eitaa logo
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
587 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
386 ویدیو
15 فایل
بسمِ الله الرَّحمٰنِ الرَّحیم🌸 یاران! پای در راھ نهیم کھ این راھ رفتنی است و نھ گفتنی..🕊✨ ‌ اینجاییم تا از لوحِ قلبمان محافظت کنیم کھ: نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست !🌒 چھ کنم حرف دگر یاد نداد استادم..🌱 ‌ ٫ سلامتے و ظهور بقیھ الله (عج) صلوات !🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم ازعشق نشانے ، بہ من خستہ بگو❤️! گفت ... جز عشق‌ حسین(؏) هرچھ ببینے الڪیست✨ . . . (: |🌱‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
روضه حضرت زهرا س.mp3
44.88M
روضه‌ی حضرت زهرا (س)💔! بانوای‌شهیدحسین‌معزغلامے🌷 [ 🥀 ] .✨'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسم‌رب‌الحسین'؏- 『ملجاء'🌿』 (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) "ادامه‌قسمت‌بیست‌وسوم - حسین‌گفتن‌بلدم! 📜" کنترل اشکامو نداشتم. پامو از زمین کندم و با سرعت از اتاق بیرون رفتم. از حسینیه که خارج شدم، حس غربت بهم دست داد! بین اونهمه آدم و اونهمه رفت و آمد، غبار غریبی به دلم نشست و نفسِ دلم رو گرفت. اومدم بازم بدوئم! بازم برم و دور شم که کسی محکم بهم خورد و برگه روضه رو از دستم انداخت! نگاه نکردم کیه، فقط دولا شدم و با حسرت به کاغذی نگاه کردم که سه روز، تصورِ خوندنِ جملاتش، نظم تپش های قلبم رو بهم میریخت! برگه رو تو مشتم جمع کردم و برای فرار از جمعی که برای من عینِ تنهایی بود، دوییدم سمت پشت بوم و همینکه واردش شدم، در رو پشت سرم قفل کردم. حالا میتونستم راحت داد بزنم و گریه کنم. راحت هق هق کنم. راحت شکایت کنم. اگر الان وقتِ شکایت نبود، پس اصلا شکایت به چه دردی میخورد؟ آره... الان وقتش بود! وقتی بود پیش خدا... پیش امام حسین (ع)... پیش امام زمان (ع)... پیش همه شکایت کنم ولی... زبونم قفل شده بود! حتی دیگه صدای گریه کردنم هم درنمیومد! دلم برای خودم میسوخت! یعنی... این حد از مظلومیت، دلِ همه رو میسوزوند! آروم آروم جلو رفتم و لبه‌ی پشت بوم ایستادم. قابی که چشمام میدید آشنا بود. چند ثانیه مکث کردم تا فهمیدم همچین تصویری رو روی پروفایل سعید دیدم... یک جای شلوغ و پر رفت آمد! زیرش هم نوشته بود: آقا جان! اگر بین این شلوغی های شهر، دیدمتان، ولی نشناختمتان، سلام علیکم! یاد همون جمله، دلمو گرم کرد. همونجا، لبِ پشت بوم نشستم و زیر لب گفتم: آقا جان! یعنی ممکنه بین اینهمه آدم، یکشون شما باشین؟ (: مکثی کردم و گفتم: ممکنه... آخه همیشه گفتن، صاحب عزای ارباب شمایین! مگه میشه صاحب عزا، تو مجلس عزا نباشه؟ لبخند تلخی رو لبم نشست: اگه بودین، پس... دیدین چطور دلمو شکستن! نه؟ کاش... کاش میومدین، میشستین پیشم. بهم میگفتین که اتفاق امشب، از بی لیاقتیِ من نبوده! میگفتین از بی وفاییِ دنیاست! میگفتین : ول کن این شهر و مردمشو! تو روضه خونی! بیا برای خودم بخون... صورتم از اشک خیس شده بود: آقا جان! بخدا قسم اگه فقط شما پای روضه‌م بشینین برام بسه! برای این دلِ شکسته‌ی من، یه بودن شما بسه! همینکه... همینکه روضه‌مو بشنوین و یه «احسنت» بهم بگین، کل عمرمو بسه! اگه اینجوری بشه، طعنه های امشب که هیچ، برای یه عمر، دلمو ضد ضربه میکنم! با همون یه احسنت شما... نگاهی به برگه‌ی توی دستم که حالا کمی چروک شده بود، انداختم و آهی کشیدم: شما که نمیاین، ولی من میخونم! با بغض گفتم: خدایا! ارباب! لایق نبودم تو مجلسِ حضرت علی اکبر (ع) روضه بخونم! قبول! برا خودم... برا این دلِ پرگناه که میتونم بخونم! نمیتونم؟ نفسی گرفتم و بغضمو قورت دادم. با خیال اینکه امام زمان (عج) صدامو میشنون، انگار که اینجا حسینیه و من، رو منبر و پشت میکروفون نشستم، با همون لحن و همون آهنگ، شروع به روضه خونی کردم! برای امشب سنگ تموم گذاشته بودم. همیشه روضه هام بعد زیارت عاشورا بود اما اینبار برای خط به خطش روضه نوشته بودم. به اولین یا اباعبدالله که رسیدم، نگاه از زیارت عاشورا گرفتم و روضه‌شو خوندم: امشب اربابو با تموم وجودت صدا بزن! امشب ارباب اسمشو که بشنوه، تندی جواب میده، میگه : جانم! آخه امشب، شب پسرشه! همون که از زیر دست و پا... از زیر چوب و نیزه ها، صدا زد: بابا! یا اباعبدالله! ارباب دویید سمتِ پسرشون اما دیگه نفسی برای علی اکبرش نمونده بود! دلم شکسته بود، دیگه مقدمه لازم نداشت! با جمله جمله‌م اشک میریخت و از هق هقش، نفسم رو برای ادامه دادن بند میاورد! 💬- این‌عاشقانہ‌، ادامہ‌دارد...🕊 هدیہ بہ آقای جوانان حضرت‌علےاکبر'ع💕 بہ‌قلم: نوڪرالحسن (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨ 🖇 ✨قرارگاه‌شھیدغلامے https://eitaa.com/shahid_gholami_73 🌷 ✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷✨🌷
رفقا ! خداوڪیلی امروز ازون روزا بود ڪه باید مےگفتم : شرمنده ! ملجاء نداریم🚶‍♂... یعنے اصلا خونه نبودم ڪه بتونم وقت بذارم و بنویسم ! الانم اگر میبینین گذاشتم فقط بخاطر این بود ڪه بگم : منِ نوڪرالحسن بدقول نیستم❤️(: امیدوارم ڪه به دلتون بشینه و تو این شامِ شهادت خانم فاطمه زهرا (س) و آخرین شب از دهه دوم حالِ دلتون رو آسمونے ڪنه🕊💚! اگر نظری بود، با دل و جان مےشنوم📞✨! - https://harfeto.timefriend.net/16400288745644
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
#زیارت_آل‌یٰـس🌸🌱 💚 | چلـه‌ی‌ظهـور'!
روزِ بیست و نهم چلـه🌱... بـھ نیابت از رفیق و برادر شهیدمان ، آقا ابراهیم هادی❤️'! 🕊!
ـ 🌙🌱'! شب گر رخ مھتاب نبیند سخت است لـب تشنـھ اگـر آب نبیند سخت است ما نوڪر و ارباب تویۍ مھدۍ جان'💚 نوڪر رخ اربـــاب نبیند سخت است'💔! (عج)✨ 🌷 • |🕊 ‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
منتقم مادر (س) ! ڪجایے؟💔(:
‹بِسم‌رَب‌ِّمولاناٰ،صاحِب‌ألزَمان'؏ـج🌹🌿›
[ لا تَحْجُبْنے عَنْ رَأْفَتِڪَ ]🌱، - از مھربانیت♡... محجوب و محرومم نڪن✨ 📞❤️'! |🌹‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
|💚 خدا را خالصانہ یاد ڪنید ...📿🌱 |🌿‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
- استوری مادر داداش حسین💔(:
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
- استوری مادر داداش حسین💔(:
داداش حسین💕! امشب، شبِ یلداست🍉! قول میدم یڪ دقیقه بیشتر به یادت باشم✨! یڪ دقیقه بیشتر به حرف هایت بگویم✨! یڪ دقیقه بیشتر عرض ارادت ڪنم✋🏻! قول مےدهم برادرم ! قول❤️(:
[ یلدایمـ را مدیون تواَمـ ❄️'! ] 🌱 |🌹‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
[ یلدایمـ را مدیون تواَمـ ❄️'! ] #یلدا🌱 |🌹‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ›
【 🍉 】 - آدم ڪه شب خونہ غریبہ نمیرھ ! پس امشب یادت نرھ درِ بھشت رو بزنے و زیر ڪرسے آسمونا با رفیق شھیدت چلہ نشینے ڪنے❤️'! یادت نرھ امشب باید یہ نفسے تازھ ڪنے✨! شاید صحبتتون گل انداخت و بہ تو هم گفتن : - رفیــق💕! بفرمـا انـار بھشتے💚(:
یلدایم‌را‌چلہ‌نشین‌خانہ‌ارباب‌ٺۅام🍉🌿…!:) {🌱} sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
دورم از ڪربلا💔؟ عیبے نداره (: دل ڪه دارم ! مگه این دلو، محرم وقفِ اربابم نکردم🕊؟ امشب زیر ڪرسیِ دلم مےشینم تا برام از غزل های عاشقے بخونه❤️(:
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
یلدایم‌را‌چلہ‌نشین‌خانہ‌ارباب‌ٺۅام🍉🌿…!:) {#یلدا🌱} sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
دلم سیاهه💔؟ پر از گناهه و جا برای اربابم نداره💔؟ باشه ! (: من بَد ! رفیق ڪه دارم ! داداش ڪه دارم❤️(:
میرم پیشش میگم : داداش ! این دل بَده ! ارباب نداره💔! راهم میدی این شبِ بیام خونه‌ی اربابِ شما؟❤️(:
• . شصت ثانیـھ دیر آمدنِ صبح زمستان باعث شده یلدا همـھ بیدار بمانیم! چـھارده قرن نیـآمد پسر فاطمـھ؛ اما.. شد ثانیـھ‌ای تشنـھ دیدار بمانیم؟(:💔 | ' ⸤ Eitaa.com/Komeil3
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
• . شصت ثانیـھ دیر آمدنِ صبح زمستان باعث شده یلدا همـھ بیدار بمانیم! چـھارده قرن نیـآمد پسر فاطمـھ؛
یوسف گم گشته شد فالم به ! حافظم داند ڪه من گم ڪردم او را💔! یڪ دقیقه بیشتر مولای مایے❤️! سالیانِ سال شما، آقای مایے 💚(: [ (عج)✨ ]