هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
❌❌❌😱😱😱👇👇👇
میخوام به راهم ادامه بدم که #فریاد کممممممک خواستن همون #صدا، بلند میشه
با سرعت به #سمت صدا میرم.
نگاهم سمت دختری میره که رو زانوهاش نشسته و #باد موهاشو میرقصونه....
''اگه از دخترای سازمانه چرا چیزی #سرش نیست...
نزدیکتر میرم. معلومه که حالش #خوب نیست.
همین که میخواد بیفته با چند گام بلند بهش میرسمو تو #آغوش میگیرم.....
موهاش و از رو صورتش کنار میزنم
صورتش #کبود شده بود و #نفسش به زور بالا می اومد
سعی میکرد لبای خشکشو تکون بده تا چیزی بهم بگه ولی بی #حال تر از این حرفا بود
نگاهم سمت دستش میره' #چشام درشت میشه .....😱😱😱😱❌!!!
.
براے خوندن این رمان جذاب و پلیسی همین حالا وارد شو😨😱👇🛑🛑
https://eitaa.com/joinchat/3866624105C6e27a2ba9a
پاتوق رمان هاے پلیسی_عاشقانــــــــــــــــــــہ😍👨✈️👩✈️
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
❌❌❌😱😱😱👇👇👇
میخوام به راهم ادامه بدم که #فریاد کممممممک خواستن همون #صدا، بلند میشه
با سرعت به #سمت صدا میرم.
نگاهم سمت دختری میره که رو زانوهاش نشسته و #باد موهاشو میرقصونه....
''اگه از دخترای سازمانه چرا چیزی #سرش نیست...
نزدیکتر میرم. معلومه که حالش #خوب نیست.
همین که میخواد بیفته با چند گام بلند بهش میرسمو تو #آغوش میگیرم.....
موهاش و از رو صورتش کنار میزنم
صورتش #کبود شده بود و #نفسش به زور بالا می اومد
سعی میکرد لبای خشکشو تکون بده تا چیزی بهم بگه ولی بی #حال تر از این حرفا بود
نگاهم سمت دستش میره' #چشام درشت میشه .....😱😱😱😱❌!!!
.
براے خوندن این رمان جذاب و پلیسی همین حالا وارد شو😨😱👇🛑🛑
https://eitaa.com/joinchat/3866624105C6e27a2ba9a
پاتوق رمان هاے پلیسی_عاشقانــــــــــــــــــــہ😍👨✈️👩✈️
هدایت شده از تبادلات نسیم دوشنبه پنج شنبه (تایم شب)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#خوب…#خوب
#عجله کنید که بالاخره رمان های ماکانی اومد رمان زیبای یه لحظه نگام کن رمانی پر از جدال پر از عاشقانه هایی زیبا پر از هیاهو پر از هیجان شیطنت رمانی که حتما عاشقش
میشید به اسم یه لحظه نگام کن🌸🍃
با قلم پاک:#آوا_کیانمهر
#ماکان_رهامیر
#اگر_رمان_ماکانی_ یه_لحظه_ نگام_
کن_در_کانال_نبود_ لف_ بده🌸🍃🌸🍃
قسمتی از رمان:👇🍁
- بامن ازدواج میکنی؟
امیر با تعجب تقریبا سرم داد زد:
- چی؟!
بغضم شکست با بدبختی زار زدم:
- آقا امیر کمکم کن، به دادم برس، عقدم کن از دست عموم نجاتم بده.
هرچی بخوای بهت میدم. پول، خونه، ماشین، هرچی بخوای...
امیر بلند زد زیر خنده، وقتی قشنگ خنده هاشو کرد از جاش بلند شدو
روی میز رو صورتم خم شدو گفت:
- داستان قشنگی بود، بده رمان کنن برات، قشر جوان بدجور دنبال این چرتو پرتان.
بعد عصبی تو صورتم غرید:
- دوبار، دوبار بیشتر توروت نخندیدم فک کردی خبریه؟ فک کردی عاشق چشمو ابروتم؟
از آدمای کنه و دروغگو مث تو تو زندگیم زیاد
دیدم.ترجیحا دیگه دورو برم نبینمت!
و بدون توجه به من که به پهنای صورت اشک میریختم رفت......
https://eitaa.com/joinchat/3699048604C7e4a43b230
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#زود_باش_عضو_شو_بخون_تا_پاک_نشده.