هنوز به من "توجه" داره؟
از همونجا "گریه کنان" تا "مشهد" اومد و یه "توبه نصوح" کنار قبر حضرت کرد و بعدم با "تلاش و کار حلال،" پولایی رو که قبلا "دزدیده بود"" میفرستاد تبریز و حلالیت می طلبید."
و در آخر هم در مشهد الرضا (ظاهرا مکانش نامعلومه) به رحمت خدا رفت...
مشهد...
روبروی ایوان طلا...
خیره به گنبد طلا...
اللهم صل عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فرشته از شیطان پرسید:
بزرگترین حربه ات برای فریب
انسانها چیست؟
شیطان گفت:
به آنها می گویم هنوز فرصت هست...
شیطان از فرشته پرسید:
تو برای امید دادن به انسانها
چه می گویی؟
فرشته گفت:
به آنها می گویم هنوز فرصت هست...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
🔴کم کردن وحشت قبر
🌹ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺣﺎﺋﺮﻱ ﻭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ع)
ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺷﻴﺦ ﻣﺮﺗﻀﺎﻱ ﺣﺎﺋﺮﻱ ﻳﺰﺩﻱ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺑﻮﺩ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺎ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﺧﻠﺎﺻﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ.
ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﻲﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺫﺧﻴﺮﻩ ﺍﻱ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺫﺧﻴﺮﺓ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺍﺳﺖ. ﺣﺪﻭﺩ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
ﺑﺎ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺮﻋﺸﻲ ﻧﺠﻔﻲ ﻗﺮﺍﺭﻱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ، ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﻛﻨﺪ.
ﺁﻗﺎﻱ ﺣﺎﺋﺮﻱ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺮﻋﺸﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ ﻭ ﻣﻲﭘﺮﺳﺪ: ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟ ﺁﻗﺎﻱ ﺣﺎﺋﺮﻱ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﻭﻗﺘﻲ ﻣُﺮﺩﻡ، ﺩﻭ ﻣﻠﻚ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺆﺍﻝ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺧﻴﻠﻲ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺻﺪﺍﻳﻲ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ﻧﺘﺮﺱ ﻧﺘﺮﺱ. ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺻﺪﺍ ﺧﻮﻑ ﻣﻦ ﻛﻢ ﺷﺪ. ﺑﺎ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺻﺪﺍ، ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﻠﻚ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺗﺮﺱ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻛﻠﻲ ﺯﺍﺋﻞ ﺷﺪ.
ﺻﺎﺣﺐ ﺻﺪﺍ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﻧﻮﺭﺍﻧﻲ ﺑﻮﺩ، ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺗﺮﺳﻴﺪﻱ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﻗﺎ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﻧﺘﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻛﺎﺭﻱ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ. ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﺷﻤﺎ ﻛﻴﺴﺘﻴﺪ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﺑﺎﺯﺩﻳﺪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ، ﺷﺼﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻢ ﻣﻲﺁﻳﻢ. ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺮﺯﺥ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﺎﻟﻢ ﺷﺪ.
📚منبع:از احتضار تا عالم قبر ، حجت الاسلام عالی
👈🏼 نشر 👌 با ذکر صلواتی بر
محمدوآلمحمد علیهمالسلام و عجل فرجهم 🤲
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
✨خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر
هروقت می رفتیم پابوس امام هشتم(ع)
بعداز زیارت محمدبرای کبوترای حرم گندم می خرید ...
یادمه همیشه گندمها رو به دستم میداد ومیگفت: شماگندمارو بپاش من نیت می کنم.
منم که جزهوای دامادیش چیزی توسرم نبودگفتم انشالله عاقبت بخیریتوببینم مادرجان...
اونم یک نگاه پرالتماس به حرم داد و بلندآمین گفت.
عاقبت بخیری یک آرزوی مشترک و متفاوت مادرپسری بود و دوجورمیشد معناش کرد...
یکی دنیایی که من بهش فکر میکردم
ودیگری آخرتی که محمدعلی ازش کوتاه نیومد...
وبالاخره آرزوش برآورده شد...
روایتگر:مادرشهید(فاطمه راستگو)
دست چپ:شهیدبرزگر
دست راست:مادرشهید
کپی خاطرات شهیدآزاد
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥توصیف حاج قاسم از حالات بُکا شهید مغنیه در زمان مشاهده فیلم امام رضا(ع)
"شهیدبرزگر"💫
@shahidBarzegar65
يادتان باشد
که فکر کردن به گذشته،
مانند دویدن به دنبال باد است...
از گذشته فقط
باید درس گرفت
برای جبران موقعیت های از دست رفته!!!
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
امیداست با غروب خورشید
ماه صفر 🌙
هرآنچه قلب نازنینتان را می آزارد
غروب کند🌤
و شادی ربیع بر شما طلوع کند☀️
و هرگز پایانی بر آن نباشد
الهی آمین🙏
عیدتون مبارک....💐
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب ازخدای متعال برای همه شماخوبان بهترینهارو خواستارم...
حوائجتون برآورده بخیربشه انشالله....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
✍ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ انديشمند بزرگ مسيحی میگوید ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻫﻤﺎﯾﺶ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﺎﺳﺖ.
#ﻧﻬﺞ_ﺍﻟﺒﻼغه
🔻ﺟﺮﺝ میگوید:
ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؟ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ 1400 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺣﺪﻭﺩﺍ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ.
ﺟﺮﺝ میگوید ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻄﺎﻟﺐ 1400ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺎ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ؟
ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮشرﻭﯾﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﺩﻡ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼغه ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺯﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮔﺬﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻧﺪﺍختم.
ﯾﮏ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ:
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﻫﻤﻪ ﮐﺎئنات ﻭ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ.
🔻ﺟﺮﺝ میگوید:
ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﻧﺮﻓﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺴﯽ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ، ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﻤﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ میکردند.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ دانشمندان ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻋﻠﻤﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻋﻠﻤﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺁﺏ است!
🔻ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ میگوید ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺁﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺁﻥ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﺎﺳﻒ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻏﺎﻓﻞ ﺑﻮﺩﻡ.
ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ میخوﺍﻧﺪﻡ ﻧﮕﺮﺷﻬﺎ ﻭ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻓﻘﻬﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺍﺯ ﻋﻠﻮﻡ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺷﮑﺎﺭ میشد.
ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ ۲۰۰ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ.
⏪ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻬﺎ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟
ﯾﮑﺒﺎﺭ؟ ﯾﮏ ﺧﻄﺒﻪ؟ ﺁﯾﺎ ﻣﻮﻻﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ خوب میشناسیم!!؟؟
✍ ﭘﺸﺖ ﺟﻠﺪ کتاب ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ مسیحی ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ:
O'Ali,
If I say you're superior to Jesus Christ, my religion
cannot accept it!
If I say he's superior to you, my conscience won't
accept it!
I don't say you're God!
...So, tell us yourself, o'Ali:
Who are you !?
▪️ ﺍﻯ ﻋﻠﻰ !
ﺍﮔﺮ بگویم ﺗﻮ ﺍﺯ مسیح ﺑﺎﻻﺗﺮﻯ،
دینم نمیپذیرد!
ﺍﮔﺮ بگویم ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ،
ﻭﺟﺪﺍﻧﻢ نمیپذیرد!
ﻧﻤﻰگویم ﺗﻮ ﺧﺪﺍ هستی!
ﭘﺲ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﻯ ﻋﻠﻰ
ﺗﻮ کیستی!؟؟
✔️ #جورج_جرداق
دیشب اول ربیع الاول؛وشب لیله المبیت بود(شبی که امیرالمومنین دربسترپیامبر خوابید تاپیامبرازگزنددشمنان درامان بماند...)
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#شهدا
🌷سر سفره عقد نشسته بودیم، عاقد که خطبه را خواند، صدای اذان بلند شد.
حسین برخاست، وضو گرفت و به نماز ایستاد
دوستم کنارم ایستاد و گفت:
این مردبرای تو شوهر نمیشود!
متعجب و نگران پرسیدم: چرا؟
گفت: کسی که اینقدر به نماز و مسائل عبادیاش مقید باشد، جایش توی این دنیا نیست!🌷
✍️خاطرهای از شهید #حسین_دولتی
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
35.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 برنامه تلویزیونی پلاک هشت
💯 نماهنگ پایان انتظار
کاری از گروه سرود دانش آموزی شهید طیبی روستای روئین اسفراین
|
📽 تهیه شده در گروه تلویزیونی
سپاه جوادالائمه«ع»
#خبرگزاری_بسیج_خراسان_شمالی
#پلاک_هشت
@BasijnewsIr_KhSh
شهیدبرزگرآخرین دفعه(ششمین اعزام) ازتیپ جوادالائمه اعزام شدوگلزارش در استان خراسان شمالی می باشد...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتگوی فرزند شهید زینعلی با پدرش در حضور مقام معظم رهبری
"شهیدبرزگر"💫
@shahidBarzegar65
نفع دشمن برای ما
مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه پوست در گوشهای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا میخرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است!
گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سياه پوست.
زن به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر میکنم.
مرد ثروتمند خشمگین شد. دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و به صدای بلند گفت، این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجّانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن سياه که در آن گوشه نشسته است.
دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن سياه را مستثنی نمود. وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت، سپاسگزارم.
مرد از شدت خشم دیوانه شد. به سوی گارسون خم شد و از او پرسید،این زن سیاهپوست دیوانه است؟ من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آن که عصبانی شود از من تشکر میکند و لبخند میزند و از جای خود تکان نمیخورد.
گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت، خیر قربان. او دیوانه نیست. او صاحب این رستوران است.
*شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما میکنند نادانسته به نفع ما باشد...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌صداقت بهترین سرمایه است
ابوسعید ابوالخیر را گفتند:
فلانی قادر است پرواز کند،
گفت:این که مهم نیست،مگس هم میپرد
گفتند فلانی را چه میگویی که روی آب راه میرود؟
گفت: اهمیتی ندارد،تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.
گفتند پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت:
اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی،دروغ نگویی،کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی.
این شاهکار است...
دلتون خوش
لبخندبرلبتون میزبان
عیدتون مبارک
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65