هدایت شده از خُذْنیِ مَعَکْ🕊مرا با خودت ببر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم گوشهی صحن تو...
جایی کنار بهشت آرام گرفته...
👤 #کلیپ زیبای "رئوف آل طاها" ، با صدای کربلاییسیدمحمدرضا #نوشه_ور
🌺 ایام ولادت #امام_رضا
#امام_زمان
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
هدایت شده از خُذْنیِ مَعَکْ🕊مرا با خودت ببر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شدھ امشب . .😍💐
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
#خاطره_شهید
داشتیم برای حمله آماده میشدیم ، با سید راه افتادیم.
شب #عملیات همان چهره همیشگی اش را داشت، آرام بود.
همیشه انگار با نگاهش دنبال چیزی میگشت ، کم کم در گیری ها بالا گرفت،
منم گرم در گیری شدم، اما یک لحظه وسط در گیری انگار صدای مانند اصابت گلوله شنیدم برگشتم
سید و دیدم که #ترکش به قسمتی از پاش خورد و از قسمتی دیگه بیرون زد.😔
خودمو بالا سرش رسوندم و گفتم: سید جان بزار برگردونیمت عقب،
دیدم حالت چهره اش عوض شد گفت: چی؟ من برم عقب و بچه ها مو #تنها بذارم؟؟؟
با #چفیه زخمشو بست و بلند شد وتا آخر موند و عقب نرفت .
اینقدر بچه ها رو دوست داشت ، وقتی وارد جمع میشد تشخیص اینکه فرمانده الان تو جمع هست #سخت بود.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
جُزڪوۍِتـو...
جآ؎ِدِگرآرامنگیرَمحُـسِیـטּ...!シ🖤
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
- 🔗"🖤
-
•
" راستہ شھدا حاضر هستن خۇدشۇن رۇ فدا کنند ۇلۍ زير بار دشمن نرن...💔
بہش پېشنھاد دادن اگر عکس... پخش کنہ بہش بېشتر پۇل مېدن با اینکہ محتاج بۇد قبۇل نکرد انتخاب کرد با آبرۇ شهید بشہ . . !🥀
#شهید_احمد_مهنہ
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
چشاتُببندیوازشتشڪرکُنیبگی(:
خُدامنعاشقـتم!
لااللـهالااللـه♥️
نیسٺبهـترازتُپروردگارَم!
#عاشقانہایبرایمعشوق
#شرحدل
.
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
بهم گفت :
ما لیاقت داریم جزء ۳۱۳ نفر باشیم؟
لبخندی زدم🙂
با شرمندگی گفتم...
بیا بشین🚶♂️
ما جز ء ۳۰ میلیون زائر کربلا هم نیستیم💔!
اَللّھٌمَ اَࢪزٌقْݩـْا ڪَࢪْبَݪاْءْ
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه⛓♥️ -رمانحوریهیسید #پارت_شصتونهم قراربودطهوراباپس
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریهیسید
#پارت_هفتادم
نشستم روبهروی تلویزیون
تیزر تبلیغاتی حوزه علمیه قم بود
بعدازازدواجدیگهفرصتادامهتحصیل
پیدا نکردم
الانفرصتخوبیبود(:
غرقفکربودمکهمحمدوبچههااومدن
-خستهههههنباشید😊😉
-سلامتباشیدخااانممم😁
-براتون میوه بیارمنوشجانکنید؟
-دستتطلا😌
نشستمکنارشوبراشمیوهپوستکندم
تایِآستینخیسشوبازمیکرد
یهقاچمیوهبهشتعارفکردم
وگفتممحمدددد
-جاندلم😅
-میخوامدرسبخونم..
ابروهاشودادبالاوگفت
بهبه😂
-میخوامبرمحوزه
-حوزهیکجا؟
-قم
-قمممممم؟
-اهم،خبشماهمبرایگرفتنسطحسه
بیا بریم
-بایدپُرسوجوکنم
ولیخوبشدکهبهاینفکرافتادی😁
طبقمعمول
بچههاروخوابوندیم
محمدرفتوضوبگیره
منمسجادههاروانداختم
محمدایستادجلو
ولییکممکثکرد
پشتبهقبله،روبهرویِمننشست
نرگس،یهچیزی!
-بله؟
-بایدهمینماهبریمقم
-چرا😶😂؟
-آخهآزمونشهمینماهه!!
-چییی؟وای
-همچیرواینهفتهجورمیکنمکهبریم
اثباباثاثیهیخونهروهمینامشبجمعکن
بهاینزودیاخونهرومیدماجاره
واونجاباپولاجارهیاینخونه
یهخونهاجارهمیکنیم
-ماتمبُرد،الحقکهاینمردهمهیکاراشون
سَرسَریه
محمدایستاد
تکبیرگفتونمازشوشروعکرد
سریعبهخودماومدموپشتشبهنمازایستادم..
شبتماموسایلیروکهخیلینیازیبهشوننداشتم
جمعکردم..
بعدازنمازصبحهمعینجنازه
افتادمروتختوتااذانظهرخوابیدم:/
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه⛓♥️ -رمانحوریهیسید #پارت_هفتادم نشستم روبهروی تلوی
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریهیسید
#پارت_هفتادویکم
محمد روحا و یاسین رو گرفته بود
ومن ریحانه وطاها
خم شدم و نزدیک گوششون گفتم
خوشکلایِمن
اینجاحرمیهخانومییهکهخیلیمهربونه
هردعاییبکنیدمستجابمیکنه
ازشبهشتروهممیتونیدبخواید😁..
ایستادمویهنگاهبهمحمدکردم
دسترویسینهگذاشتیم
وجوریکهصدامونوبشنونگفتیم
السلامعلیکیافاطمهالمعصومه
وبهرسمادبخمشدیم
بچههایهنگاهیبهماکردن
کهماهمبالبخندجوابشوندادیم
بچههاحالانوبتشماستکهسلامکنین😉
یکیدستراستشوگذاشتروسینش
یکیدستچپشو
یکیتازمینخمشد
یکیاشتباهتلفظکرد
وحسابیباعثخندهیمنومحمدشدن
یهنگاهیبهشونکردموگفتم
ساداتعزیزیاعلیبریمتوحرم😄..
بچههارورهاکردیمتوحرمعمهجانشون
منومحمدهمهقهقگریموندراومد
ومحوتماشایحرمایستادیم
توحالخودمبودم
-نمیخوایاولینروزیکهبرایزندگی
اومدیقمروثبتکنی؟
واینخستگیتیادتبمونه😂..
-نهههمحمدنههه،ازسرورومخستگیمیباره
گوشیشروچپوراستمیکردوسلفیمیگرفت
انقدرحرسوخوردموبهشگفتمنکن
تااحساسضعفوسرگیجهبهمدستداد
رنگازصورتمپرید
دستمورودهنمگذاشتم
وگفتمحمدحالمدارهبهممیخوره
-ازکی؟ازمن😂؟
-بیخیالمسخرهبازیاش
دویدمورفتم
سعیکردمبالانیارم
یهلیوانآبگرفتمدستم
وبهدیوارتکیهدادمونشستم
یکمیکمآبمیخوردمتاحالمجابیاد
از دورمحمد رومیدیدم
کهدنبالممیگرده
ولینمیتونستمبلندشموبگماینجام
تودلمگفتمخدایانمیتونم
یهکاریکن،پیدامکنه
یکمکهگذشت،بهچشمشخوردم
بادواومدپیشم
-حالتخوبه؟
-نه
-پچتشد؟
-نمیدونمولیفکرکنمخبراییباشه
-چی؟
-بایدبریمآزمایشگاه😂
-بازززززم😐😂😂
-بچههاکجان؟
-درپناهعمهجانن😌😂
-خدایِعمهجانیهعقلگذاشتهتوسرمون
کهمراقببچههامونباشیمولیمااا😂🤦🏻♀
-😉😂
-میتونیراهبری؟
-نهزیاد،بچههاروبیار،سرمگیجمیره
-باشههمینجاباش،جایینریا..