eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
771 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿(به شرط ۱۴ صلوات به نیت ظهور و سلامتی اقا💚) خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 #رمان🌵📿 #عاشقانه⛓♥️ -رمان‌حوریه‌ی‌سید #پارت_شصت‌و‌پنجم مولودی‌بزارم؟ -ار
🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 🌵📿 ⛓♥️ -رمان‌حوریه‌ی‌سید ازماشین‌که‌پیاده‌شدم همجاتاریکی‌مطلق‌بود.. خیلی‌وحشتناک‌بود محمدچراغ‌قوه‌ی‌گوشیش‌رو‌روشن‌کرد‌و گرفت‌روصورتم چشمامو‌جمع‌کردم -غلط‌کردم اینجا‌چراانقدرترسناکه😐💔 -خب‌بگوبرای‌چی‌ماروکشوندی‌تااینجا؟ -چون‌نذرکردم روزعقدم‌بیام‌‌سرمزار‌شهیدعلی‌حاتمی -چطور؟ -مسئول‌کمیته‌ازدواجه😅 همه‌ازش‌حاجت‌میگیرن‌ منم‌یک‌ماه‌پیش‌رفتم‌هویزه حاجت‌خواستم.. شددیگه😂.. -هرچقدربیشترپیشت‌میمونم بیشتربه‌فضولیات‌پی‌میبرم پس‌من‌تورو‌ازاین‌شهید‌دارم،آره؟😂 -بله دستموگرفت‌و‌رفتیم‌سمت‌مزارشهدا چراغ‌گرفت‌روی‌تک‌تک‌مزارها‌تاپیداش‌کنیم.. -حالاچه‌اعمالی‌نذرکردی؟ -زیارت‌عاشوراویک‌صفحه‌قرآن -خوبه‌ختم‌کل‌قرآن‌نگرفتی😅 عهه‌اینجاست! دستموروقبرگذاشتم‌و‌نشستم -محمدشما‌میخونی؟ -بله‌میخونم😊.. -تمام‌دعا‌رومحوبودم تلفظ‌های‌غلیظش‌نشون‌دهنده‌ی‌ گذروندن‌دوره‌های‌تخصصی‌‌تجوید‌بود -محمد !! شما‌.. -هیچی‌نگو،نمیخوام‌‌الان‌درموردش‌ حرف‌بزنم.. -چرا؟ -دیگه.. یه‌مهرازجیبش‌درآورد‌و‌ایستاد میخوام‌نماز‌شکربخونم🙂 از‌منم‌کیفم‌مهردرآوردم‌و‌پشتش‌ایستادم تااذان‌صبح‌باهاش‌بودم نماز‌شب‌رو‌اونجا‌خوندیم دعای‌عهدم‌زمزمه‌کنان‌بامحمدبود میگن‌شب‌اول‌عروسی‌دعاها‌میگیره ایستادم کنارش.. دستامونو‌گذاشتیم‌روسرمون و‌محمددعای‌الهی‌عظم‌البلاء‌میخوندومن زمزمه میکردم دعا‌که‌تمام‌شد ایستاد‌یم‌وسط‌محوطه‌و‌ یه‌فاتحه‌خوند‌یم‌و‌دراومدیم.. -محمد‌گشنمه.. -هوم‌منم بنظرت‌زهراصبحانه‌میاره؟ -خداکنه -سرموچسبوندم‌به‌صندلیو‌خوابیدم چشاموکه‌واکردم محمدتوماشین‌نبود رسیده‌بودیم‌شهر جلویکسری‌مغازه‌پارک‌کرده‌بود.. یکم‌که‌گذشت‌،پیداش‌شد بایه‌کیسه‌پر‌ -به‌ساعت‌خواب😁 نمیدونم‌توچجوری‌هستی ولی‌من‌سرموبزارم‌روبالشت‌دیگه بیدار نمیشم گشنه‌هم‌که‌هستم نمیتونستم‌منتظرزهراباشم😅 -حالاچی‌هست؟ -افتخاربازکردنش‌باشما🙂.. -اووو‌چه‌تنوعی😍 دستت‌طلا،الهی‌بری‌کربلا -وای‌نرگس،بدون‌شمامن‌جایی‌نمیرم‌که -الهی‌بریم‌کربلا😄 بیابخوریم‌تا‌بریم‌خونه‌قشنگ‌بخوابیم.. محمد‌رفت‌درروبازکرد منم‌پشت‌سرش.. زهرایهو‌اومدجلومون.. کجابودید؟ سریع‌گفتم -من‌خوابم‌میاد و‌سریع‌جیم‌شدم آستین‌محمد‌روهم‌گرفتم‌و‌کشیدم رفتم‌تواتاق‌‌و‌تخت‌خوابیدم واسه‌اذان‌ظهر‌،محمد‌بیدارم‌کرد -بیدارشو،حوریه‌جان😅.. اذانه.. -چراانقدراذان‌زودمیگه.. -بلندشو‌،شیطون‌روسینت‌خوابیده سه‌بارسوره‌ناس‌بخون‌تابتونی‌بلندشی 🌾🌸 ⭕️