هدایت شده از |⛅️ شمـالِایتـا 🥀🌱'🌧🌱|
حمل زباله تو پرچم آمریکا :)🇮🇷
توسط دانشجوها در سفارت آمریکا تهران ، سال ۱۳۵۸
#سیزدهآبان
#استکبارستیزی
eitaa.com/shomale_eitaa
هدایت شده از حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
دست خودم نبود !
عاشق شدم ...🌸!
عاشق نوڪریِ آقایۍ ڪه ...
آنقدر ها نوڪر ندارد❤️(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
دست خودم نبود ! عاشق شدم ...🌸! عاشق نوڪریِ آقایۍ ڪه ... آنقدر ها نوڪر ندارد❤️(:
رفقـا جاتون تو هیئتمون خالیہ ها❤️!
منتظریم ...👇🏻
- @heiate_emam_hasan✨
هدایت شده از |⛅️ شمـالِایتـا 🥀🌱'🌧🌱|
آقاۍ من، سلام💛(:
السلامعلیڪیاعلۍبنموسۍالرضا'؏🌸!
-20:00-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇢‹🌹🕊›
راضۍ شدۍ از نوڪر؟❤️(:
یا نہ ...💔!
#شب_جمعه✨!
⇢ ‹قرارگاهرفاقت›
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
⇢‹🌹🕊› راضۍ شدۍ از نوڪر؟❤️(: یا نہ ...💔! #شب_جمعه✨! ⇢ ‹قرارگاهرفاقت›
من ڪه گریـھ مۍڪنم ،
مادرت نگـاھ مۍندازھ🕊'!
تو بهشت ڪنار تـو ...
خونہاۍ برام مۍسازھ❤️(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
- آنچه در [ #ملجاء ] گذشت ...🌸🌱 (قسمت های اول تا بیست و دوم ) 🌷' #قسمت_اول : شاید مقدمه💕↓ https://e
- ساعت بہ وقت عاشقے💕✨
بہ وقت『ملجاء'🌿』
✨🌷✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷
🌷
بسمربالحسین'؏✨
- 『ملجاء'🌿』
(فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!)
"ادامہقسمتبیستویڪم - رفیقۍڪهرفت... 📜"
سرتکون دادم. گفت: سعید قلبش ناراحته!
باورم نمیشد چی شنیدم.
نگاهم بین سعید و ایمان میچرخید و هر بار تار و تار تر میشد.
مرور جملهی ایمان، چشمام رو از اشک پر کرده بود...
با بغض زمزمه کردم: ایمان ...
دستش رو به نشانه سکوت بلند کرد: هیـــس! وقت برای سوال پرسیدن زیاده! باید تا دیر نشده آرومش کنیم!
به زور نفس های عمیق، بغضم رو رها کردم و همراه ایمان، سمت سعیدی رفتم که تابوت رفیقش رو محکم بغل کرده بود و هر اشکش، امانت دار هزار حرف بود...
امانتی که از تار و پود پرچم رد میشد تا کفن محسن رو هزار بار ببوسه و همراهش، برای همیشه خاک بشه...
•♡•♡•♡•
بیرون از اتاق ایستاده بودیم.
وقتی خانوادهه شهید اومدن، اتاق رو خالی کردیم تا راحت باشن...
تا برای آخرین بار با عزیزشون خداحافظی کنن!
تو اتاق نبودم ببینم چیشده اما وقتی در باز شد و پدری که وقتِ اومدن دست دختراش رو گرفته بود و آرومشون میکرد؛ دست به دیوار گرفته بود و دولا دولا راه میرفت؛ خوب فهمیدم چی تو خاطرات دیوار های اتاق مونده...
داغی که اولی نبود، آخری هم نخواهد بود...
برای یک لحظه نگاهم به داخل اتاق افتاد.
تابوت هنوز هم روی زمین بود و کنارش، خانومی با چادر مشکی نشسته بود و دیدن این لحظه، برای هوایی کردن خیالات من کافی بود.
یعنی ممکنه روزی برسه که من، تو تابوتی خوابیده باشم که پرچمِ دورش، نشان شجاعت و نگاه افتخار آمیز همه بهش، نشان عزته؟
روزی که مامان کنارم بشینه و اینبار لالایی بخونه تا به خوابی برم که بیدار شدن نداره؟
یعنی ممکنه روزی اینقدر شجاع باشم که پای میز معامله بشینم، جونم رو بدم و ... امام حسین (ع) خودم و جونم و دنیا و آخرتم رو بخره؟
بی توجه به حالِ سعید، صداش کردم.
به جای جواب، نگام کرد. پرسیدم: چجوری شهید بشم؟
لبخند روی لبای خشکش نشست. با لحن بغض دار و بی جونی پرسید: میخوای شهید شی؟
مکثی کردم و با تردید گفتم: اگر بنا به مردنه، شهادت بهتر از مرگه!
با رضایت سر تکون داد. گفتم:
سعید... میخوام شهید شم ولی... نمیدونم چطور!
چیکار کنم که از جوونیم، زندگیم، حتی از جونم، به میل و اختیار خودم بگذرم؟
چند ثانیه با لبخند تو چشماش نگاه کرد.
کوتاه گفت: دلتو صاف کن!
💬- اینعاشقانہ، ادامہدارد...🕊
هدیہ بہ آقای جوانان حضرتعلےاکبر'ع💕
بہقلم: نوڪرالحسن (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨
#کپےممنوع❌
#نشرباقیدنامنویسندهومنبع_بلامانع🖇
✨قرارگاهشھیدغلامے
https://eitaa.com/shahid_gholami_73
🌷
✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷✨🌷
✨🌷✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷
🌷
بسمربالحسین'؏✨
- 『ملجاء'🌿』
(فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!)
"ادامہقسمتبیستویڪم - رفیقۍڪهرفت... 📜"
بدون لحظهای مکث از جا بلند و با سرعت دور شد...
ایمان، نزدیک تر بهم ایستاد و بی مقدمه گفت: اگه میخوای دلتو صاف کنی، ببین سعید چیکار میکنه، تو هم همونکارو کن!
سوالی نگاش کردم. گفت: اگر میبینی داره خودشو از گریه هلاک میکنه، فکر نکن بخاطر شهادت محسنه! بخاطر خودشه!
گیج شده بودم: یعنی چی؟
نفس عمیقی کشید و گفت: وقتی تو یه پرونده به یه گرهای میخوردیم که از هر راهی میرفتیم باز که نمیشد، هیچ؛ کور تر هم میشد، چهارتایی میومدیم گلزار شهدا! اینقدر زار میزدیم تا جونمون بالا میومد!
برگشت سمتم. پرسید: میدونی چرا؟
سرمو به چپ و راست تکون دادم. گفت:
چون میدونستیم گره اصلی تو وجود خودمون.
یه جا یه خبطی کردیم و از خدا دور شدیم که هر چی تیر میندازیم، به هدف نرسیده میخوره زمین!
در جریانی که ... « و ما رمیت اذ رمیت، ولکن رمی!» ...
اگر هر تیری به هدف خورد؛ پرتاب تو بود، هدایتِ خدا!
نگاه ازم گرفت و به در بستهی اتاقِ شهید داد.
دستاشو تو جیباش فرو کرد و گفت: اگر میبینی سعید گریه میکنه، بخاطر اینه که تو پروندهی شهادت محسن، به گره خورده!
هر چی چرتکه میندازه، جوابی از معادلهی رفتن محسن و جاموندن خودش نمیگیره!
هیچ منطقی برای دلداری دادن به خودش پیدا نمیکنه تا بگه حتما حکمتی داشته که محسن شهید شد و اون مونده...
گرهش که کور میشه، میوفته به گریه زاری که ای داد از دلی که برای شهادت انتخاب نشد!
آهی کشید و گفت: و اگه میبینی که من به هر دری میزنم تا نذارم گریه کنه، بخاطر اینه که تحمل داغ شهادت دیگهای رو ندارم!
جملهی آخرش، حرف میثم رو به یادم آورد: سعید درسته یکم زیادی متواضعه ولی از منم ماهر تره و... بین خودمون بمونه ولی خیلی چیزایی که الان دارم رو مدیون معرفتشم!
زبونم بند اومده بود. با لکنت پرسیدم: ایـ... ایمان! میثم... میگفت...
لبخند تلخی زد و جلوتر از من گفت: تواضعش زیاده ولی خیلی چیزا رو مدیون معرفتشیم!
تو چشمام نگاه کرد و گفت:
اگه میبنی تا حالا شهید نشده، خواست و حکمت خدا بوده. وگرنه اگه محسن شهیده، سعید شهید زندست!
💬- اینعاشقانہ، ادامہدارد...🕊
هدیہ بہ آقای جوانان حضرتعلےاکبر'ع💕
بہقلم: نوڪرالحسن (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨
#کپےممنوع❌
#نشرباقیدنامنویسندهومنبع_بلامانع🖇
✨قرارگاهشھیدغلامے
https://eitaa.com/shahid_gholami_73
🌷
✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷✨🌷
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسمربالحسین'؏✨ - 『ملجاء'🌿』 (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) "ادامہقسمتبیستویڪم - ر
[ حرفے سخنے نقدی نظری . . .⛱🌧]
- درخدمتم 👇🏻🌸🌿!¡
- https://harfeto.timefriend.net/16360459156184
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسمربالحسین'؏✨ - 『ملجاء'🌿』 (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) "ادامہقسمتبیستویڪم - ر
یہ درجہ بالاتر از رفیق هست،
بهش میگن : خلیل❤️(:
#همین✨!
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
یہ درجہ بالاتر از رفیق هست، بهش میگن : خلیل❤️(: #همین✨!
🌷- #مــــــــــا...
خلیل یعنے "رفیق صمیمے💕"
یادگاریہ ڪه از زیارت حضرت زهرا (س) دارم✨!
یہ جا هست ڪه میگہ :
السلام علیڪ یا بنت خلیل الله✋🏻!
سلام بر تو ...
ای دختـر دوست صمیمــۍِ خدا🌸!
پس ... خلیل یعنۍ تعریف حقیقۍ صمیمیت و رفاقت❤️(:
『#نوڪرالحسن'🌿!』
⇢‹🌿✨›
- وقتش شدھ اشڪم چنان باران ببارد
سنگینے هجـران دلم را مےفشـٰارد💔(:
#غزلهـٰاۍفراقےシ🌧'!
⇢‹امیرۍحسین'؏ونعمالامیر›
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
میگفت : به جای این شبِ جـمعه که نیستم حرمت یکی شود طلبم ، گرچه من بدهکارم...
#مثلا ...✨
با شرمندگۍ برم پیش آقـا
آقا اسممو صدا ڪنن بگن :
[ اِرفَع رَاْسَڪ❤️(: ]
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
#مثلا ...✨ با شرمندگۍ برم پیش آقـا آقا اسممو صدا ڪنن بگن : [ اِرفَع رَاْسَڪ❤️(: ]
الان پیش منۍ✨!
دیگہ غصہۍ چے رو مۍخوری؟
[ سرتو بلند ڪن❤️(: ]
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
الان پیش منۍ✨! دیگہ غصہۍ چے رو مۍخوری؟ [ سرتو بلند ڪن❤️(: ]
بگم آقا خطا زیاد ڪردم ...
روسیاهم ! شرمندم💔!
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
بگم آقا خطا زیاد ڪردم ... روسیاهم ! شرمندم💔!
بگن عیبۍ ندارھ✋🏻!
ازین بہ بعد سر و ڪارت با منہ
با حسین بن علۍ❤️'!
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
بگن عیبۍ ندارھ✋🏻! ازین بہ بعد سر و ڪارت با منہ با حسین بن علۍ❤️'!
آخ ڪه زیر علمت امن ترین جاۍ جهان است ارباب❤️(:
ڪاش فردا امام زمان (عج) بیان ...
دستمونو بگیرن، بگن :
بسہ هر چی دلتنگۍ ڪشیدی✋🏻!
بیا ببرمت ڪربلا❤️(:
خدایا حالا دیگہ ...
اللهم الرقنا ڪربلا هام هم شدن
اللهم عجل لولیڪ الفرج💚'!
هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
خدایا!فرجِمهدی'عجرازودتربرسان✨💕
شاید آقا آمد و مرا برد ڪربلا :)💔
هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
‹بِسمرَبِّمولاناٰ،صاحِبألزَمان'؏ـج🌹🌿›
⇢ ‹🌹🌾›
- يا مَن هو إلي مَنْ أحَبَّهُ قَريبٌ ...🌸
اۍ خدایۍ ڪه نزیڪۍ،
بہ هر ڪسۍ ڪه دوستت دارھ❤️'!
#ازعبدڪالعاشق📞✨!
⇢ ‹قرارگاهرفاقت›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
در جوار شهیدان گمنام✨🌷...
دعاگوۍ رفقاۍ داداش حسین هستم✋🏻!