داستان عملیات خان طومان1⃣
سال 1394 در عملیات نصر 2 بعد از آزاد سازی بخش های وسیعی از استان حلب به ویژه نبل و الزهرا، سناریوی معارضان و تروریست ها برای ایجاد پایتخت سوریه آزاد فروپاشید و طرح غرب برای نابودی سوریه و تقسیم این کشور به بخش های مختلف سیاسی همچون لیبی از بین رفت.
در آن دوران عملیاتی توسط تروریست های حاضر در منطقه العیس تحت عنوان جیش الفتح ( گروه های تکفیری زیر شاخه القاعده با همپیمانی ارتش به اصلاح ازاد) صورت پذیرفت که به اشغال این منطقه و ناکامی نیروهای مدافع شهرک برای بازپس گیری محور اشغال شد. دقیقا همین سناریو در خان طومان رخ داد.
نوع عملیات به این صورت بود: «ابتدا پهبادهای تروریست ها بر فراز منطقه پرواز نموده و به صورت آن لاین تصاویر خود را برای مدیریت اتاق نبرد ارسال میکنند. سپس حجم بالایی از تسلیحات توپخانه ای توسط گروه های تروریستی در خط اولیه نیروهای مدافع شهرک بکار گرفته می شود و پس از مشغول سازی نیروهای مدافع جبهه مقاومت، با ارسال خودروهای زرهی انتحاری سعی بر آن می شود از فرصت موجود استفاده نموده و خود را در خطوط اولیه مدافعان منفجر نماند. سپس یگان ویژه خود(2) را که به اسم «انغماسیون» نامگذاری شده به منطقه اعزام میکنند تا از شکاف ایجاد شده استفاده کرده و به خطوط داخلی جبهه مقاومت نفوذ نمایند.
در همین شرایط نیروهای آماده به رزم جریان تروریستی با گسیل گروه های فراوان سعی میکنند به عمق نیروهای مقاومت رفته و منطقه ار تصرف نمایند.
@shahid_mohammad_belbasi
داستان عملیات خانطومان2⃣
بر همین اساس است گاهی بعد از دفاع سخت نیروهای مقاومت شاهد برجای ماندن تعداد بالایی جنازه تروریست ها در درون خط پدافندی مقاومت هستیم. » آنچه در صحنه خان طومان رخ داد به صورت خلاصه این نوع رزم و درگیری میدانی با حجم بالایی از تسلیحات اهدایی و نیروهای رزمی دشمن بوده است.
@shahid_mohammad_belbasi
تفحص پیکر چند شهید عملیات خان طومان
بیستم مهرماه 1399 سردار سرتیپ دوم پاسدار ابوالقاسم شریفی گفت: پیکر هفت تن از شهدای مدافع حرم منطقه خان طومان سوریه در عملیات تفحص شناسایی و تایید هویت شدند.
پس از تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه، هویت پیکر هفت تن از شهدای مدافع حرم استانهای مازندران، البرز، قزوین و خوزستان شناسایی و تایید شد و پیکرهای مطهر شهدا به میهن اسلامی بازگشت.
شهیدان والامقام رضا حاجی زاده، علی عابدینی، محمد بلباسی و حسن رجایی فر از استان مازندران، شهید زکریا شیری از استان قزوین، شهید مجید سلمانیان از استان البرز و شهید مهدی نظری از استان خوزستان از شهدای تفحص شده منطقه خان طومان هستند.
@shahid_mohammad_belbasi
ماجرای شهادت ۱۳ مدافع حرم استان مازندران در خانطومان
حسن بهاری، رزمنده مدافع حرم مازندرانی حماسه خان طومان را اینگونه توضیح میدهد: «منطقه خان طومان به لحاظ جاده کمربندیای که ۸ کیلومتر است موقعیت استراتژیکی برای تروریستها محسوب میشود. در واقع داعش از این راه به ترکیه نفت میفروشد و تجهیزات نظامیاش را تهیه میکند.
ما درحال پیشروی و گرفتن این جاده بودیم و درصورت پیروزی قوای ما، حلب به صورت کامل در محاصرهمان قرار میگرفت. ترکیه به تروریستها خبر داد که باید هر چه زودتر تکلیف این کمربندی و شاهراه روشن شود، چون در صورت بسته شدن آنجا توسط ایرانیها دیگر ارسال سلاح، مهمات و نیرو از این مسیر امکان پذیر نیست که در این صورت خیلی دوام بیاورید ده روز است.
روسیه شبانهروز در حال بمباران این منطقه بود تا اینکه آمریکا به روسیه اعلام کرد دو روزی دست نگه دارد، در واقع آتش بس شود و حملات توپخانهای و هوایی اش را متوقف کند تا کشتهها و زخمیها جمع آوری شوند.
آمریکا با این امر به نوعی دو روز روسیه را از بازی نظامی خارج کرد. گروههای مختلف تروریستی هم که بعضا با هم مشکل داشتند در این قضیه متحد شده و تصمیم گرفتند وضعیت خان طومان را مشخص کنند و بعد راجعبه مشکلاتشان بحث کنند.
در این ایام، عربستان تمام زندانیهای خاورمیانه را میخرید و به عنوان مجاهد به مرزها میفرستاد تا سه ماه برایشان بجنگند، بعد از سه ماه اگر زنده بودند، آزادند و در این مدت هم حقوق خود را به روز میگیرند. در این بین دو هزار نیرو هم برای هجوم تزریق شد و تمام سلاح هم از مرز آمد.
نیروهای جبهه مقاومت در این طرف درگیری قوایی متشکل از ۷۰ رزمنده مازندرانی از ایران، ۸۵۰ رزمنده از تیپ فاطمیون، ۴۰۰ رزمنده نجبا عراقی و ۲۸۰ رزمنده سوری بود.
من از روز چهارشنبه با دوربین ترمالی که داشتم، متوجه شدم دشمن کاملا در حال آماده شدن است و اطلاع هم دادم، اما گفتند، چون آتش بس اعلام شده و بچههای سازمان ملل اینجا هستند، دشمن حمله نمیکند. با این حال بچههای نیروی قدس به این اکتفا نکردند و گفتند شما آمادگی داشته باشید.
شهید رادمهر ۱۵ فروردین با نیروهایش رسید، چهار روز بعد این درگیری آغاز شد که رزمندههایی مثل سالخورده و بواس در این جریان شهید شدند و خط عمار شکست خورد، اما نیم ساعت بعد دوباره خط پس گرفته شد. واقعا باید به مازندرانی بودنمان افتخار کنیم، چون جانانه جنگیدند. شهید خلیلی که با آرپیچی نفربر میزد، خودش مجروح شد و تروریستها چند روز بعد اعلام کردند او را اسیر کردند و کشتند.
دشمن چهارشنبه نیرو آورد و پنجشنبه ساعت یک بعدازظهر آتش تهیه شروع شد. ما هنوز اطلاعات دقیق از منطقه نداشتیم. رزمندههایی که در دفاع مقدس بودند میگفتند: در کربلای ۴ هر یک متر یک متر خمپاره میآمد، اما در خانطومان آن روز هر یک وجب یک وجب، یک خمپاره میخورد، حتی بچههایی که در سنگر هم بودند، زخمی میشدند.
خانطومان را سال گذشته (۹۴) در برج ۹ گرفته بودیم، به خاطر همین دشمن تمام نقاط را از جمله ساختمان فرماندهی، مخابرات و آماد را ثبت شده داشت و نیاز نبود چهار تا خمپاره بزند، بعد تصحیح کند و گلوله پنجم درست بخورد به هدف. همان اولین گلوله مستقیم میخورد به هدف. حالا با توجه به دو هزار نیروی تکفیری که وجود داشت همه دست به دست هم دادند تا خانطومان را پس بگیرند.
جنگیدن در سوریه سخت است. آنجا دیگر جنگ با کلاش و تیربار نیست. دشمن برای زدن یک نفر، توپ ۲۳ که مختص هواپیما است میآورد و با کُرنت آدم میزنند در صورتی که این سلاح فقط تانک را منفجر میکند. عربستان آنقدر سلاح میدهد که برایش مهم نیست چه سلاحی کجا مصرف میشود.
ساعت یک تا یک و نیم آن روز آتش تهیه شروع شد. در ساعت سه یا سه و نیم بعد از ظهرتانک پی ام پی انتحاری و پر از مهمات منفجره را به طرف خانطومان فرستادند، اما قبل از اینکه تانک پی ام پی به وسط شهر برسد، یکی از رزمندههای زرهی فاطمیون با تانک، تانک بی ام پی را زد.
اگر تانک آنها وسط شهر میآمد و منفجر میشد آمار شهدا زیاد میشد. حتی رزمندهای که راننده تانک بود و تانک پی ام پی را هدف قرار داد، خودش شهید شد. وقتی پی ام پی منفجر شد، به قدری موجش زیاد بود که زمین از هم پاشید، هرکس نزدیک بود، شهید شد و آنکه دورتر بود، موج انفجار او را گرفت.
با این انفجار عظیم خیلی از رزمندههای فاطمیون و دیگر گروهها مجبور شدند به عقب برگردند و عدهای هم مجروح و زخمی بودند. ماندیم ۷۰ نفر مازندرانی و ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر هم سایر نیروها (جمعاً ۲۰۰ نفر) در مقابل دو هزار تروریست.
بعد از این انفجار، از طریق بهپاد و هلیشات خبر دادند که خط خالی شده و نیروهای آنها در حال عقب نشینی هستند، تانکها را حرکت بدهید. از هر خطی که ۱۵۰ متر هم نمیشد، ۵ یا ۶ تانک آمد. بدنه تانکها هم سُر بود و وقتی آرپیچی به آن میخورد، سُر میخورد و رد میشد.
ماجرای شهادت ۱۳ مدافع حرم استان مازندران در خانطومان2⃣
جلوی چشم ما یکی از رزمندهها با آرپیچی زد به تانک و تانک دشمن منفجر نشد، فقط گلوله آرپیچی روی تانک سُر خورد و رد شد.
آنها ۴ خط و چهار مدل مختلف نیرو داشتند و دائم هم بهشان نیرو تزریق میشد. سری اول آنها موادی به بدنشان میزنند که چیزی نمیفهمند و خوشحالی زایدالوصفی به آنها دست میدهد و هر چیزی جلویشان بیاید را نابود میکنند. پشت سر مهاجمینشان، نیروهای اعتقادیشان بود، سومین گروه مزدورها و پولکیها بودند و در ردیف چهارم نیروهایی بودند که فقط تیر خلاصی میزدند. این گروه آخر که میآیند بقیه نیروها میدانند اگر بخواهند زنده بمانند باید خط را بگیرند در غیر این صورت کشته میشوند.
شهیدان سید طاهر و حسین مشتاقی در این مرحله شهید شدند و شهید قنبری دیدهبان ما هم، چون در همان ساعت اول به شهادت رسید، توانستند پیکرش را به پشت جبهه برگردانند، اما بقیه ساعت ۴ به بعد شهید شدند و پیکرشان در دست نیروهای داعش ماند. قبلا به راحتی با گرفتن مبلغی پیکرها را میدادند، اما الان عربستان آنقدر در گوششان خواند که جسدها را ندید تا خانوادههای آنها تا قیام قیامت در ذهنشان باشد که پیکر عزیزانشان آنجا ماند. مانند پیکر شهید حبیب اللهپور که سال قبل (۹۴) شهید شده بود.
از بعدازظهر اوضاع به گونهای شد که نبرد کوچه به کوچه شده بود و دیگر کلاش را انداختیم و با نارنجک میجنگیدیم، جنگ تن به تن شده بود که اعلام کردند، برگردید عقب. عقب برگشتن برای ما که رفیقانمان را که سر یک سفره با هم نشسته بودیم و حالا دیگر شهید شدند بسیار سخت بود که بدون پیکرشان برگردیم. نمیدانستیم باید جواب خانوادهشان را چطور بدهیم. بچههای مازندران در آن وضعیت و در شرایطی کهآب و غذا هم نداشتیم تصمیم گرفتیم بمانیم و بجنگیم. در این موقعیت سردار رستمیان قصد داشت به خط برود که گذاشتیم گفتیم حاجی اگر صدای شما پشت بیسیم قطع شود دیگه کار بچهها تمام است. ما خط به خط، کوچه به کوچه عقب آمدیم.
در فاصله ۴ تا ۵ متری خانه، دیدهبان آنها مرا دید و خمپاره ۱۲۰ را زدند که با موج انفجار پرت شدم به طرف دیوار و بیهوش شدم و از دید دیدهبان خودی خارج شدم که او هم فکر کرد به شهادت رسیدم و در بیسیم اعلام کرد که محسن بهاری نیز به شهادت رسید.
بعد از ۳ یا ۴ ساعت که به هوش آمدم، بدنم سست بود، کشان کشان خودم را به ماشین رساندم، فندکی که در جیب داشتم روشن کردم، دستم را از آیینه انداختم پایین زیر چرخ جلو، مسیر دو کیلومتری را آرام آرام با ماشین یک ساعت و نیم آمدم تا نیروهای دشمن ماشین را نبینند و نزنند.
سمت راست ما ارتفاعی بود که بالایش چند تا خانه بود. ما اگه قرار بود دور نخوریم باید حتما آن خانهها که، چون دیوارش زرد بود، معروف به خانهی زرد بود را نگه میداشتیم که به آن ارتفاع تلاربعین میگفتند. تا ورودی آن خانه رسیدیم، پهباد ما اعلام کرد در خانه کسی نیست، اما اطلاعات غلط بود. سید رضا طاهر با رعایت احتیاط دیوار به دیوار و ستون به ستون رفتند، تا سید رضا در را باز کرد، یک خشاب کامل بر سینه سید رضا طاهر خالی شد که با همان حال در لحظات آخر با زبان مازندرانی گفت «دله نه این وشون دله درنه» مشتاقی با بیسیم پشت دیوار شنید و مجالی هم به او ندادند پشت خانه به شهادت رسید.
شهید کابلی هم با اصابت خمپاره به شهادت رسید. شهید بلباسی که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی را بیاورد، شهید بریری هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تنها نباشد. وقتی پیکر کابلی را روی ماشین گذاشتند، با قناسه هر دو را از پشت زدند. عکسهای شهید بلباسی را اگر ببینید صاف دراز کشیده و پشت سرش خون جاری شد. اینها واقعا مردانه ایستادند. من خط به خط عقب میآمدم و شاهد این قضایا بودم.
شهید رادمهر رفت به سمت ساختمان فرماندهی تا اطلاعات را امحا کند، اما سید جواد اسدی میدانست که ساختمان در محاصره است رفت تا کمک رادمهر شود. سید جواد دوید داخل کوچه تا وارد ساختمان فرماندهی شود، وسط راه دوازده هفت به اوخورد و پرت شد خورد به دیوار و افتاد پایین. آتش سنگین بود و هر دو به شهادت رسیدند. با توپ ۲۳ هر چی آمد، میدوختنش!
رزمندههای ما مظلومانه به شهادت رسیدند. خانطومان در ۴۰ کیلومتری حلب بود. خانطومان بهانه بود، هدف آنان حلب بود، اگر مقاومت نمیکردیم و تا یک روز آنها را در خانطومان متوقف نمیکردیم، تکفیریها به راحتی به حلب میرسیدند، مثل قضیه منافقین که قصد داشتند به تهران برسند، اما در کرمانشاه متوقف شدند. اما ما ۲۰۰ نفری در مقابل دو هزار نفر ایستادگی کردیم. بچهها در خانطومان با چنگ و دندان ایستادگی کردند.
@shahid_mohammad_belbasi
2_5440635446952462160.mp3
4.55M
🎙کتاب صوتی
#برای_زین_أب
📌 روایت زندگی شهید مدافع حرم
#محمد_بلباسی
✅قسمت ششم : قطعه ای از کربلا
🔖هر روز یک فایل از این کتاب را خواهید شنید.
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
@shahid_mohammad_belbasi
💠مرکز آفرینش های هنری بسیج مازندران
#کلام_شهید ❤️
اینکه در جامعه مدام بگوییم
او بیحجاب و این باحجاب است
یا اصلاحطلب و اصولگراست
پس چه کسی میماند..؟!
اینها همه مردم ما هستند..:)
#شهید_حاج_قاسمسلیمانی
@shahid_mohammad_belbasi
تو مرا یاد حاج احمد میندازی🥀
#شهید_محمد_بلباسی
@shahid_mohammad_belbasi
#کلامِ_شهید
اینهاروکہمینویسمبدهنیـروهاتهیہکنند :)
بعدبیانبراےاعـزامبہ #جبهـہفرهنـگی!
۱⇦ توڪـل
۲⇦ توسـل
۳⇦ غـیـرت
۴⇦ تهذیـب نفـس
۵⇦ فرمایشـات آقـا
و از همـہ مهمتـر ...
#اخـلاص
#شهیدمحمدبلباسی🕊
@shahid_mohammad_belbasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خادم الشهدا کیست؟
از زبان خادم الشهدایی که به قافله شهدا پیوست🌸🍃
#شهید_محمد_بلباسی
@shahid_mohammad_belbasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺رمضان میرود ای کاش صفایش نرود
سحر و جوشن و قرآن و دعایش نرود
کاشکی پر شده باشد دلم از نور خدا
همره روزه و افطار، نوایش نرود🌺
💠#عید_فطر مبارک
@shahid_mohammad_belbasi
🔸 اگر نگاه به نامحرم را کنترل کنی، نگاه خدا روزیت میشود.
🌹شهید محمد بلباسی
#شهیدانه
#شهید_محمد_بلباسی
@shahid_mohammad_belbasi
•°🌿🦋•°
باامامزمانزندگیڪنید..!
سفرهغذاانداختهشده
فڪربڪنامامزمانهمسرسفرهاست، دیگهبهاندازهغذامیخورۍ
میخوایبشینیفڪرڪن
امامزمانهمنشسته
ناخودآگاهباادبمیشینی..!
حرفمیزنیفڪرڪنامامآنجاست
دیگهجلوۍخودتمیگیرۍغیبتنمیڪنی!
ڪمڪمبهامامخومیگیری
وخودترابرایاوآمادهمیڪنی😍
#امــامزمان✨
@shahid_mohammad_belbasi
❤️بخشی از وصیت نامه شهید
#شهید_محمد_بلباسی
@shahid_mohammad_belbasi
2_5440817686709798389.mp3
4.42M
🎙کتاب صوتی
#برای_زین_أب
📌 روایت زندگی شهید مدافع حرم
#محمد_بلباسی
✅قسمت هفتم : سفر کربلا
راوی : محبوبه بلباسی _ همسر شهید
🔖هر روز یک فایل از این کتاب را خواهید شنید.
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
@shahid_mohammad_belbasi
💠مرکز آفرینش های هنری بسیج مازندران
2_5440817686709798390.mp3
3.52M
🎙کتاب صوتی
#برای_زین_أب
📌 روایت زندگی شهید مدافع حرم
#محمد_بلباسی
✅قسمت هشتم : خاطرات دیروز و امروز
راوی : سکینه احمدی _ دخترخاله شهید
🔖هر روز یک فایل از این کتاب را خواهید شنید.
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
@shahid_mohammad_belbasi
💠مرکز آفرینش های هنری بسیج مازندران
و تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي
و آنچه را در دل من ميگذرد ميداني...
مناجات شعبانیه
.
- چقدر خوبه که می دانی
آخه من حرف زدن را خوب نمی دانم!؟
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
@shahid_mohammad_belbasi
2_5440635446952462164.mp3
5.37M
🎙کتاب صوتی
#برای_زین_أب
📌 روایت زندگی شهید مدافع حرم
#محمد_بلباسی
✅قسمت نهم : شاگرد ممتاز کلاس اخلاق
راوی : محبوبه بلباسی _ همسر شهید
🔖هر روز یک فایل از این کتاب را خواهید شنید.
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
@shahid_mohammad_belbasi
💠مرکز آفرینش های هنری بسیج مازندران
﷽
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸
#نامه ی دختر شهید بلباسی
به #پدرش : 👇
❣ امروز میخواهم از کسی صحبت کنم که #همیشه با من است
چند روزی است که عدهای به من میگویند که #بابای من مرده است، ولی من مثل همه شماها پدر دارم،
با او حرف میزنم، نگاهش میکنم، با او بیرون میروم و یا مثل همه شما با او #بازی میکنم.
❣ البته من یک فرق #کوچک با شما دارم و آن این است که چند روزی است پدر من، عکسی است بر روی #طاقچه اتاقمان...
الان هم که من با شما صحبت میکنم، بابای #عزیزم در کنارم ایستاده و بر روی سرم دست میکشد
تا احساس تنهایی نکنم؛
بابای #عزیزم همیشه دلش میخواست که شهید شود،" #شهادتت مبارک باباجون".
❣ راستی! باباجون، سلام همه ما را به پدرجون هدایت برسون و بهش بگو "بابا چشمت #روشن دیگه تنها نیستی"
باباجون! همه میدانند مفقودالجسد شدهای، اما #مامان صبور و قهرمانم تو گوشم همش میگه "یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی #گلستان غم مخور" و امیدوارم که تو برگردی و کلبه ما را پر نور کنی.
بابای خوبم! سلام من، #مادرم، حسن، مهدی و عزیزم را به #حضرت_زینب(س) و دردانه سه ساله امام حسین(ع) برسان و برای ما دعا کن.
❣ ما منتظرت هستیم تا تو مثل #همیشه برگردی...
دختر کوچکت " #فاطمه_بلباسی "
🌷🌷
@shahid_mohammad_belbasi
سلام✋
امروز قراره با دو تا دیده بان آشنا بشین؛ من و رفیقم، آقامحمد. حتما می پرسین چرا دو تا دیده بان؟ آخه من از زمان ۸ سال دفاع مقدس تا حماسه خانطومان، کارم دیده بانی نظامی بود. آقامحمد هم دیده بان فرهنگی بود. هر دو دشمن رو رصد می کردیم. و البته الان این مسئولیت رو به شما سپردیم. نگران نباشید، همیشه کنارتون هستیم.
من حبیب الله قنبری ام.
منم محمد بلباسی.
انشاءالله امروز رفقای خوبی برای هم بشیم.😇
#حبیب_الله_قنبری #محمد_بلباسی
🌹 @shahid_mohammad_belbasi
2_5440817686709798391.mp3
3.4M
🎙کتاب صوتی
#برای_زین_أب
📌 روایت زندگی شهید مدافع حرم
#محمد_بلباسی
✅قسمت دهم : آر دی پر سر و صدا
راوی : محبوبه بلباسی _ همسر شهید
🔖هر روز یک فایل از این کتاب را خواهید شنید.
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
@shahid_mohammad_belbasi
💠مرکز آفرینش های هنری بسیج مازندران