eitaa logo
📡 خبر فوری شـهید عـزیـز زاده📡🚩🚩
2.7هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
7.8هزار ویدیو
29 فایل
کانال خبری ویژه(شهید عزیززاده) در ایتا فعال شد اخبار فوری ایران، جهان و جبهه مقاومت تحلیل خبرهای لحظه به لحظه روز فوری ترین خبرهای نبرد ایران و اسرائیل ارتباط با ادمین کانال:🕊⚘ @Mehei1368
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توسط ساعت 23.30 دقیقه 9 تیرماه 1365 بچه های لشگر10 سیدالشهداء(ع) از نقطه رهایی به سمت دشمن رها شدند.. گردان حضرت علی اصغر(ع) به فرماندهی مهدی قندیل و گردان المهدی(ع) به فرماندهی شهید صمد یکتا...و .... لحظه اعلام رمز توسط.. فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع) حاج علی فضلی بسم الله الرحمان الرحیم رزمندگان اسلام. با رمز یا ابوالفضل العباس(ع)....بپیش.... شنیدید بگوشم....... ‌‌‌یادشهداکمترازشهادت‌نیست باشهـــداوسیّدالشُّهداتــاظهــــور ‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𝐣𝐨𝐢𝐧 ☞︎@shahid_azizzadeh
🌸 حنا بستن به کف دست و پا و سرانگشتان، از سنت‌های حسنه‌ای بود که درجبهه، بخصوص شب‌های عملیات رواج داشت 🍀 حنابندان قبل از عملیات، نوعی اعلام آمادگی برای بشهادت رسیدن بود 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 😊 🌴 چند روز قبل از 3 در اواخر مرداد ۶۴ شهید پیام پوررازقی در مقر الصابرین گردان تخریب لشگر ۱۰ در کنار کرخه ، یه قابلمه حنا درست کرد و همه رو تشویق کرد تا دست و سرشون رو حنا بگذارند. آنقدر مهربان و با اخلاص بود که کسی به خواهشش نه نمی گفت. خیلی از بچه ها دست و سر و پاشون رو حنا گذاشتند و قرار شد شب رو با سر و روی حنا گرفته بخوابیم و فردا صبح قبل از نماز بریم ایستگاه صلواتی کرخه حموم 🌓شب موقع خواب، توی چادر من کنار پیام و شهیدحسن مهوش محمدی می خوابیدم پیام و حسن خوابیدند و می دونستم تا صبح طاقباز می خوابند و تکون نمی خورند. 😂شیطنتم گل کرد و با حناهایی که به سرم گذاشته بودم چهار تا قل قلی درست کردم و به لپ پیام و حسن چسبوندم وگ رفتم خوابیدم ☀️ فردا صبح رفتیم حمام و سرو رومون رو شستیم و دوتا توپ حنایی توی گونه های شهید پیام و شهید مهوش محمدی نقش بسته بود و اسباب خنده بچه ها رو فراهم کرده بود.😂😂 البته این دو تا شهید به من لطف داشتند و هیچ گله ای نکردند. شانس آوردم شهید عبدالله نوریان (فرمانده گردان تخریب) در گردان نبود و رفته بود حج. اگر ایشون بود گوشم رو می گرفت ومی گفت باز شیطونی کردی!! شهیدحسن مهوش محمدی چند روز بعد با اون لپ های حنایی به معراج رفت🕊 و شهیدپوررازقی سال بعد در تیر 65 در از شهر مهرا آسمانی شد🕊 ( راوی: جعفرطهماسبی
🌸 حنا بستن به کف دست و پا و سرانگشتان، از سنت‌های حسنه‌ای بود که درجبهه، بخصوص شب‌های عملیات رواج داشت 🍀 حنابندان قبل از عملیات، نوعی اعلام آمادگی برای بشهادت رسیدن بود 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 😊 🌴 چند روز قبل از 3 در اواخر مرداد ۶۴ شهید پیام پوررازقی در مقر الصابرین گردان تخریب لشگر ۱۰ در کنار کرخه ، یه قابلمه حنا درست کرد و همه رو تشویق کرد تا دست و سرشون رو حنا بگذارند. آنقدر مهربان و با اخلاص بود که کسی به خواهشش نه نمی گفت. خیلی از بچه ها دست و سر و پاشون رو حنا گذاشتند و قرار شد شب رو با سر و روی حنا گرفته بخوابیم و فردا صبح قبل از نماز بریم ایستگاه صلواتی کرخه حموم 🌓شب موقع خواب، توی چادر من کنار پیام و شهیدحسن مهوش محمدی می خوابیدم پیام و حسن خوابیدند و می دونستم تا صبح طاقباز می خوابند و تکون نمی خورند. 😂شیطنتم گل کرد و با حناهایی که به سرم گذاشته بودم چهار تا قل قلی درست کردم و به لپ پیام و حسن چسبوندم وگ رفتم خوابیدم ☀️ فردا صبح رفتیم حمام و سرو رومون رو شستیم و دوتا توپ حنایی توی گونه های شهید پیام و شهید مهوش محمدی نقش بسته بود و اسباب خنده بچه ها رو فراهم کرده بود.😂😂 البته این دو تا شهید به من لطف داشتند و هیچ گله ای نکردند. شانس آوردم شهید عبدالله نوریان (فرمانده گردان تخریب) در گردان نبود و رفته بود حج. اگر ایشون بود گوشم رو می گرفت ومی گفت باز شیطونی کردی!! شهیدحسن مهوش محمدی چند روز بعد با اون لپ های حنایی به معراج رفت🕊 و شهیدپوررازقی سال بعد در تیر 65 در از شهر مهرا آسمانی شد🕊 ( راوی: جعفرطهماسبی