-میگفت:
شهدانجواهایِمارومیشنوند..
اشكهاییکهدرخلوتبهیادشانمیریزیم
میبینند؛
چنانسریعدستگیریمیکنندکه
مبهوتمیمانی!
اگرواقعابهآنهادلبسپاریباچشمدل
عنایتشانرامیبینی💕..
#شهیدمحمدرضاتورجیزاده🌹
┄┅─✵🕊✵─┅┄
۲۵ تیر ۱۴۰۱
🌿فرازی از وصیت نامه💌
⚘..هنگامی که پرواز میکنم احساس میکنم
همچون #عاشق به سوی #معشوق خود نزدیک میشوم
و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد،
مقداری غمگین هستم چون احساس میکنم هنوز
خالص نشدهام تا به سوی خداوند برگردم.
⚘...اگر برای احیاء #اسلام نبود،
هرگز اسلحه به دست نمیگرفتم و به #جبهه نمیرفتم.
پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است.
این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است ...
#شهید_علیاکبر_شیرودی♥️🕊
┄┅─✵🕊✵─┅┄
۲۵ تیر ۱۴۰۱
📜 #کلام_شهید
👌ریشـه اصلی همه اختلافات در عـدم اعتقـاد بعضی ها به ولایـت فقیـه می دانم،
عدم اعتقاد به ولایت فقیه سبب شده است این تصور پیش آید ڪه می شود نوع دیگری از رهبـری را هم داشت و مردم را در آن جهت سـوق داد...
#شهید_عبدالحمید_دیالمه♥️🕊
┄┅─✵🕊✵─┅┄
۲۵ تیر ۱۴۰۱
از خصوصیات بارز شهید تواضع - کم حرفی - صبر -شجاعت - و شاخصه شهید لبخندی بود که همیشه و در هر حالت بر لب داشت برای فامیل و دوستان خصوصا ورزش کاران احترام خاصی قائل بود . 🌷
شهید عبدالکریم ورزش را از محله و از دوران کودکی شروع و در میان همسن و سالان شاخص بود و بعد از آن با ورود به مدرسه راهنمایی همراه با تیم منتخب مدرسه در مسابقات فوتبال مدارس راهنمائی دزفول دو سال به قهرمانی رسیدند ، 🏆
با ورود به هنرستان و انتخاب در آموزشگاهای دزفول و سپس جهت شرکت در منتخب آموزشگاه های خوزستان دعوت شدند . 🎖
شهید عضو تیم استقلال دزفول به مربیگری مهندس غلامرضا حسینی فر و در تیم قند دزفول ( منتخب شهرستان ) به مربیگری زن ه یاد حاج غلامعلی کبابی و زنده یاد رضا برومند عضویت داشت ، عضو تیم منتخب جوانان دزفول بود و سپس با تیم نوجوانان تهران که در دزفول برگزار گردید به قهرمانی کشور رسیدند . در همان سال به تیم جوانان خوزستان دعوت و سپس به تیم ملی ب جوانان ایران دعوت شدند .🥇
علاوه بر فوتبال در تیم والیبال مدرسه راهنمائی و دبیرستان عضویت داشت . در دو میدانی و تنیس روی میز ورزش کاری نمونه بود ⛹♂
#شهید_عبدالکریم_ناحی 🌸✨
┄┅─✵🕊✵─┅┄
۲۵ تیر ۱۴۰۱
معرفی کتاب ساره 🌱
قصه زنی است که دوراندیشی خاصی در زندگی داشت.
بهترین راوی مردان جنگ، همسران آنها هستند؛
چرا که به خوبی از خلقوخو و زوایای پنهان و آشکار شخصیتهای مردان جنگی آگاه هستند، از این رو میتوانند ما را با شناخت کاملتری نسبت به احوالات شهدا آشنا کنند.
ساره یکی از زنان مقاوم، صبور و مهربانی است که سالهای بسیاری از دوران جنگ را در کنار همسر و فرزند با نگاه به آینده سپری کرده است. این همسرانههای زیبای ساره تمام کتاب را پر از فراز و فرودهایی کرده که توانایی بررسی زندگی شهید خداداد را از زبان راوی کتاب، پر از تعلیق و جستجو میکند؛
جستجویی که سختیهای زندگی و سادهزیستی و دوری و دلتنگیهای هر دو را با قلم برادران شیردل در کتاب میتوانید بخوانید.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_علی_خداداد 🕊🌱
┄┅─✵🕊✵─┅┄
۲۵ تیر ۱۴۰۱
#روایت_عشق^'💜'^
⚘عباسآقا،خادمِمسجدِامامرضاعلیھالسلام
تعریفمیکرد؛
یہروزنشستہبودمتوحیاطِمسجد.
مھدیآمدکنارمنشست.چشمشاُفتادبہعکسِشھدا
کہبالایِدیوارِمسجدنصبشدهبود.
روبہمنکردوباحَسرتگفت:
یعنیمیشھیہروزهمعکسِمنوبزنندآنبالـاپیشِشھدا؟
گفتم: "آنهابراۍزمانخودشانبودند.
توبایدبریزمانِخودتروپیداکنی..!"
⚘حالاعباسآقاداشتدنبالِعکسمھدی
میگشتتابزندآنبالاپیششھدا..
#شهید_مهدی_عزیزی♥️🕊
┄┅─✵🕊✵─┅┄
۲۵ تیر ۱۴۰۱
۲۵ تیر ۱۴۰۱
۲۶ تیر ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 هم ساقی کوثر تویی
هم هادی و رهبر تویی
🌸 هم شاه بحر آور تویی
هم شافع محشر تویی
🌸 هم حیدر صفدر تویی
شاهانه گویم یا علی
غدیر، یک تاریخ است؛ تاریخى که،
ابتدایش مدینه است، میانش کربلا
و انتهایش ظهور ...
عید تکمیل دین، عید حقّ الیقین
عید نورالمبین پیشاپیش تهنیتباد💐
۲۶ تیر ۱۴۰۱
✍بر بال خاطره ها
🌷چند وقت از شهادت علی جان می گذشت ساعت ۱۰ شب یکدفعه امیر محمد آمد گفت
🌷بابا آمده. بابا آمده بابا آمده
بیاید دنبالم همه با تعجب به امیر محمد نگاه می کردیم
که رفتیم داخل اتاق خواب گفت ببین بابا اینجاست پیراهن بابا را گرفت
🌷وبااشک و خنده بومی کرد .
می گفت بوی بابا میده .بوی بابا میده
🌸و آن شب پیراهن بابا را پوشید و بعد از مدتها با آرامش خوابید
🌸راوی پدر شهید
🌸امیر محمد فرزند شهید #علی_عابدینی
┄┅─✵🕊✵─┅┄
۲۶ تیر ۱۴۰۱
🕊🍂🍂🕊
#سیره_شهدا 🌺
شهید تقوی در جبهه دعای #ابوحمزه_ثمالی را از حفظ در قنوت نمازش میخواند.
همیشه نشسته میخوابید و پایش را دراز نمیکرد.
یک بار از او پرسیدم:حاج حمید ، چرا این کار را انجام میدهید؟؟
جواب داد: در محضر چه کسی بخوابیم؟، ما اینجا با بهترین بندگان خدا زندگی میکنیم.
من پایم را جلوی شما دراز کنم!!؟
🌹 #شهید_حمید_تقوی_فر
┄┅─✵🕊✵─┅┄
۲۶ تیر ۱۴۰۱
🔹 حاج قاسم برای خرید کاپشن به همراه فرزندش به یک فروشگاه در خیابون ولیعصر رفته بود و چهره سردار برای فروشنده آشنا میاد و ازش میپرسه شما سردار سلیمانی نیستید؟
🔸 حاج قاسم میخنده و در جوابش میگه آقای سلیمانی میاد کاپشن بخره؟ فروشنده هم میگه منم تو این موندم. اون که قطعا نمیاد لباس بخره و براش میخرن میبرن. ولی شما خیلی شبیه به آقای سلیمانی هستید.
♦️ بعد از اصرار فروشنده و سوالات مکرر، حاج قاسم در جواب میگه بله قاسم سلیمانی برادرمه و بخاطر همین شبیهش هستم.
🔅 زمانی که حاج قاسم کت رو در میاره تا کاپشن نو رو بپوشه و بپسنده، اسلحهای که در کمر حاج قاسم بود رو فروشنده میبینه. فروشنده میگه نه تو خود حاج قاسمی و لو رفتی.
▪️ فروشنده از اینکه سردار ازش خرید کرده خوشحال میشه و خیلی اصرار میکنه که پول نمیگیرم. حاج قاسم هم در جواب گفته بود اگه پول نگیری نمیخرم و میرم.
▫️ فروشنده باورش نمیشد که معروف ترین ژنرال دنیا به همین راحتی بدون محافظ به فروشگاه اون اومده و بین مردم قدم زده.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🕊🌱
┄┅─✵🕊✵─┅┄
۲۶ تیر ۱۴۰۱