eitaa logo
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
581 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
389 ویدیو
15 فایل
بسمِ الله الرَّحمٰنِ الرَّحیم🌸 یاران! پای در راھ نهیم کھ این راھ رفتنی است و نھ گفتنی..🕊✨ ‌ اینجاییم تا از لوحِ قلبمان محافظت کنیم کھ: نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست !🌒 چھ کنم حرف دگر یاد نداد استادم..🌱 ‌ ٫ سلامتے و ظهور بقیھ الله (عج) صلوات !🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤✨🖤 ✨🖤 🖤 بسم‌رب‌الحسین '✨ - 『ملجاء'🌿』 عاشقانہ‌ای بہ رسم محرم '💔 "قسمت‌دوازدهم - ای‌خاڪ!سلام‌خاکیان‌را‌برسان 📜" یزید در کاخ سبز پدرش که با مال و جان مسلمانان بنا شده بود، روی تختی لمیده بود. کاخ سبز معاویه، همه را یاد جلال و شکوه رومیان می‌انداخت. یزید سرگرم بازی با میمون هایش بود که ناگهان قاصدی خسته و ژولیده، شتابان وارد قصر شد و نامه مروان را به او داد. یزدی با خواندن نامه، چهره‌ی مکارش به گرگی خون‌خوار تغییر کرد. چهره‌ای به مانند ابی سفیان. او خشم از راه می‌رفت و همه را تهدید به مرگ می‌کرد. یزید با صدای بلند دستور داد تا هر چه سریع تر قاصدی به مدینه برود. او به ولید امر کرد تا در اولین فرصت و بدون درنگ، حسین بن علی (ع) را دستگیر کند و سر او را برایش بفرستد. کینه‌ی یزید با خاندان حضرت رسول (ص)، کینه‌ای دیرینه بود؛ کینه‌ای که یادآور خصومت خاندان ابی سفیان با خاندان پیامبر اسلام بود. گویی او می‌خواست انتقام پدربزرگ و خاندان بنی امیه را از حضرت رسول (ص) بگیرد! دستور دستگیری امام به ولید رسید. او در بیست و هفتم رجب روز شنبه، حسین بن علی (ع) را یکبار دیگر به خانه‌اش دعوت کرد و نامه‌ی یزید را به حسین (ع) نشان داد تا او را از ایستادگی در برابر ظلم و ستم حکومت بنی امیه، منصرف کند. حسین بن علی (ع) در برابر خواست ولید فرمودند: «فردا خواهم گفت، هر آنچه پروردگار خواهد همان می‌شود» حسین (ع) همان شب تصمیم گرفت از مدینه به مکه هجرت کنند. هجرتی به مانند هجرت پیامبر از مکه به مدینه که آغاز اولین حکومت اسلامی در مدینه بود. شاید این هجرت، تکرار تاریخ بود تا یکبار دیگر حکومت اسلامی که گرفتار حیله‌های زمانه شده بود از دست حاکمان نجات یابد. حسین (ع) از خانه ولید خارج شدند و به سر مزار جدش، مادر گرامی‌اش حضرت فاطمه (س) و برادرش امام حسن (ع) رفتند... کلمات که تار شدن، کتاب رو بستم. دلیل این همه حسرت، که تو قلبم حس غربت داشتن رو نمیفهمدم! انگار تا حالا آتیش زیر خاکستر و خاموش بودن و حالا هوای عشق، ریزه های خاکستر رو به باد داده و مثل آتیش شعله ورشون کرده... آهی کشیدم و سرجام نشستم. اشکام، عجیب بی‌تابی میکردن. کاش می‌دونستم این خاکِ سرد، چه خیری داره که اشکام، اینقدر تبِ فرار از چشمام رو دارن؟! از جا بلند شدم و پنجره‌ی اتاقم رو باز کردم. نسیم خنک، تنها کسی بود که تو این تنهایی، دست نوازش به صورتم می‌کشید... اشکم که از چشمام رها و اسیرِ خاک گلدون شد، سرمو پایین آوردم. مشتی از خاک گلدون رو برداشتم و با حسرت نگاش کردم: تو خاکی! منم خاکم! کاش تو، من بودی و من، تو! بغض گلومو گرفت و زورش به لرزش صدام رسید: من اگه جای تو بودم، مادرم رو غریب نمیذاشتم! برای مزارش زائر میاوردم! صورتم که خیسِ اشک شد، با هق هق گفتم: میبینی؟! دارن داد میزنن دلتنگن! نمیبنی چطور ازم فرار میکنن و تو دلت فرو میرن؟! مشتم رو بستم و سرمو پایین گرفتم: آخه نامرد! منم دل دارم! منم دوست دارم مادرمو بغل کنم! چرا مزارشو تو دلت پنهون کردی؟! چشمامو با پشت دست پاک کردم و نفسی گرفتم: حالا می‌فهمم چرا اشکام تبِ رسیدن به تو رو دارن! البته مسئله تو نیستی. اونیه که تو دلت خوابوندیش... میدونی؟ بهت حسودیم میشه! حتی به اشکام، که جزئی از وجودمن هم حسودیم میشه! کاش منم راهی فرار داشتم. از جسمم فرار میکردم و بین خاکا، دنبال مزار حضرت زهرا (س) میگشتم. خندیدم و گفتم: مثل تو هم تک خور نیستم! اگه میتونستم پیداش کنم، جاشو به همه میگفتم! خودمم سپرِ حرمش میشدم که کسی نگاه چپ نکنه! نفس عمیقی کشیدم و زمزمه کردم: بنفسی انت! یا زهرا (س)... نگاهی به خاک تو مشتم انداختم و لبخندی به سکوتش زدم. دستم رو بالاتر گرفتم و گفتم: میسپارمت به باد آسمون، که تحویلت بده به خاکِ مادرمون! سلام منم برسون... نفسی گرفتم و نفسی بیرون دادم که ذرات ریز خاک، دست تو دست باد دادن و راهی شدن... آهی کشیدم و سرمو به آسمون گرفتم: خاکیان جامانده از زوار خاکت... ای خاک، سلام خاکیان را برسان! 💬- این‌عاشقانہ‌، ادامہ‌دارد...🕊 هدیہ بہ آقای جوانان حضرت علے اکبر 'ع'💕 بہ‌قلم: نوڪرالحسین (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨ 🖇 ✨قرارگاه‌شھیدغلامے https://eitaa.com/shahid_gholami_73 🖤 ✨🖤 🖤✨🖤
قسم به عصمت زهـرا 'س' که تا زمان ظهـور . . ‌.🌿 عزای غربتِ مهـــدی 'عج' کم از محـــرم نیست💔! 💕اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج💕 『قرارگاه‌شھیدغلامے✨
بِسم‌ِرَبِّ‌الحُسَین‌علیہ‌السلام'💔✨
نَفسش سَخت گرفتہ‌ست! در آغوش بگیر...✋🏻🌿 نوکرِخسته‌یِ‌رنجورِ بہ‌هم ریختہ را :)💔 ✨💕 『بِنَفسےاَنتْ‌یا‌مولا
میـٰانہ‌ی‌مـن‌و‌تورا،گنـٰاه‌زد‌‌بھـم‌‌حسیـن'💔! ولےتـومھربـٰانےومیخری‌دوبـٰارھ‌ مـرا✨(: 『بِنَفسےاَنتْ‌یا‌مولا
هدایت شده از ✿⊰『 ࢪۅح‌وُࢪِیحآݩ🌿』⊱✿
یکے از دلایلِ مهمِ عدمِ اجابتِ دُعاهاےِ ما این است که امیدِمان را از غیرِ خدا قطع نکَردیم..
💬- سیدحسن‌نصرالله: محبتِ‌آغشتہ‌بہ‌دنیا‌بودکہ‌حسین'؏'را‌ وسط‌بیابان‌رها‌کرد'💔! 『بِنَفسےاَنتْ‌یا‌مولا