eitaa logo
رفاقت تا شهادت...🌱
4.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
33 فایل
بسـم‌ربّ‌عشــق ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 اگه انتقاد و پیشنهادی داشتی من اینجام @rabbani244 تبادل نداریم تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/187105918Ce558e6c9ac
مشاهده در ایتا
دانلود
┄═🌿🌹🌿═┄ 💌 «آشنایی با چادر» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
┄═🌿🌹🌿═┄ 💌 🔰 از ۲۵ سالگی حسن پیگیر ازدواجش بودم. دختری را پیدا کرده بودم که خیلی اشتراکات با او داشتیم. فقط مانده بود که برویم ببیندش. قرار هم گذاشته بودم. وقتی به حسن گفتم خیلی ناراحت شد گفت: امشب شب شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) است. من نمی آیم. می خواهم بروم هیئت. 🍂 در مقابل اصرارهای من که فقط یک دیدار ساده است، تسلیم شد؛ ولی یک شرط گذاشت. گفت: اگر برای پذیرایی شرینی بیاورند، همه چیز آنجا تمام خواهد شد. من هم قبول کردم. از آنجایی که با خانواده عروس هماهنگ نکرده بودم، اتفاقاً آنها با شیرینی پذیرایی کردند. همان جا با چشم و ابرو اشاره کرد که برویم. هر چقدر اصرار کردم حاضر نشد حتی پنج دقیقه با دختر صحبت کند. خیلی از دستش ناراحت شدم. گفتم: آخر شیرینی هم شد ملاک ازدواج؟! تو وقتی وارد خانه خودت شدی هر طور خواستی زندگی کن. می گفت: من کسی را می خواهم که از بچگی با این مسائل عجین شده باشد. 💠 راوی: مادر شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ «حضور در مجلس اهل بیت علیه السلام» رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
در سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است تا لحظه‌های پیش دلم گور سرد بود اینک به یُمن یاد شما جان گرفته است🕊 پایان فعالیت امروز کانالِ شهدای مدافع وطن به یادِ شهید رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
🌷شهید نیستم اما تو ڪوچه ی خود را به پاس این همه سرگشتگی به نامم ڪن. رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
┄═🌿🌹🌿═┄ 💌 🌾 سه روز بود که مهدی چشم روی چشم نگذاشته بود. همان طور که بی سیم در دستش بود، خوابش گرفت.  اسماعیل صادقی گفت: صدای بی سیم را کم کن و آرام صحبت کن تا آقا مهدی دقایقی بخوابد. 🕒 یک ربع نشده سراسیمه از خواب بیدار شد.  رفت بیرون.  قدم می زد و خیلی ناراحت بود.  می گفت: چرا گذاشتید بخوابم؟ بچه های مردم درخط مقدم زیر آتش و من اینجا راحت گرفته وخوابیده ام طوری به خودش نهیب می زد که انگار سه روز است که خوابیده است. 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
┈••✾🍃🌸🍃✾••┈ یکبار که جلوی دوستانم قیافه گرفته بودم ابراهیم کنارم آمد و آرام گفت: نعمتی که خداوند به تو داده به رخ دیگران نکش... رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
࿐᪥•🖤﷽🖤•᪥࿐ 🌱 🌸 امام سجاد علیه السلام فرمودند: اگر همه‌ی آنان که بین مشرق و مغرب‌اند بمیرند، امّا قرآن همراهم باشد هرگز دچار وحشت نخواهم شد. 📚اصول کافی، ج ۲، ص ۶۰۲ رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
خاطره‌ای زیبا از ابراز محبت سردار سلیمانی به یک راننده و مادر پنج شهید 🔺سردار "حمید کمالی" از همرزمان شهید سلیمانی در سوریه: 🔸پس از سیل خوزستان، با رزمندگان به شوش رفتیم، حاج قاسم پس از ورود به منطقه، با مردم صحبت کرد. زمانی که قرار بود سوار بالگرد شود، راننده او به سوی سردار دوید و دست حاج قاسم را بوسید که سردار یکدفعه برگشت، او را در آغوش گرفت و به صورت و دستش بوسه زد. راننده که اختلاف درجه سازمانی زیادی با سردار داشت، از این اقدام حاج قاسم شوکه شده بود به حدی که از فرط خوشحالی نمی‌توانست رانندگی کند و مدام بر دست خود بوسه می‌زد و می‌گفت سردار دست مرا بوسیده است. 🔸در آن سفر پس از شوش عازم دزفول شد، به دیدار مادر پنج شهید در این شهر رفت و بر پای مادر شهدا بوسه زد. او سپس برای ادامه سرکشی به مناطق سیل‌زده رفت و به نیروهای حشدالشعبی، سپاه، ارتش و... گفت: الان دفاع حرم برای ما خوزستان است، همه نیروها با شنیدن سخن او از خود بیخود شدند و با اشتیاق همانند جبهه‌های جنگ به مناطق سیل‌زده رفتند تا مردمی گرفتار سیل را نجات دهند./ ایرنا. رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا می کرد میدیدم که بعد نماز از خدا، طلب شهادت می کند. نمازهایش را همیشه اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمیشد… دیگر تحمل نکردم؛ یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم، به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهید میشی! حتی جلوی نماز اول وقت او را میگرفتم! اما چیزی نمیگفت. دیگر هم نماز شب نخواند. پرسیدم: چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندید و گفت: کاریو که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم، رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره، اینجوری امام زمان هم راضی تره. بعد از مدتی برای شهادت هم دعا نمیکرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟ گفت: چرا. ولی براش دعا نمیکنم! چون خود خدا باید عاشقم بشه تا به شهادت برسم. گفتم: حالا اگه تو جوونی عاشقت بشه چیکار کنیم؟ لبخندی زد و گفت: مگه عشق پیر و جوون میشناسه؟ ‌ 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b