eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چریکی ترین چنل ایتا را معرفی میکنم🙌🏼😻💣 یه مشت چریکی ، ادیتور جمع شدن🤓 ابزار های ادیت هرجور بخوای را رایگان براتون میزارن😎💣 برابچ ادیتور سریعا بریزید اینجا😎📞 https://eitaa.com/joinchat/3336896640C7d4ea528f4 💣🤓
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
کانال هایی که معرفی کردم📌 بهترین کانال های ایتا هستن🏆 تبادلات گل نرگس کانال ناجور معرفی نمیکنه✓ همه کانال هایی که ادمینم از نظر معنوی و اخلاقی تایید شدن🎗 مدیر ها حتما جذب ها پی وی گفته شه🖇 برا اطلاع بیشتر از طرز کارم در اینفوتب عضو شید"سنجاقه"🔥 https://eitaa.com/joinchat/2046886010C514de53f6c بعد از مطالعه شرایط و طرز کار؛ اگر شرایط رو داشتید، پی وی در خدمتتونم✋🏻 💫@Makh8807💫
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
یہ بزرگے میگفت: شیطان مغرورھ... چندین بار بهت پیشنهاد گناھ میدھ، وسوست میکنہ، ذهنتو درگیر میکنہ، ولۍ وقتے بهش رو ندۍ بیخیالت میشہ!
هدایت شده از موسسه مصاف
توهین علنی به شهید سلیمانی توسط کارمند شبکه قرآن و دختر تهیه‌کننده صداوسیما! 🔺پس از انتشار یک خبر کذب توسط رسانه سعودی اینترنشنال، فرزند یکی از تهیه‌کنندگان صداوسیما که خود نیز به عنوان دستیار در برخی پروژه‌های صداوسیما حضور دارد با انتشار پستی در صفحه مجازی خود توهین بی‌شرمانه‌ای نسبت به سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی کرد. 🔸این اقدام از شب گذشته باعث واکنش بسیاری از کاربران فضای مجازی برای ورود قوه قضائیه به عنوان مدعی‌العموم و ایضا اقدام رئیس سازمان صداوسیما برای برکناری این افراد از صداوسیمای جمهوری اسلامی را در پی داشته است. 🆔 @Masaf
طنز جبهه🤣💚 اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً استاد سرکار گذاشتن بچه‌‌ها بود. روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با دشمن روبه‌رو می‌شوید برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه می‌گویید؟» آن برادر خیلی جدی جواب داد: «البته بیشتر به اخلاص برمی‌گردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمی‌کند. اولاً باید وضو داشته باشی، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم‌الراحمین» طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:«اخوی غریب گیر آورده‌ای؟» شادی روح همه‌ی شهدا صلوات💚 (🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹)
✨رسول خدا(ص) گناه پی در پی، قلب💔 را می میراند. مجموعه ورام؛2:118
✨﷽✨ 🌻https://eitaabot.ir/poll/z2ldc/🌻 نظر نسجی👆 حتما در نظر نسجی شرکت کنید🌼
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جـــــووناے پاڪ امࢪوزے دمـتون گـࢪم 😉 ⇦حتـــــما ‌نگـــــاه ڪنیـد و متاسفانه کسانی هستند که ادعای مذهبی و ......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 💟 💟 قسمت اول از بس این دنده به اون دنده شدم استخوانهام درد گرفت  به خودم میگفتم نرگس بخواب دیگه  از استرس دارم سکته میکنم 😢  وای خدایا حالا تازه سه نصف شبه کو تا هشت صبح 🕖 که نتایج کنکور کارشناسی اعلام بشه  یک سال از خونه بیرون نرفتم  از ۲۴ ساعت حدود ۱۷-۱۸ ساعت درس میخوندم  فقط برای اینکه  •• فیزیک هسته ای •• قبول بشم  خیلی میترسم  تو این یک سال تنها مسیر رفت و آمد من  خونه و سرویس بهداشتی و کلاس کنکور بود  چرا ساعت هشت صبح نمیشه 😭 ➖➖➖➖➖➖ ساعت ۴:۱۵ صبح شد صدای الله اکبر اذان صبح تو فضا خانه پیچید  از جا پاشدم و به سمت خواهر دوقلوم نرجس رفتم  - آجی پاشو نمازه  + باصدای خواب آلود😴😴 گفت باشه  نرجس خواهرم طلبه است چندماهی هم هست با یه آقا طلبه ازدواج کرده  همزمان برای منم چندتا خواستگار اومد اما من خیلی راحت به پدرم گفتم  - آقاجون من میخام چادر و شهدا و همسرم عاشقانه بدست بیارم  آقاجون: باشه دخترم  پس فعلا به درست برس  - ممنونم آقاجون از درکتون  آقاجون : خواهش باباجان  - خیلی ممنونم و خیلی هم دوستون داره  آقاجون : منم دوست دارم بابا  ولی لوس نشو دخترم  یهو نرجس زد رو شونم : نرگس یه ساعت داری وضو میگری ؟  - نه داشتم فکر میکردم  نرجس: معلومه خیلی استرس داریا - آره خیلی . زحمت یک سالم امروز میبینم  نرجس: ان شاالله رتبه ات عالی میشه  نگران نباش خواهری  نرگس وضو بگیر دیر شد  - باشه  وضو گرفتیم آقاجون و مامان داشتن نماز میخوندن  تا مارا دیدن  مامان: سلام دخترای گلم  منو نرگس همزمان : سلام مادر  مامان: دخترا سریع نمازتون بخونید  - چشم  مامان: نرگس جان امروز رتبه ات میاد  - بله مادرجون  مامان : ان شاالله خیره  - ان شاالله ....
📚 💟 💟 قسمت دوم با نرجس نماز صبحمون خوندیم و رفتید اتاقمون ساعت حدود ۵ بود بدون اینکه متوجه بشم چشمام گرم شد و خوابم برد یهو چشمام بازکردم دیدم ساعت ۷:۳۰ صبحه با سرعت از جا پاشدم و دویدم سمت پذیرایی آقاجون در حال پوشیدن کتش رو به من کرد آقاجون: بابا چقدر پریشانی تو - آقاجون میترسم آقاجون : همش یه ربع مونده من میرم حجره اگه برادرت محمد بود تو حجره که میگم خودش بزنه منم رتبه ات بدونم اگه نبود زنگ میزنم خونه - باشه آقاجون وای این یه ربع چرا نمیگذره شروع کردم به روشن کردن لب تاپم کد رهگیری و اسمم نرگس سادات موسوی تایپ کردم بالاخره ساعت ۸ شد سایت سنجش باز شد رتبه ها تا ۵۰ رفت بالا ولی از خبری از اسم و رتبه من نبود یهو چشمم خورد به اسمم نرگس سادات موسوی وای خدایااااا رتبه ام ۹۸ جا و مکان فراموش کردم و ازهیجان زیاد همراه با گریه جیـــــــــغ بنفش و آبی و سرمه ای همزمان زدم نرجس باوحشت دوید تو پذیرایی مادرم هم همون طور باهم چی شده نرگس - مامان رتبه ام مامان :اشکال نداره عزیزم سال بعد ان شاالله نرجس بدو یه جرعه آب بیار برای حواهرت نرجس : چشم آبو که خوردم آرومترشدم مامان هم پشتمو میمالید کم کم تونستم حرف بزنم اما از هیجان بریده بریده - مامان رتبه ام ۹۸ شد هنوز حرفم تموم نشده بودکه نرجس گفت : مسخره لوس زهله مون ترکید این چه وضع خالی کردن هیجانه گفتم صدهزار شده رتبه ات مثل آدم بلد نیستی هیجانت خالی کنی الان امیرحسین بیدارکردی بااین جیغت منم متحیر خوب چیکار کنم چرا دعوام میکنی مامان : نرجس دخترمو دعوا نکن نرجس : مامان خانم این همش ۵ دقیقه ازمن کوچکترها مامان: باشه عزیزم تو دیگه متاهلی نباید لوس بشی بعدهم تو لوس بشی همسرت نازت میکشه اما تا نرگس مجرده من باید نازشو بخرم منم باحالت لوس دویدم سمت مامان از گردنش آویزان شدم و لپهاشو دوتابوس گنده کردم همزمان بااین بحثا صدای دراومد من رفتم در باز کردم زن داداشم رقیه سادات بود رقیه سادات دخترعموم هست و زن داداش کوچکم سیدمجتبی است و حدود دوسال و نیمه ازدواج کردن یه دوقلوی خیلی خوشگلم دارن سیدامیرحسن - سیدامیرحسین منو نرجس دویدیم سمتش سلام زن داداش رقیه سادات: سلام دخترا من امیرحسن بغل کردم نرجس امیرحسین رو من: جیگر عمه نفس عمه آقاسید کوچولوی خودم رقیه سادات : نرگس صبح چرا جیغ زدی دختر؟ من : چرا باز شبیه فلفل قرمز شدی رومو کردم سمت رقیه سادات باهیجان زنداداش زنداداش رقیه سادات : جانم عزیزم - رتبه ام اومد رقیه سادات : ای جانم چند عزیزم ؟ ۹۸ رقیه سادات رو به مامانم : مامان شام لازم شدا مامان : حتما عزیزم صدای زنگ تلفن خونه بلند شد نرجس: نرگس تو بردار حتما آقاجون هست داداش محمد حجره نبوده زنگ زده خونه رتبه ات بپرسه من : الو بفرمایید آقاجون : سلام بابا خوبی دخترم ؟ من: سلام آقاجون ممنونم آقاجون : بابا سیدمحمد هنوز نیومده حجره رتبه ات چندشده دخترم؟ من: آقاجون خیلی خوب شده ۹۸ آقاجون : الحمدالله خداشکر نرگس جان به مادرت بگو زنگ بزنه برای شب همه بچه ها شام بیان خونمون فقط برنج بذاره خورشت میگیرم بچه ها برن کباب سفارش بدن من : چشم آقاجون دیگه کاری ندارید آقاجون : نه بابا برو به مادرتم سلام برسون من : چشم خداحافظ آقاجون : خداحافظ بابا ....