[ #داداشحسین🌱 ]
خوش به حال مدافعان حرم❤️!
عشـق را در عمل نشان دادند✋🏻'
تا بفهمیم یوسف زهرا💕،
عاشقے جان نثار میخواهد✨(:
|🌷‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ›
[ #سیرھشھدا🌷 ]
- سعے ڪن مدافع قلبت باشے از نفوذ شیطان! شاید سخت تر از مدافع حرم بودن، مدافع قلب شدن باشد ...✋🏻
- شھید محمدرضا دهقان❤️'
|🌿‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ›
سلام علیڪم؛ وقتتون پر برڪت✨!
برای دو - سه روز اخیر ڪه نبودم و مخصوصا ملجاء نذاشتم، عذرخواهم و همچنین از همین الان برای چند روز آینده ڪه نخواهم بود هم عذرخواهم✋🏻🌸!
اگر عمری بود، زود (انشالله) برمےگردم و مجدد خادمےِ شهدا رو شروع مےڪنم❤️(:
در این مدت هم رفقا هستن، مثل همیشه پر قدرت ادامه مےدن💕!
خلاصه ڪه خیلے التماس دعا دارم🌱
حلال بفرمایید🌹!
یاعلےمدد✨!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🎞 …
- الاڪهصاحبعزاۍتمام
غمهایۍ . . .
دوبارھفاطمیهآمدھ،
نمےآیۍ؟(:
#فاطمیه💔!
.🥀'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
•🎞 … - الاڪهصاحبعزاۍتمام غمهایۍ . . . دوبارھفاطمیهآمدھ، نمےآیۍ؟(: #فاطمیه💔! .🥀'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏ
ڪجا سیاھ، به تن ڪردھ ای غریبانه؟💔
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
یاایھاالعشاق! این صاحبنـا؟ 💚(:
الان آقامون ڪجان؟
ڪجا دارن عزاداری مےڪنن؟💔
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
یاایھاالعشاق! این صاحبنـا؟ 💚(:
برای گریه به غم های مادرت آقا؛
نــــه اینڪه فڪر ڪنم !
مطمئنم اینجایی ...❤️(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
برای گریه به غم های مادرت آقا؛ نــــه اینڪه فڪر ڪنم ! مطمئنم اینجایی ...❤️(:
بیاید با این تصور شیرین✨
بہ آقـــامون ســـلام بدیم✋🏻
خدارو چہ دیدید شاید آقا اینجا باشن❤️(:
بد نیست عرض ادب نڪنیم؟
هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
‹بِسمرَبِّمولاناٰ،صاحِبألزَمان'؏ـج🌹🌿›
•
.
- تَخَـیَّل أَنَّ اللھ بعظـمته یُحِبُّڪ🌿!
فڪر ڪن خدا با این همه عظمتش،
دوستت دارھ❤️(:
#ازعبدڪالعاشق📞✨
.
•
|🌱‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ›
ـ🌹🍃!¡
تو همزمان زمان نیستے،
ڪجایی تو؟✨
ڪنار فاطمہاۍ (س)💕'
همدم حرایۍ تو ...
بہ چشـم حیـرت جبرییـل آشنـایۍ تو
بہ ذهن ڪوچڪ دنیا پر از چرایۍ تو
تو در نھـایت معـراج در نبـاید ها ...🎈
نشستہاۍ بہ تماشاۍ رفت و آمد ها (:
|🌱‹یـٰاعلےمـولا›
- پيمودن راھ پرسنگلاخ و پرپيچ و خم و پرخوف تھذيب نفس و #خودسـازى🌱،
هم معرفت مےطلبد(📿)،
هم همّــت(💪🏻)،
هم همراھ(💕)،
هم راهنما(☝️🏻)!
.
•
|🌼 ‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ›
[ #حسینآراٰمجانمـ🌱 ]
اینقایقطوفانزدھراهمنظرۍڪن،
اۍیادتوآرامهمهدلنگرانها ❤️. . .
|🌿‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یہتیکہکتاب💌!| #تیکہینھم✨⁹
- اتاقے پر از وسایل راحتے؟
خانھ ای پر امڪانات رفاهے؟
حاج قاسم اگر دل ها را تسخیر ڪرد؛ چون خودش، راحتےاش، امڪاناتش و لذتش، اولویتش نبود!
جانش بــرای خــدا🌱!
توانش بـرای خــدا✋🏻!
داراییاش در راھ خدا❤️...
#حاجقاسم🕊(:
نویسندھ: #نرجسشڪوریانفرد✍🏻
.📚'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
‹بِسمرَبِّمولاناٰ،صاحِبألزَمان'؏ـج🌹🌿›
[ #علامه_طباطبایے🌱 ]
- ڪاش از صبح ڪه بیدار مےشدیم
دائمـاً در نظر داشتیم
ڪه تحتِ نظریـم ...!
#احوالاتیڪعاشق📞💚
.
•
|🌱‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ›
-「#حسینآراٰمجانمـ💚」
نازنینا ما به ناز تو جوانے دادھایم،
ڪربلایم را بدھ …
دیگر مرنجانم حسین(؏)'
با همه آلودگےام دوستت دارم حسین (:
دوست داری نوڪرت را،
خوب مےدانم حسین(؏)'💕
.
•
|🌱‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ›
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
- آنچه در [ #ملجاء ] گذشت ...🌸🌱 (قسمت های اول تا بیست و دوم ) 🌷' #قسمت_اول : شاید مقدمه💕↓ https://e
- ادامه آنچہ در [ #ملجاء ] گذشت ...🌸🌱
( قسمت بیست و دوم به بعد )
🌷' قسمت بیست و دوم :
این دلو باید ساخت !"💕↓
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/2815
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/2816
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/2921
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/2922
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/3013
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/3015
🌷' قسمت بیست و سوم :
یاحسین(؏) گفتن، بلدم !"💕↓
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/3210
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/3211
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/3561
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/3729
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/3730
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/3802
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/3803
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/3988
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/3989
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/3991
🌷' قسمت بیست و چهارم :
نه، اَرَی الخَلقَ، نه، تُریٰ"💕↓
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4062
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4063
🌷' قسمت بیست و پنجم :
برمندعاکنید،بمیرم،ببینمش!"💕↓
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4361
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4362
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4439
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4440
🌷' قسمت بیست و ششم :
حَسبـٖیَ الله!"💕↓
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4527
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4528
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4577
🌷' قسمت بیست و هفتم :
او ..!"💕↓
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4578
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4860
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4861
🌷' قسمت بیست و هشتم :
تنهاترینسردار ..!"💕↓
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4965
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/4966
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/5177
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/5178
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/5236
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/5237
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/5291
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/5292
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/5388
🌷' قسمت بیست و نهم :
..!"💕↓
https://eitaa.com/shahid_gholami_73/5389
📌- براۍ سھولت دسترسے شما همراهان گرامے لینڪ این پیام، بہ پیام سنجاق شدھ پیوست مےگردد🌿'!
|🌱‹قرارگاھشھیدحسینمعزغلامے›
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
من از شوقش زمین خوردم
ولے مولا بلنـدم ڪرد ...❤️
همیشه یاعلے گفتم ✋🏻🌱
علے(؏) از جا بلندم ڪرد (:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
من از شوقش زمین خوردم ولے مولا بلنـدم ڪرد ...❤️ همیشه یاعلے گفتم ✋🏻🌱 علے(؏) از جا بلندم ڪرد (:
زیاد بگویید :
"السلامُ عليڪ يا أَميرَ الْمؤمِنينَ"✨
- این روزها ڪسی در مدینه سلامش نمےڪند💔(:
#فاطمیه🥀
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
- آنچه در [ #ملجاء ] گذشت ...🌸🌱 (قسمت های اول تا بیست و دوم ) 🌷' #قسمت_اول : شاید مقدمه💕↓ https://e
- ساعت بہ وقت عاشقے💕✨
بہ وقت『ملجاء'🌿』
✨🌷✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷
🌷
بسمربالحسین'؏✨
- 『ملجاء'🌿』
(فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!)
"ادامهقسمتبیستوسوم - حسینگفتنبلدم! 📜"
اشکامو پاک کردم تا بتونم کلمات رو ببینم.
نفسی گرفتم و دوباره شروع به خوندن کردم.
این برگه و کلمات، تنها کسایی بودن که اشکامو میدیدن، صدای بغضمو میشنیدن و تنهاییم رو حس میکردن.
میدیدن چطور دلمو شکستن.
میدیدن چطور غریبونه یه گوشه تنها موندم.
میدیدن روضه خونم ولی کسی رو ندارم که پای روضهم گریه کنه...
میشنیدن چطور صدام از بغض میلرزه و نفسم، از هق هقی که ساکتش کردم تا شرمندهی زیارت عاشورا نشم، میگیره!
کسی رو ندارم که بشینه پای روضهم اما... من دلمو به بودن امام زمانم خوش کردم. این دل، امیدواره!
نباید کم بذارم!
نباید بذارم حس کنه تنهاست!
نباید جوری بخونم که فکر کنه کسی کنارم نیست!
این دل، جز من کسی رو نداره!
نباید بذارم مثلِ خودم، تنها بمونه...
کسی چه میدونه؟ شاید صدای شکستنِ دل، صاحبش رو مجنون کنه! مثلِ الانِ من (:
اصلا کی به کیه؟
من با همین دیوانگی ها، خوشم! (:
تو گوشِ تموم کلماتِ زیارت عاشورا، لالایی بغضم رو خوندم و ازشون رد شدم تا رسیدم به جملهای که وقتی دیشب نوشتمش، از ذوقِ خوندنش، تا صبح خوابم نبرد...
ذوقی که حالا باید تنهایی ابرازش کنم...
دلم بیشتر از قبل گرفت. سرمو رو به آسمون گرفتم و با بغض گفتم:
آقاجانم! روضه این جمله رو با جوهر عشق و روی گلبرگ هایی گلی که تازگی ها از عشق شما تو دلم جوونه زده بود، نوشتم!
خیلی دوسش دارم... واسش خیلی ذوق داشتم...
اما حالا کسی نیست که پا به پای ذوقم راه بیاد...
اشکی از گوشه چشمم چکید: آقا! من الان فقط شما رو دارم... بخونم براتون، گوش میدین، نظر بدین؟
سرمو پایین انداختم و اشکامو پاک کردم.
نفسی گرفتم و با یه بسم الله شروع کردم.
درسته من کسی رو کنارم نمیدیدم اما... دعوتنامه فرستادم... اگه تعارفم، اومد داشته باشه، نباید تو محفلِ کوچیکم، چیزی کم بذارم!
-اللهم اجعل محیای محیا، محمد و آل محمد، و مماتی ممات محمد و آل محمد ...
صدایی نبود که همراهم این جمله رو تکرار کنه.
بغضمو قورت دادم و خودم، سه بار تکرارش کردم اما... این بلندیِ صدا، مالِ یک نفر نیست!
خواستم برگردم و پشت سرم رو ببینم که یادم افتاد در رو قفل کرده بودم و کلید هم پشتش گذاشتم.
یعنی کسی اگر میخواست هم نمیتوست بیاد و پشتم بشینه.
به خوش خیالی و توهم خودم لبخندِ کجی زدم و نگاهم رو به برگه روضهم دادم، روضه ای که براش خیلی ذوق داشتم:
خیلی از ماها وقتی این جمله رو میشنویم، با اشکامون التماس خدا رو میکنیم که یه شهادت نصیبمون بکنه!
اصلا آرزومونه شهید بشیم...
آره... شهادت خوبه! قشنگه...
اما تا حالا به این جمله ای که باهاش آروزی شهادت میکنیم، فکر کردیم؟
«و مماتی ممات محمد و آل محمد»...
تا حالا فکر کردیم این مماتی که میخوایم چجوریه؟
رفقا! امشب شبِ حضرت علی اکبره!
شب یکی از همون آلِ محمدی که میگیم!
امشب میخوام از مماتِ حضرت علی اکبر (ع) بگم...
شبیه ایشون شهید شدن نه! ببینم اصلا دلشو داری بشنوی؟
مکثی کردم و گفتم: روضه سنگینه! نمیشه مستقیم گفت...
من میکشم کنار! امام حسین (ع) میخواد با پسرش وداع کنه...
ببین چی به سر این پدر اومده اونوقت خودت قصه ی شهادت رو میفهمی!
نفسی گرفتم و با اجازه از امام حسین (ع) شروع کردم: نشست کنار این بدن، شروع کرد حرف زدن: ای لبت خشک تر از ساحلِ دریا، پسرم!
همین اول تو برگه روضهم نوشته بودم: خداروشکر امشب همه گریه کنا جمعن، برا پسر ارباب گریه میکنن من شرمنده روضه نمیشم...
آخه سعید همیشه میگفت: روضه خون که روضه میخونه اون موقعی سربلنده که برا ارباب گریه کن جمع کنه!
من که الان تنهام! گریه کن ندارم! چطور روضه بخونم؟
بغض گلومو گرفت. لحظات سختی بود! دنیا بهم سخت گرفته بود...
با شرایطی که من داشتم، چه روضه میخوندم، چه روضه نمیخوندم شرمنده میشدم!
روضه میخوندم، گریه کن نداشتم، شرمنده میشدم!
روضه نمیخوندم، شرمنده اسمِ «روضه خون»ی که روم گذاشته بودن میشدم!
از تلخی احوالم، باز دلم شکست!
سرمو پایین انداختم و به هق هق افتادم!
زیر لب فقط زمزمه کردم: آخه چرا؟ مگه من چیکار کردم؟
💬- اینعاشقانہ، ادامہدارد...🕊
هدیہ بہ آقای جوانان حضرتعلےاکبر'ع💕
بہقلم: نوڪرالحسن (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨
#کپےممنوع❌
#نشرباقیدنامنویسندهومنبع_بلامانع🖇
✨قرارگاهشھیدغلامے
https://eitaa.com/shahid_gholami_73
🌷
✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷✨🌷