eitaa logo
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
586 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
386 ویدیو
15 فایل
بسمِ الله الرَّحمٰنِ الرَّحیم🌸 یاران! پای در راھ نهیم کھ این راھ رفتنی است و نھ گفتنی..🕊✨ ‌ اینجاییم تا از لوحِ قلبمان محافظت کنیم کھ: نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست !🌒 چھ کنم حرف دگر یاد نداد استادم..🌱 ‌ ٫ سلامتے و ظهور بقیھ الله (عج) صلوات !🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
یـٰا فاطمةُ اشفَعـٖی لـٖی فـی الجَنَّـة💕✨
برای امام زمان(عج) سرباز شو یه سرباز عین ❤️(:
‹بِسم‌رَب‌ِّمولاناٰ،صاحِب‌ألزَمان'؏ـج🌹🌿›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☁️☁️ - وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى🌱 حرف دلت را به‌ زبان بیاورۍ یا نیاورۍ، خدا خاطرات پنهانےات را مےداند و حتے پنهانتر از آن را هم🔏! - 🌹 .🌸'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
هدایت شده از ˼‌‌حُــــجَت|нσʝαт˹
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
- شھیــد🌱، زندھ‌ترین است ✋🏻! کِۍ ڪجا مُردھ ...؟ کسے ڪه هر نَفَس‌ش ، جـانِ تـازھ آوردھ❤️(:
(عج)🌱 - گاهے اوقات ، گناھ ڪه مےکنم ، تو سرت را پایین مےاندازۍ🙃! آقا جــــان حلالم ڪن !✋🏻💔(: .🌸'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسم‌رب‌الحسین'؏✨ - 『ملجاء'🌿』 (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) "قسمت‌بیست‌وهفتم - گفتم‌نرو؛خندیدورفت! 📜" ایمان به تلخی خندید و گفت: صبر کن! گوش کن چی میگم! بهش گفتم حالا چرا این شبِ جمعه اینجوری میکنی؟ گفت آخه آقا امشب دوباره دارن میبینن! دارن تاسوعا رو نشونشون میدن! دارن میبینن دست عموشونو بریدن، تیر به مشکشون زدن! میبینن رقیه (س) چشم انتظاره اما عمو برنگشته! میبینن! میدونن فقط خودشون می‌تونن بیان انتقام لبای خشکِ علی اصغر (ع) رو بگیرن اما... من راهشونو بستم! نمی ذارم بیان! حالا همه‌ی حسینیه تو صورتِ خودشون میزدن! صدای ناله ها بلند شده بود هر کی یه اسمی رو صدا می‌زد! یکی یا مهدی(عج)، یکی یا رقیه(س)، یکی یا ابوالفضل(ع)! ایمان روضه نخونده، حسینیه رو بهم ریخته بود! -رفیق! ده روز مونده تا چهلم ارباب! این روزا، هر روزشون تاسوعاست! هر روزشون عاشوراست! آقای ما هر روز دارن خون گریه می‌کنن چون دارن کوچه های شام رو نشونشون میدن! دارن غل و زنجیر و اسارت رو نشونشون میدن! صدای ناله بلند شد و من، گیج و گنگ به دست هایی که بالا اومده بود و صورت هایی که از اشک خیس شده بود، نگاه می‌کردم! مگه تو کوچه ها چه خبر بوده؟ کی اسیر شده؟ غل و زنجیر به دست کی بوده؟ قطرات اشک، رو صورت ایمان غلت خورد و از شکستن بغضش، لحش صداش لرزید: دلشو داری بگم چه خبر بوده؟ میکروفون رو گذاشت کنار، رو پا ایستاد و گفت: دو بیت، فقط دو بیت از زبونِ بی بی زینب سلام الله میگم و می‌گذرم! یه جور گریه کن صدام به آقا امام زمان (عج) نرسه! صدای همهمه زیاد شده بود. گوش تیز کردم تا صدایِ ایمان رو از اون فاصله که نشسته بودم، بشنوم! - مردم لباسِ پاره‌ی ما خنده دار نیست! کاخِ غرور کاذبتان پایدار نیست! ناله های یا زینب(س)، ساختمونِ حسینیه رو لرزوند! اما بغضِ من، هنوزِ گوشه رینگ نشسته بود و کاری به کار اشکام نداشت. ایمان لب باز کرد چیزی بگه اما اشکاش امونش نمی‌دادنش و مدام نفسی که برای خوندنِ بیت دوم می‌گرفت، خرج هق هق هاش میشد! -آخ... سادات من رو ببخشن! آه... مردانِ ما به نیزه و در کوچه هایِ شهر ... گرداندنِ زنانِ حرم افتخار نیـ... 💬- این‌عاشقانہ‌، ادامہ‌دارد...🕊 هدیہ بہ آقای جوانان حضرت‌علےاکبر'ع💕 بہ‌قلم: نوڪرالحسن (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨ 🖇 ✨قرارگاه‌شھیدغلامے https://eitaa.com/shahid_gholami_73 🌷 ✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷✨🌷
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسم‌رب‌الحسین'؏✨ - 『ملجاء'🌿』 (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) "قسمت‌بیست‌وهفتم - گفتم‌نرو؛خندیدورفت! 📜" حسینیه از صدایِ گریه پر شده بود اما گوش هایِ من چیزی جز تکرارِ بیتی که ایمان خوند، نمی‌شنید! سرجام خشک شده بودم و نگاهم خیره به پرچمِ یا زینبِ(س) آخر حسینیه، لحظه به لحظه تار تر میشد! قلبم بی نظم میپید! با هر بار تکرار اون بیت، شکستن چیزی تو وجودم رو حس می‌کردم! اشک و خون، با هم جلوی چشمام رو گرفته بود. و فقط یک سوال تو سرم میپچید: بین اونهمه نامرد، یک مرد نبود؟ غل و زنجیر و کوچه های شام و نگاهِ نامحرم ... بعدِ از بیست و سه سال، فهمیدن یکی از حقایق محرم، وجودم رو آتیش زده بود! سه ماه رو به تحول بودم اما... این روضه منو شکست! شکسته ها، هیچ وقت مثل اول نمیشن! با بلند شدنِ همه، به خودم اومدم. چشمام تار شده بود و می‌سوخت. پیشونیم تیر میکشید و سرم گیج می‌رفت! قولم هم با تموم وجودم، شکسته بود! حالا همه به نظم، کوچه باز کرده بودن و رو به روی هم ایستاده، به سینه میزدن. ایمان نشسته بود و زار میزد. میکروفون، دستِ سیدمهدی بود و از غربتِ آقا و نامردی های امثال من می‌گفت... -بمیرم برای آقایی که ظلم به خونوادشون رو میبینن، میدونن منتقمِ همه این اتفاقاتن اما از بدیِ ما، از لحنِ کوفیِ فرج خواستن های ما، نمی‌تونن جز خون گریه کردن کاری کنن! حالم بهم ریخته بود. از خودم بدم میومد که هیج کاری برای ظهور نکردم، هیچ؛ دلیلِ طولانی شدنِ غیبت آقام هم شدم. کلافه بودم! اشک میریختم و با سینه زدنِ جمع، سرمو به دیوار پشتم میزدم... مهدی لحن و اهنگ به صداش داد و دم گرفت. نفسی که دلِ از منِ شکسته میبرد و هر لحظه بیشتر من رو از منِ قبل، دور میکرد! - ای ساربان آهسته ران! آرام جان گم کرده ام! آخر شده ماه حسین(ع)! من میزبان گم کرده ام... - در میکده بودم ولی، بیرون شدم از غافلی! ای وای از این بی حاصلی، عمرِ جوان گم کرده ام... - پایان رسد شامِ سیه! آید حبیبِ من زِ ره! اما خدا؛ حالم ببین! من یار را گم کرده ام... - ای وای از این غوغای دل! از دلبرم هستم خجل! وقت سفر ماندم به گِل! من کاروان گم کرده ام... - نعمت فراوان دادی ام! منت به سر بنهادی ام! اما ببین نامردی ام! صاحب زمان (عج) گم کرده ام... - من عبد کوی عشقم و .. من شاه را گم کرده ام! خودمونیم ... آقا تو را گم کرده ام... (: - بنوشتم این نامه چنین، با خونِ دل ای مه جبین! اما ببین بختِ مرا؛ نامه رسان گم کرده ام... - شرمنده ام اما بگم... شرمنده ام اما بگم: آقا تو را گم کرده ام! 💬- این‌عاشقانہ‌، ادامہ‌دارد...🕊 هدیہ بہ آقای جوانان حضرت‌علےاکبر'ع💕 بہ‌قلم: نوڪرالحسن (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨ 🖇 ✨قرارگاه‌شھیدغلامے https://eitaa.com/shahid_gholami_73 🌷 ✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷✨🌷
منِ دلتنگِ شما، ساعت نمےشناسم ! یادتان افتادم آقا ... عرض سلام❤️(: 💚'!
‹بِسم‌رَب‌ِّمولاناٰ،صاحِب‌ألزَمان'؏ـج🌹🌿›
• . - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ... لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُون؟🌱 اۍ مؤمنان✨! چرا چیزۍ را مےگویید ڪه خود به آن عمل نمےڪنید؟🚶🏻‍♂ - 💕 .🌸'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
. . .❤️
- [ و 🌷! ] دو راھ براۍ شھـید شدن ! سعے ڪنیم تو دفتر زندگۍمون، این دو مورد، ڪلمات ڪلیدۍ هر روز باشن🔗!
- گمنـامے براۍ شهرت پرست ها دردآور است، اگر نـھ همه اجر ها در گمنامے است✨؛ تا آنجـا ڪه فرمودھ‌اند : آنگونه در راھ خدا انفاق ڪن ڪه دست دیگرت هم با خبر نشود 🖐🏻! . • [ شھید سیـد مرتضےٰ آوینے🕊 ] ❤️(: .🌸'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ