eitaa logo
🇮🇷شهدای گمنام و مدافعان حرم🇮🇷
331 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
59 فایل
💐حرم مطهر امام زادگان،هاشم ابن علی علیه السلام و فاطمه بنت العسکری سلام الله علیها،مرقد مطهر شهدای گمنام و مدافعان حرم💐 🌹ارتباط با ادمین🌹 📲 @mahmood_S64
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 افزایش تعداد شهدای پدافند هوایی ارتش به چهار شهید 🔹اسامی شهدا: شهید محمد مهدی شاهرخی شهید حمزه جهاندیده شهید سجاد منصوری شهید مهدی نقوی 🔹 با توجه به وخامت حال تعدادی دیگر احتمال افزایش تعداد شهدا وجود دارد. و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
تمثال دو شهید راه قدس ارتش 🔸️شهید سجاد منصوری 🔸️شهید مهدی نقوی و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
💔اگر شهید شدم، دنبال جنازه ی من نیایید؛ از خدا خواسته‌ام همه ی وجودم در راه اسلام فدا شود. ✍🏻فرازی از وصیت‌نامه شهید محمد نامی و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🌷 🌷سال ۱۳۶۴ از طريق جهاد بـه جزيـره مجنـون اعـزام شـدم. در آن‌جـا بچه‌ها مجبور بودند در تاريكی شب كار كنند تا دشمن آن‌ها را به راحتی هدف قرار ندهد. يك صبح با اكبـر صـالحی در مـسيری كـه شـب قبـل بچه‌ها خاكريز زده بودند، می‌رفتيم كه ديديم كاميونی كنار جـاده وارونـه شده است. دوتايی كمك كرديم و بـا لـودر، كـاميون را صـاف كـرديم. 🌷هنگام برگشتن، دشمن پاتك زده بود و من دچار سردرد شـديدی شـدم، اما آن‌قدر خسته و بی‌رمق بودم كه حتی نتوانستم نگاه كنم ببينم چـه اتفاقی برايم افتاده است. همـان‌جـا بـيهـوش شـدم و بچـه‌ها مـرا بـه بيمارستان بردند. بعد از دو روز كه به هوش آمدم، خواستم بلند شوم كه احساس كردم نمی‌توانم پايم را تكان دهم. ملحفه را كنار زدم و.... 🌷و با ديدن پای قطع شده‌ام فريادی از سر ناباوری كشيدم. پای راستم قطـع شـده بـود و پـای چـپم تركش خورده بود. لحظه‌اى بعد برادرم را بر بالينم ديدم. او درحالی‌كـه سعی می‌کرد گريه‌اش را پنهان كند، مرا دلداری داد و گفت: خدا را شكر كه زنده‌اى، آدم با يك پا هم می‌تواند به وطـن خـدمت كند. حرف برادرم درست بود. همان لحظه تصميم گرفتم به مبـارزه ادامـه دهم و سال ۶۷ با پای مـصنوعی بـه جبهـه برگـشتم و تـا پايـان جنـگ ايستادگی كردم. راوى: جانباز سرافراز مجيد زنگى آبادى 🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
داشت محوطه رو آب و جارو می‌کرد. به زحمت جارو رو ازش گرفتم. ناراحت شد و گفت: اجازه بده خودم جارو کنم، این‌جوری بدی‌های درونم هم جارو می‌شه. کار هر روز صبحش بود، کار هر روز یک فرمانده لشکر.... 🌹خاطره ای به یاد سردار خیبر شهید معزز محمدابراهیم همت 🇮🇷 ‎‎ ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🌷فکر می‌کردم پسرم یک رزمنده ساده است. برای دیدنش رفتم منطقه. دیدم مورد رجوع و احترام همه است. شب جای خواب مرا آماده کرد و رفت. نماز صبح که بیدار شدم دیدم با پوتين کنار در سنگر خوابیده! صبح طاقت نیاوردم. خودش که چیزی نمی‌گفت! از یکی پرسیدم: ببخشید آقای عباسی چه کاره است؟ با تعجب گفت: فرمانده گردان حضرت رسول (ص)! 🌹 🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol