eitaa logo
🇮🇷شهدای گمنام و مدافعان حرم🇮🇷
331 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
59 فایل
💐حرم مطهر امام زادگان،هاشم ابن علی علیه السلام و فاطمه بنت العسکری سلام الله علیها،مرقد مطهر شهدای گمنام و مدافعان حرم💐 🌹ارتباط با ادمین🌹 📲 @mahmood_S64
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷مناجاتی از شهید خدایا! عاشق ترم کن به دیدارت خدایا! خطا کردم به بزرگی و عظمتت ببخشم خدایا! با همه گناهانم ببخش و بیامرزم و شهادت نصیبم گردان خدایا! نمیدانم بااین بار گناهان با چه رویی به پیشگاهت برسم .با این همه عشق دیدارت دیگر تحملم را بریده است. خداایا! با دیدن یاوران صدیقت احساس حسادت میکنم راه مرا در کنار یاورانت قرار ده. خدایا! در این شبهای با عظمت طلوع فجر در کنار رزمندگان اسلام مراهم در کنار یاورانت قرارده خدایا! خانواده شهدافرزندان شهدامنتظر پیروزی اسلام هستند نصرت نهایی را هرچه زودتر عطا فرما. و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📚 روز شمار ، و شهدا؛ ____🎀🎀🎀🎀🎀_____ 🗓 ( ۲۸ آبان ماه ) 🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺 🖌۱• آغاز عملیات ظفر ۴ در منطقه دهوک توسط سپاه (۱۳۶۶ ه. ش) 🖌۲• شهادت شهید اقتدار فرهنگی حجت الاسلام والمسلمین ابراهیم انصاری رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان (۱۳۹۲ ه. ش) 🖌۳• شهادت مدافع حرم بابک نوری هریس (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۹۶ ه. ش) 🖌۴• شهادت مدافع حرم عارف کاید خورده (استان خوزستان، شهرستان دزفول) (۱۳۹۶ ه. ش) 🌷🪴🌻🌷🪴🌻🌷🪴🌻 ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🦋🦋🦋 🪶🪶🪶 🕊🕊🕊 💌| شهید وقتے‌میخواست‌بره‌سوریه🍃 بہ‌همہ‌گفتہ‌بود‌ یہ‌مدتےدارم‌میرم‌خارج‌از‌کشور همہ‌فکرکردن‌بالاخره تلاش‌های باباش‌جواب‌داده‌ودارہ‌میرہ‌آلمان وقتےپیکرش‌برگشت‌... تازه خیلے‌ها‌فہمیدن‌بابک کجابود... ❤️🧡💛💚💙💜🤍🤎 ۱۰۴۷ روز ( ۲ سال و ۱۰ ماه و ۱۳ روز ) از آرام گرفتن کبوترهای خونین در سرزمین حماسه و ایثار گذشته است. 💐🌹🍀💐🌹🍀💐🌹🍀 ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📚 🤲 بسم رب الشهدا ‍ 🎬 🗓 دو شنبه : ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۳ 🇮🇷 ‍ 🔻کتاب بی آرام 🌹 به روایت عصمت احمدیان(مادر) 🖌نوشته: فاطمه بهبودی 🔰ناشر:انتشارات سوره مهر 📎 ..شروع کردم به کولی گری، هر چه گفت: «مامان پشیمون می‌شید. گوش بدید. دو ماهه این حرفا رو با خودم تکرار می‌کنم تا یه روزی مثل امروز بشینم رو به روتون و بگم.» به گریه گذاشتم و گفتم: «نمی‌شنوم!» دستم را گرفت و با خنده گفت: «مامان نمی‌خواید چشمای سرمه کشیده م رو ببینید!» این را گفت، چون از بچگی‌اش همیشه می‌گفتم: «الهی قربون اون چشمای سرمه کشیده ت بشم!» گفتم «نه دیگه نمی خوام چشمات رو ببینم. تو داری میری و من رو تنها می‌ذاری. من رو بی کس وکار می‌کنی. تو داری میری پیش برادرت.» من را بغل گرفت و او هم زد زیر گریه. شانه هایش طوری می لرزید که من از تکان شانه هایش به لرزه افتادم. توی گوشم گفت: «مامان، آروم باشید. هر وقت خواستید به داغ ما دو برادر گریه کنید ببینید اسم کی می مونه. اون وقت دیگه گریه نمی‌کنید.» شیشه های ماشین را بالا کشید. گفتم: پس بگو این آخرین دیدار زینب با حسینه. جوابی نداد. بند دلم پاره شد. گفتم: «اسماعیل تو فقط پسرم نیستی؛ تو انگار برادر کوچیکمی. اسماعیل روزای انقلاب رو یادت بیار. هر جا می‌گفتی، با هم می‌رفتیم. تو مادرمی، تو پدرمی، همه کَسمی. همه ش دوازده سال داشتم که تو به دنیا اومدی. با تو خاله بازی می‌کردم. تابستونا به بابات اصرار می کردیم هندوانه رو از وسط قاچ بزنه و پوستش رو به ما بده. یه نخ بهش می بستیم و ترازو می‌ساختیم و نقش خریدار و فروشنده را بازی می‌کردیم. خرده چوبای مغازه بابات رو می آوردی و می‌گفتی اینا انگوره، من هم انگور فروشم. تو نباشی تابستونا چطوری چشمم به انگور بیفته میوه بهشتی که تو دوست داشتی.» تا خانه گریه کردم. اسماعیل ماشین را که جلوی در پارک کرد، گفت: «اشکاتون رو پاک کنید» و پیاده شد. داشت با همسایه مان احوال پرسی می کرد که سراسیمه رفتم پیش عروسم. گفتم: «زهرا، بیا ببین شوهرت چی می‌گه!» اسماعیل آمد بالا معصومه را بغل گرفت و گفت: «مامان، می بینید دختر پاسدار بدون روسری اومده بیرون.» می‌خواست حواسم را پرت کند. باز دوربین را به دست گرفت و صدا کرد: «مامان، بیایید یه عکس با هم بگیریم» گفتم: «نه». ایستادم و عکس گرفتنش را با بچه هایش نگاه کردم. امیر کنارش چمباتمه زد روی زمین. اسماعیل گفت: «مامان جان!» دلم لرزید گفتم: «جونم ،قربون جونت! بگو.» گفت: «ببین امیر چه جوری سربازگونه چمباتمه زده،» دستی به سر پسرش کشید و گفت: «پرچمی که از دست من میافته به دست پسرم بلند میشه.» نتوانستم بایستم و نگاهش کنم. آمدم پایین. مثل مرغ سرکنده این طرف و آن طرف می‌رفتم. در خانه را باز کردم و آقا محمد جواد را صدا زدم. گفت: چی شده زن؟ چه خبرته ؟» گفتم: «چه نشسته ی که اسماعیل هم رفت کنار امیرت!» گفت: «باز وقت رفتن این بچه شد، تو پشت سرش آیه یأس خوندی!» گفتم: «حالا ببین!» گفت: «بس کن زن، نحسی نکن، نفوس بد نزن،» زنگ در حیاط را زدند. صدای پای اسماعیل را، که از پله پایین می آمد، شنیدم. در را باز کرد. محسن پویا را از لای در دیدم. صحبتی کردند و دیدم اسماعیل با عجله بالا رفت. گفتم: «چی شد مامان؟» گفت: «بچه ها اومده ان دنبالم. باید برم.» چادرم را انداختم سرم و رفتم بیرون و با پویا احوال پرسی کردم. مهدی زهره بخش، جانشین گروهان قدس، توی تویوتا نشسته بود. پیاده شد و سلام کرد. «بفرما» زدم بیایند تو. فکر کردم شاید بیایند و اسماعیل چند دقیقه بیشتر پیش ما بماند. قبلاً هم به خانه ما آمده بودند. اصلاً هر وقت می خواستند در اهواز دور هم جمع شوند جلسه را در خانه ما برگزار می کردند. اما قبول نکردند و گفتند عجله دارند. یک مرتبه دیدم اسماعیل با ظرفی خوراک میگو بیرون میرود توی دلم گفتم انگار به دل زهرا هم افتاده که دیگر اسماعیل را نمی بیند؛ غذایی را پخته که شوهرش دوست دارد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📕📔📓📒📙📘📗 ✅ پايان قسمت پانزدهم داستان زندگي 🔰 🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸 ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
32.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌✍تفسیر چیستی ولایت فقیه.🔺 ✍تبیین جایگاه حقیقی ولی فقیه🔺 ✍علت ضرورت وجود ولایت فقیه 🔺 ✍علت دشمنی با اصل ولایت فقیه 🔺 🎥 علامه حسن‌زاده آملی رحمة الله علیه و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄ 💌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شهید «بابک نوری هریس» از شهدای جوان مدافع حرم و اهل رشت در میان دوستان و اطرافیان به خوش‌سیمایی، خوش‌تیپی و آراستگی زبانزد بود. او که پیش از شهادت با عکس‌ها و ژست‌های متفاوتش در فضای‌مجازی شهرت یافته بود، پس از شهادت به شهید لاکچری و زیباترین شهید مدافع حرم مشهور شد. شهید 25 ساله ای که با وجود امکانات فراوان و حمایت خانواده می‌توانست به آرزوها، آرمان‌ها و اهداف شغلی و تحصیلی‌اش دست پیدا کند، اما از همه‌ تعلقات دنیوی دل می‌کند و غرق در ظواهر پر زرق‌وبرق زندگی نمی‌شود. با خبرساز شدن گروه تروریستی و جنایتکار داعش، تعدادی از نیروهای داوطلب مردمی همچون شهید نوری، جان خود را در کف دست و طَبق اخلاص گذاشتند و برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به خیل مجاهدان گروه‌های داوطلب مردمی در سوریه پیوستند. 📝خواهران خوبتر از جانم، من نمیدانم وقتی حسین(ع) در صحرای کربلا بود چه عذابی میکشید، ولی میدانم حس او به زینب(س) چه بوده. عزیزان من، حال دست‌هایی بلند شده و زینب‌هایی غریب و تنها مانده‌اند و حسینی در میدان نیست. امیدوارم کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینب‌های زمانه و حرم او دفاع کنیم. 📙مدافعان حرم. اثر گروه شهید هادی ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📔 | 📚 عنوان کتاب: شناسنامه 🔻گذری برخاطرات شهید مدافع حرم ✍نویسنده: ناهید رحیمی ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 | شهید مدافع حرم 🎬 وصف این شهید عزیز از زبان مقام عظمای ولایت و فرمانده کل قوا 💔 عجب توصیفی داره آقا!!!!! ❤ شادی روحش فاتحه و صلوات ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔴عملیات ♦️قرارگاه‌ عملیاتی‌ (برون‌ مرزی‌) رمضان نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ با همکاری‌ معارضان‌ کرد عراقی، در روز 28 /66/‌8 عملیات‌ظفر4 را در استان‌ دهوک کردستان‌ عراق‌انجام داد این‌ عملیات‌ در عمق‌ جبهه‌ شمالی‌ دشمن‌ و با هدف‌ انهدام‌ تأسیسات‌ نظامی‌- اقتصادی‌ عراق‌ صورت‌ گرفت، نیروهای‌ خودی‌ با رمز «یا رسول‌ الله(ص)» به‌ مقر لشکر119 پیاده‌ ارتش‌ عراق‌ مستقر در شهر دهوک‌ حمله‌ برده‌ و ضمن‌ انهدام‌ آن، تأسیسات‌ انتقال‌ برق‌ سد این‌ شهر به‌ میزان‌ 60 درصد و مرکز پست‌ و تلگراف، پمپ‌ بنزین، مقر پلیس‌ و مخابرات‌ به‌ میزان‌ 40 درصد تخریب‌ شد. همچنین‌ نیروهای‌ عمل‌ کننده‌ توانستند بامسدود کردن‌ موقت‌ راه‌ ترانزیتی‌ عراق‌- ترکیه،10 پایگاه‌ حفاظتی‌ این‌ مسیر را منهدم‌ ساخته‌ و 400نفر از دشمن کشته‌ و زخمی‌ شدند ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
قسم به روح خمینی،قسم به سیدعلی به امر رهبر و فرمودهای شخص ولی قسم به عارف جبهه،به مصطفی چمران به گریه دردل سنگر،تلاوت قرآن قسم به ترکش وقطع نخاع وجانبازی قنوت ودست جدای حسین خرازی قسم به جوخه اعدام وسینه نواب به عالمان شهید فتاده در محراب به انتهای افق،سرگذشت حاج احمد خوراک کوسه شدن درتلاطم اروند قسم به پیکربی سر،قسم به حاج همت به چادر و به حجاب زنان باعفت به صبح دوکوهه،به دردوصبراز رنج غروب دشت شلمچه،به کربلای پنج قسم به سیدحسن شیرمردحزب الله به جنگ سی وسه روزه،نبردحزب الله قسم به حنجرلگدشده حجاج درمکه به رمل های روان و به مقتل فکه قسم به باکری وباقری وزین الدین به غرش نهم دی به فتنه رنگین قسم به تنگه مرصادوعقده ازصیاد به غربت اسرا و شکنجه و فریاد قسم به روح هنر از نگاه آوینی به جنگ معتقدان ضدرنگ بی دینی قسم به قدرت خون دربرابر شمشیر به یک پدرکه نیامدپسر، اوشدپیر به مادرسه شهیدی که خم نکرد ابرو به تکه تکه شدن در مصاف رو در رو به دست خالی رزمنده ای که میجنگید به آن جنازه که باچشم بازمیخندید قسم به خون خلیلی شهید راه حیا به ندبه وبه کمیل و زیارت عاشورا که تارمق به تنم هست مکتبی هستم حسینی ام وفدایی سیدعلی هستم 🌹به برکت صلوات برمحمدوال محمد(ص) 💐 و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔔 برپایی اولین موکب جهت حمایت از جبهه مقاومت در کاشان و آران و بیدگل 🇮🇷رهبرمعظّم‌انقلاب: «کمک به جبهه مقاومت؛ حکم قطعی و واجب شرعی است.» ⭕️ساده نیست رفقا، تمام‌ کفر در مقابل تمام اسلام ایستاده، ما کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟ چه کردیم برای مردم مظلوم غزّه و لُبنان؟! اینقدر شرایط سخته که حتّی کوچکترین کمک در حد بضاعت هم نقش حیاتی داره، یه یاعلی بگید👆 💳اهدای کمکهای نقدی، طلا و جواهرات برای جبههٔ مقاومت ( با ارائه رسید از دفتر مقام معظم رهبری) 🏮کمکهای غیرنقدی فقط جنس نُو ( پتو- لباس- بافتنی - مواد غذایی) 🕰زمـان تحویـل: هـرشـب از ساعت ۱۸ الی ۲۲ 🕌مکـان تحویـل: آران وبیدگل، خیابان امام خمینی، جنب اداره جهاد کشاورزی - جلو فروشگاه خط مقدم 📲 ٠۹۳۸۴۵۸۴۲۴۴ هماهنگی قرارگاه مردمی حمایت از جبهه مقاومت شهرستان آران و بیدگل ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
✅ اولین تصاویر از ۲ شهید بسیجی حادثه تروریستی سراوان 🔹روابط‌عمومی قرارگاه قدس جنوب شرق: صبح امروز دو نفر از بسیجیان بومی شهرستان سراوان توسط عوامل گروهک‌های تروریستی به شهادت رسیدند. ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🇵🇸: تقدیر خداوند این است که فلسطین آزاد بشود و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💔اگر شهید شدم، دنبال جنازه ی من نیایید؛ از خدا خواسته‌ام همه ی وجودم در راه اسلام فدا شود. ✍🏻فرازی از وصیت‌نامه شهید محمد نامی و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
ای مـــردم، دنيــا پركاهی ارزش ندارد زياد سنگ دنيــا را بـہ دل نزنيد، زياد حرص دنيا را نخوريد، فڪر آخـــرت باشيم اعمال خــود را در نظر بگيريم ببينيم آيــا با اين اعمال می تــوانيم در روز قيامت روبرروے پيغمبر بايستيم روبـــروے ائمه اطهار و شهدا بايستيم و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📔 | 📚عنوان: زندگی زیر پرچم داعش 🔻شاید متفاوت‌ترین کتابی باشد که تا به حال درباره بحران سوریه، داعش و «جنگ جهانی» موجود در این کشور نوشته شده است، کتابی که طعم تلخ زندگی در پایتخت داعش را به خواننده می‌چشاند. ✍نویسنده: وحید خضاب ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
. . زیرپایتان‌رانگاه‌کنید روی‌خون‌چه‌کسانی‌پای‌می‌گذارید و‌راه‌می‌روید؟ فردای‌قیامت‌چگونه‌می‌خواهید‌ جوابگو‌باشید؟ خون‌شهداراپایمال‌نکنید...! 🪴 ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
- شهد‌شیرین‌شهــٰادت‌رو‌کسانی‌میچشند‌ که‌شهد‌شیرین‌گنــاه‌رو‌‌نچشند . .🚶🏻‍♂️!!! ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol