eitaa logo
❁شهید جواد الله کرم❁
222 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
28 فایل
شهیـــد مدافع حـــرم ❁خَلیـــلٍ حـَــــرَمْ❁ ・| ولادت: ۱۳۶٠/۴/۲ |・ ・| شهادت: ۱۳۹۵/۲/۱۹ |・ ☘️ارتباط با ادمین: @khantoman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤❤ . . 🌸 به خدا که ش.هدا حَیّ(زنده) هستند و حاضر دیروز اومده بودم بهشت زهرا(س) مراسم بدرقه ش.هید محمدرضا بیات بود تا بعدازظهر طول کشید رفتم سر مزار آقا جواد، دوستان و محبانش جمع بودند خاطرات را با صدای بلند مرور میکردند در آن بین میشنیدم که آقا جواد خیلی به مردم لطف میکند و حاجات آنان را به درگاه خدا میبرد و دست خالی بر نمیگردد. نماز مغرب بود شخصی پیام داد به واسطه توسل و لطفی که آقا جواد به ایشان در امر تجارت داشته مبلغی را بسته معیشتی تهیه کرده تا توزیع کند. . خیـــلی دلم برایش تنگ شد ❤ شب خوابش رو دیدم توی جمعی است که اونجا با دوستانش شاد و مسرور هستند. . الحق که جــــــــــــواد زیبنده توست ❤ . 🍂 به یقین که شهدا از حال و روز ما خبر دارند👌 . 🔸پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۰ . @shahid_allahkaram ࿇ ══━━✥◈✥━━══ ࿇
🌷 !! 🌷يه روز داشتیم با ماشین تـو خیابون می‌رفتيم، سر یه چراغ قرمز پیرمـرد گل فروشى با یه کالسکه ایستاده بود. منوچهر داشت از برنامه‌ها و کارایی‌ که داشتیم می‌گفت. ولى مـن حواسـم به پیرمرده بود. منوچهر وقتی دید حواسم به حرفاش نیست، نگاهمو دنبال کرد و فکر کرده بود دارم به گلا نگاه می‌كنم.... 🌷توى افکار خـودم بودم کـه احسـاس کـردم پاهام داره خیس می‌شه...!!! نـگاه کردم دیـدم منوچهر داره گلا رو دسته دسته می‌ريزه رو پاهام. همه گلاى پیرمردو یه جا خریده بود!! بغل ماشین ما، يه خانوم و آقا تو ماشین بودن. خانومه خیلى بد حجاب بود. به شوهرش گفت: "خاااااک بر سرت…!!! اين حزب اللهیا رو ببین همه چیزشون درسته...." 🌷يه شاخه برداشت و پرسيد: "اجازه هسـت؟" گفتـم: "آره." داد به اون آقاهه و گفت: "اینو بدید به اون خواهرمون." اولين کاری که اون خانومه کرد، اين بود که رژ لبشو پـاك کرد و روسریشو کشـید جلو!!! به اندازه دو، سه چراغ همه داشتـن ما رو نگاه می‌کردن...!!! 🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهید سید منوچهر مدق @shahid_allahkaram ࿇ ══━━✥◈✥━━══ ࿇
«🖤🕊» شهیدان راهِ زهرا را گرفتند به روی سینه یا زهرا نوشتند حدیث عشق را کردند، اَزبَر به یادِ فاطمه گشتند پَرپَر به مَقصود و مرامِ خود رسیدند از اینجا تا جِنان پَر میکشیدند همه سَرمَشق از زهرا گرفتند به قلبِ شیرِ یزدان، جا گرفتند به پُشت پیرَهَن زهرا نوشتند ولایت را همه یکجا نوشتند 🥀 وصلشان_عند_ربهم_یرزقونند @shahid_allahkaram ࿇ ══━━✥◈✥━━══ ࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید شُدݩ یڪ اتِفــاق نیست.. بـایَد خـونِ دݪ بُخورۍ دَغدغه هاۍِ هیأت دَغدَغه هاۍِ کار جَهادۍ دَغدَغه هاۍِ تـَرڪِ گُناه دَغدَغه هاۍِ شهادت وَ تَفریحِ ساݪِم شَهیدانه زیستَن سَخت اَست @shahid_allahkaram ࿇ ══━━✥◈✥━━══ ࿇
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل‌ به‌ کسـی ببـنـد که‌ دل‌ کنـدن‌ یـادت‌ بـده؛ دل‌ کنـدن‌ از‌ این‌ دنیا..!(: @shahid_allahkaram ࿇ ══━━✥◈✥━━══ ࿇
🌷 .... 🌷در فروردین ماه سال ۶۱ با مراسمی ساده و پر از مهر و صفا با هم ازدواج نمودیم. از همان روز اول راه و هدفش را به من نشان داد. از شرایط ازدواجش این بود: "من سوگند یاد کرده‌ام در این لباس مقدس در هر کجا لازم باشد از اسلام و کشورم دفاع نمایم و این را بدان اگر این جنگ تحمیلی هم پایان پذیرد در هر نقطه‌ای از جهان که دفاع از اسلام نیاز باشد از جمله فلسطین حضور خواهم یافت." و این چنین با من اتمام حجت کرد. و واقعاً در این سال‌های زندگی مشترکش به این سوگند مقدس وفادار بود. در هر نقطه از جبهه که نیاز بود حضور می‌یافت، حتی هنگام تولد هیچ کدام از فرزندان نیز کنار بالین من حاضر نشد. 🌷....آن روز صبح مثل همیشه که می‌رفت قرآن را بوسید و از زیر آن رد شد. من هم ظرف آبی پشت سرش خالی کردم که زود برگردد. حال عجیبی داشت، تا سر کوچه رفت. برگشت نگاهم کرد، خندید. قدمی دور شد، دوباره چرخید و نگاهم کرد. باز قدمی رفت، ایستاد. دوباره برگشت و نگاهم کرد و گفت: "مواظب خودت و بچه‌ها باش." نگاهش، نگاه آخر بود، بغض به گلویم دوید، خندید و رفت. رفت برای همیشه. حتی جنازه‌اش هم بر نگشت.... 🌹خاطره اى به ياد شهید معزز یوسف اقبالی از شهداى ارتش @shahid_allahkaram ࿇ ══━━✥◈✥━━══ ࿇