eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
#بســـــم_اللّہ رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا ? #قسمت_بیست_سوم ? …کمی بر خودش مسلط شد، سرش را پایین ا
رمان عاشقانه مذهبی ? ? پریدم بالای اتوبوس خواهران و لیست حضور و غیاب را چک کردم. آقای صارمی صدایم زد: خانم صبوری! یه لحظه بیاین! با زهرا رفتیم پایین. آقای صارمی کنار ماشین تدارکات ایستاده بود. گفت: ما با ماشین تدارکات میایم، ولی شما مسئول برادرا رو بشناسید که اگه کاری داشتید بهش بگید. بعد صدا زد: آقای حقیقی… آقای نساج… بیاین… وقتی گفت حقیقی سرجایم خشکم زد. سید و یک جوان دیگر جلو آمدند: بله؟ هردو از دیدن هم شوکه شده بودیم. نمیدانم چرا لباس روحانیت نپوشیده بود. به روی خودم نیاوردم. آقای صارمی گفت : خانم صبوری و خانم شمس مسئول خواهرا هستن. خواهرا شمام مسئول برادرا رو بشناسید که مشکل پیش نیاد. بعد از سید پرسید: تغذیه برادرا رو توزیع کردید؟ – بله فقط اتوبوس خواهرا مونده. گفتم : ما خودمون توزیع میکنیم. اما آقای صارمی گفت : جعبه ها سنگینه، آقای حقیقی و نساج میان کمک. سید هم از خدا خواسته گفت : چشم! برادرها جعبه ها را برداشتند و آمدند طرف اتوبوس. سید جعبه را گرفته بود و من و زهرا یکی یکی تغذیه را به بچه ها میدادیم. کار توزیع تغذیه که تمام شد، سید پایین رفت. همانجا پایین پله ها ایستاد و به زمین خیره شد: اگه کاری داشتید به بنده بگید، با راننده هم هرکاری داشتید بگید من بهش میگم! با صدای گرفته ای گفتم ” چشم” و در اتوبوس را بستم و راه افتادیم. تمام راه به این فکر میکردم که چرا من و سید باید در یک اردو باشیم؟ ادامه_دارد
خـدمـت شـمـا امـیـدوارم لـذت بـبـریـد😍😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پایان فعالیت شبتون مهدوی🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❪ بِسمِ‌اللّٰھِ‌الرَّحمٰنِ‌الرَّحیم•'‌ ❫
امروز ، در اولین روز از سال نو و قرن جدید ، با تاریخ 1/1/1 ، چیزی کم داریم... روزهایمان هنگامی که بیایی رنگ و بو و زیبایی می گیرند و تاریخ های به ظاهر زیبا با آمدنت معنا می شوند ، آقا جانم🍃 السلام علیک یا صاحبنا و مولانا یا صاحب العصر و الزمان یا ابا صالح المهدی☘💚 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🦋🌱 🌱🦋🌱___________
[ از خادمی تا شهادت ] [ خـادم‌ الشهدای... یادمـان‌ معـراج‌ شهدای اهـواز ] [ خادم الشهید، شهید محمدرضا دهقان ] 🔺سر مزار شهید جهان آرا از خواهرش می‌خواهد که از او فیلم بگیرد و بعد از شهادتش پخش کنند. آن زمان می‌گوید 50 درصد کار درست شده و به خواهرش می‌گوید من در دمشق شهید می‌شوم و اگر دمشق نشد در حلب به شهادت می‌رسم.این حرف را دو سال پیش از شهادتش زد.
دوسالےمیشودڪه‌دیگردرروزتولدت میان‌مازمینیان‌نیستے💔 حالادیگـرتولدت‌رادرآسمان‌هاجشـن‌میگیرند ڪنارحاج‌احـمـدها،حاج‌هـمـت‌ها... ازآن‌بالابراےدلهاےبےتابمان‌دعاڪن‌حاج‌‌قاسم:) تولدت‌مبارڪ‌عـزیـزدلِ‌مـا🌸💕