eitaa logo
کانال شهید محمد بِلباسی
94 دنبال‌کننده
181 عکس
30 ویدیو
2 فایل
کانال شهید محمد بلباسی 🌸🍃 🔹️بقول شهید محمد بلباسی : 💠آنقدر خودمان را درگیر القاب و عناوین کردیم ؛ که یادمان رفته همه باهم برادریم و باید کنار هم ، باری از دوش مردم برداریم!💠 _خادم کانال : @Belbasyi313
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای شهادت ۱۳ مدافع حرم استان مازندران در خانطومان2⃣ جلوی چشم ما یکی از رزمنده‌ها با آرپیچی زد به تانک و تانک دشمن منفجر نشد، فقط گلوله آرپیچی روی تانک سُر خورد و رد شد. آن‌ها ۴ خط و چهار مدل مختلف نیرو داشتند و دائم هم بهشان نیرو تزریق می‌شد. سری اول آن‌ها موادی به بدنشان می‌زنند که چیزی نمی‌فهمند و خوشحالی زایدالوصفی به آن‌ها دست می‌دهد و هر چیزی جلویشان بیاید را نابود می‌کنند. پشت سر مهاجمین‌شان، نیرو‌های اعتقادیشان بود، سومین گروه مزدور‌ها و پولکی‌ها بودند و در ردیف چهارم نیرو‌هایی بودند که فقط تیر خلاصی می‌زدند. این گروه آخر که می‌آیند بقیه نیرو‌ها می‌دانند اگر بخواهند زنده بمانند باید خط را بگیرند در غیر این صورت کشته می‌شوند. شهیدان سید طاهر و حسین مشتاقی در این مرحله شهید شدند و شهید قنبری دیده‌بان ما هم، چون در همان ساعت اول به شهادت رسید، توانستند پیکرش را به پشت جبهه برگردانند، اما بقیه ساعت ۴ به بعد شهید شدند و پیکرشان در دست نیرو‌های داعش ماند. قبلا به راحتی با گرفتن مبلغی پیکر‌ها را می‌دادند، اما الان عربستان آنقدر در گوششان خواند که جسد‌ها را ندید تا خانواده‌های آن‌ها تا قیام قیامت در ذهنشان باشد که پیکر عزیزان‌شان آنجا ماند. مانند پیکر شهید حبیب الله‌پور که سال قبل (۹۴) شهید شده بود. از بعدازظهر اوضاع به گونه‌ای شد که نبرد کوچه به کوچه شده بود و دیگر کلاش را انداختیم و با نارنجک می‌جنگیدیم، جنگ تن به تن شده بود که اعلام کردند، برگردید عقب. عقب برگشتن برای ما که رفیقانمان را که سر یک سفره با هم نشسته بودیم و حالا دیگر شهید شدند بسیار سخت بود که بدون پیکرشان برگردیم. نمی‌دانستیم باید جواب خانواده‌شان را چطور بدهیم. بچه‌های مازندران در آن وضعیت و در شرایطی کهآب و غذا هم نداشتیم تصمیم گرفتیم بمانیم و بجنگیم. در این موقعیت سردار رستمیان قصد داشت به خط برود که گذاشتیم گفتیم حاجی اگر صدای شما پشت بی‌سیم قطع شود دیگه کار بچه‌ها تمام است.  ما خط به خط، کوچه به کوچه عقب آمدیم. در فاصله ۴ تا ۵ متری خانه، دیده‌بان آن‌ها مرا دید و خمپاره ۱۲۰ را زدند که با موج انفجار پرت شدم به طرف دیوار و بیهوش شدم و از دید دیده‌بان خودی خارج شدم که او هم فکر کرد به شهادت رسیدم و در بی‌سیم اعلام کرد که محسن بهاری نیز به شهادت رسید. بعد از ۳ یا ۴ ساعت که به هوش آمدم، بدنم سست بود، کشان کشان خودم را به ماشین رساندم، فندکی که در جیب داشتم روشن کردم، دستم را از آیینه انداختم پایین زیر چرخ جلو، مسیر دو کیلومتری را آرام آرام با ماشین یک ساعت و نیم آمدم تا نیرو‌های دشمن ماشین را نبینند و نزنند. سمت راست ما ارتفاعی بود که بالایش چند تا خانه بود. ما اگه قرار بود دور نخوریم باید حتما آن خانه‌ها که، چون دیوارش زرد بود، معروف به خانه‌ی زرد بود را نگه می‌داشتیم که به آن ارتفاع تل‌اربعین می‌گفتند. تا ورودی آن خانه رسیدیم، پهباد ما اعلام کرد در خانه کسی نیست، اما اطلاعات غلط بود. سید رضا طاهر با رعایت احتیاط دیوار به دیوار و ستون به ستون رفتند، تا سید رضا در را باز کرد، یک خشاب کامل بر سینه سید رضا طاهر خالی شد که با همان حال در لحظات آخر با زبان مازندرانی گفت «دله نه این وشون دله درنه» مشتاقی با بی‌سیم پشت دیوار شنید و مجالی هم به او ندادند پشت خانه به شهادت رسید. شهید کابلی هم با اصابت خمپاره به شهادت رسید. شهید بلباسی که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی را بیاورد، شهید بریری هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تنها نباشد. وقتی پیکر کابلی را روی ماشین گذاشتند، با قناسه هر دو را از پشت زدند. عکس‌های شهید بلباسی را اگر ببینید صاف دراز کشیده و پشت سرش خون جاری شد. این‌ها واقعا مردانه ایستادند. من خط به خط عقب می‌آمدم و شاهد این قضایا بودم. شهید رادمهر رفت به سمت ساختمان فرماندهی تا اطلاعات را امحا کند، اما سید جواد اسدی می‌دانست که ساختمان در محاصره است رفت تا کمک رادمهر شود. سید جواد دوید داخل کوچه تا وارد ساختمان فرماندهی شود، وسط راه دوازده هفت به اوخورد و پرت شد خورد به دیوار و افتاد پایین. آتش سنگین بود و هر دو به شهادت رسیدند. با توپ ۲۳ هر چی آمد، می‌دوختنش! رزمنده‌های ما مظلومانه به شهادت رسیدند. خان‌طومان در ۴۰ کیلومتری حلب بود. خان‌طومان بهانه بود، هدف آنان حلب بود، اگر مقاومت نمی‌کردیم و تا یک روز آن‌ها را در خان‌طومان متوقف نمی‌کردیم، تکفیری‌ها به راحتی به حلب می‌رسیدند، مثل قضیه منافقین که قصد داشتند به تهران برسند، اما در کرمانشاه متوقف شدند. اما ما ۲۰۰ نفری در مقابل دو هزار نفر ایستادگی کردیم. بچه‌ها در خان‌طومان با چنگ و دندان ایستادگی کردند. @shahid_mohammad_belbasi
مرکز آفرینش های هنری بسیج مازندران2_5440635446952462160.mp3
زمان: حجم: 4.55M
🎙کتاب صوتی 📌 روایت زندگی شهید مدافع حرم ✅قسمت ششم : قطعه ای از کربلا 🔖هر روز یک فایل از این کتاب را خواهید شنید. 🔸🔹🔸🔹🔸🔹 @shahid_mohammad_belbasi 💠مرکز آفرینش های هنری بسیج مازندران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ اینکه در جامعه مدام بگوییم او بی‌حجاب و این باحجاب است یا اصلاح‌طلب و اصولگراست پس چه کسی می‌ماند..؟! این‌ها همه مردم ما هستند..:) @shahid_mohammad_belbasi
تو مرا یاد حاج احمد میندازی🥀 @shahid_mohammad_belbasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اینهاروکہ‌مینویسم‌بده‌نیـروهاتهیہ‌کنند :) بعدبیان‌براےاعـزام‌بہ ! ۱⇦ توڪـل ۲⇦ توسـل ۳⇦ غـیـرت ۴⇦ تهذیـب نفـس ۵⇦ فرمایشـات آقـا و از همـہ مهمتـر ... 🕊 @shahid_mohammad_belbasi