eitaa logo
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
587 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
386 ویدیو
15 فایل
بسمِ الله الرَّحمٰنِ الرَّحیم🌸 یاران! پای در راھ نهیم کھ این راھ رفتنی است و نھ گفتنی..🕊✨ ‌ اینجاییم تا از لوحِ قلبمان محافظت کنیم کھ: نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست !🌒 چھ کنم حرف دگر یاد نداد استادم..🌱 ‌ ٫ سلامتے و ظهور بقیھ الله (عج) صلوات !🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
و اما به عنوان زنگ تفریح ...🔔❤️👇🏻!
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
#چهارمین_نظر⁴😄🌹!
خب ... بنظرم خیلے پیشنهاد خوب و البته تضمینے هست😄✌️🏻❤️! در ڪمترین زمان، ڪاملا ثمربخش😄👌🏻🌹! ازین به بعد همینجوری رفقامو قانع مےڪنم دوستان آماده باشید✋🏻🌱...
خب رفقا ... نظرات تموم شد🌱 اگر نظری، نقدی، سوالے دارید، بفرمایید 🌸✨! - https://harfeto.timefriend.net/16384383807417
.🍃'| - بێ‌حرف‌و‌حدیث‌دوستت‌دارم💕 روێ‌قلبــم‌بنــویس‌دوستت‌دارم🌱 ✨ . . . ❤️ .🍃'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
⇢‹🍃🌹› - نام آقا امام حسین (؏ـلیہ‌السلام)✨، محڪ ایمان است✋🏻'! ⇢‹امیرۍ‌حسین'؏‌ونعم‌الامیر›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسم‌رب‌الحسین'؏- 『ملجاء'🌿』 (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) "ادامہ‌قسمت‌بیست‌ودوم - این‌دلو‌باید‌ساخت! 📜" پرسیدم: سعید... حرفات قبول! اما نگا... خودتم گفتی شیطان میگه از خدا میترسم! یعنی... یعنی همون وضع و حال ما... هنوزم میگم: اگر دین عشق و حاله، پس چرا برای انجام ندادنش باید بریم جهنم؟ مکثی کرد و گفت: شنیدی میگن خدا از پدر و مادر هم مهربون تره؟ سرتکون دادم. گفت: یه بچه وقتی سر یه میز، کلی غذا و خوردنیه رنگارنگ میبینه دلش میخواد همه رو بخوره! شیرینی میخواد! بستنی میخواد! ترشک میخواد! آبمیوه میخواد! شیر و شیر کاکائو میخواد! همه چی میخواد! «دلش میخواد» از همشون بخوره! بنظر خودش هم کار درستیه! میخواد کیف کنه! اما اون پدر مادر مثل اون بچه فقط اون لحظه و اون ساعت رو نمیبینن! بعدش رو میبینن که بچه‌شون بخاطر همون رو هم‌خوری هایی که بنظر خودش لذت بوده، چقدر دل درد میکشه! شاید حتی مسموم شه... پس چیکار میکنن؟ میگن دخترم/پسرم! نخور! دل درد میشی! اما اون چی فکر میکنه؟ فکر میکنه مامان باباش ظالمن! نمیخوان اون لذت ببره! چرا؟ چون فکر نمیکنه بعد این لذت ممکنه چه ها به سرش بیاد! بخاطر همین لج میکنه! هی میگه میخوام میخوام! خب تو این شرایط، پدر و مادر میبینن هر چی میگن برای خودت ضرر داره بچه‌شون گوش نمیده، تهدیدش میکنن! میگن اگر حرف گوش ندی فلان طور تنبیه میشی! چرا؟ واسه اینکه اون بچه حداقل از ترس تنبیه، به خودش ضرر نزنه! لبخندی زد و گفت: گفتیم خدا از پدر و مادر هم مهربون تره، نه؟ بدجور درگیر حرفاش شده بودم، به جای جواب خیره به چشماش شدم که گفت: خوردن یا نخوردن، دل درد گرفتن یا نگرفتن اون بچه، فرقی به حال پدر و مادرش داشت؟ سود و ضرری بهشون میرسید؟ نه! پس چرا خودشو به آب و آتیش میزنن و دست به هر کار و هر ترفندی میزنن که به بچه‌شون آسیبی نرسه؟ منتظر جوابی از سمت من بود اما من چنان محو حرفاش بودم که زبونم بند اومده بود! گفت: چون دوسش دارن! فقط چون دوسش دارن! عشق، دلیلیه که به تنهایی جواب هزار سواله! به زور لب از لب برداشتم و گفتم: یعنی ... لبخند پررنگی زد و گفت: یعنی خدا دوسمون داره! عاشقمونه! دین رو برامون گذاشته تا از دنیامون لذت ببریم! تو قرآنش هم گفته چرا نباید رو هم رو هم همه چیزو بخوریم ... گفته دل درد میگیریم! اما وقتی دید گوش نمیدیم، یه نگا به خودش کرد، دید اینقدر دوسمون داره که دلِ دیدن دل درد شدنمون رو نداره! گفت اگر رو هم خوری کنی، تنبیهت میکنم! اینکار رو کرد، تا شده حتی از ترس تنبیه، خوب زندگی کنیم... مکثی کرد و گفت: اما اطرافیانمون، از این همه فقط یک قسمتش، که اونم (دین اجباری وگرنه جهنم) بوده رو گفتن... در حالی که دین این نیست! دین، عشق و حال ما و... مظهر عشق خداست! سکوت کردم و سرمو پایین انداختم. یکبار تو گلزار شهدا عشق خدا رو با سلول سلول قلبم درک کردم و حالا، دوباره و بعد اون کابوس، اینبار عاشقانه تر از قبل، درکش کردم. خدایی که بی منت عشق می ورزه و در ازاش، سر سوزنی برای خودش نمیخواد! از محبتش، عشقش، از همه خوبی هاش که اصلا جز خوبی هم نداره، برای بنده هاش خرج میکنه و در برابرش، فقط میخواد خوب زندگی کنیم! خوشبخت باشیم! از عمرمون لذت ببریم و... به قول سعید، عشق و حال کنیم! همین... خدا در برابر لطفش به ما، چیزی رو میخواد که بازم لطفه... مهربون تر از پدر و مادر! حقا که ارحم الراحمینه... مهربون ترینِ همه ی مهربون ها! اینهمه سال روزی 5 بار، هر بار، 6 بار صداش زدم (الرحمن الرحیم) ولی نفهمیدم چی میگم! نفهمیدم که دارم میگم: عاشق ترین عاشق! نفهمیدم عشق این عاشق، منم! منِ بنده! نفهمیدم و اینهمه سال، کیفشو نکردم! حیف... دلم نمیخواست در برابر اینهمه محبت، خطا برم، گناه کنم... اشتباهی مثل خبط دیشب رو تکرار کنم! با شرمندگی سربلند کردم و سعید رو صدا زدم. جوابم رو که داد، پرسیدم: تو گفتی برای اینکه اسیر نفسمون نشیم و نذاریم میل و علاقه قلبمون، بی هوا سمت صخره های خوش رنگ و لعابِ گناه بتازه و ... کلافه از توضیح های اضافی گفتم: سعید من نمیخوام گناه کنم! بگو چجوری دلمو بسازم! لبخند معناداری زد و گفت: چرا نمیخوای گناه کنی؟ باز سرمو پایین انداختم. من و منی کردم و گفتم: خب... من... من اینی که الان هستم نبودم! اگر زندگیم عوض نمیشد و ... همون علی اکبرِ بی تفاوتِ قبل میموندم، عاقبت به خیر نمیشدم! 💬- این‌عاشقانہ‌، ادامہ‌دارد...🕊 هدیہ بہ آقای جوانان حضرت‌علےاکبر'ع💕 بہ‌قلم: نوڪرالحسن (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨ 🖇 ✨قرارگاه‌شھیدغلامے https://eitaa.com/shahid_gholami_73 🌷 ✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷✨🌷
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسم‌رب‌الحسین'؏- 『ملجاء'🌿』 (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) "ادامہ‌قسمت‌بیست‌ودوم - این‌دلو‌باید‌ساخت! 📜" باز سرمو پایین انداختم: حالا هم اون کابوس، که... دیدنش، این لحظات رو رقم زد و... میشه حتی بهش گفت مقدمه یک رویا! این عشقی که ازش حرف زدی! خدا... سربلند کردم و گفتم: نمیتونم سعید! نمیتونم در برابر این همه لطف، بی معرفت باشم و تنها خواسته شون ازم رو عملی نکنم! سعید سر خم کرد و گفت: خواسته شون ازت چیه؟ -زندگیِ خوب! خوب زندگی کردن! برای اینکه خوب زندگی کنم، باید از گناه دوری کنم! دوری از گناه آدمو به کارای خوب علاقه مند و نزدیک میکنه... یعنی... یعنی فکر میکنم اگر علاقه‌ت رو سمت گناه رها نکنی، ناچارا باید سمت خوبی ها رها کنی دیگه، درسته؟ سعید با آرامش سرتکون داد. گفتم: خب... برای دوری از گناه و انجام کار خوب هم که باید دلو ساخت! تو چشماش نگاه کردم و گفتم: بگو چجوری دلمو بسازم! سرجاش جابه جا شد. نفسی گرفت و گفت: اگه به اون بچه که دوست داره همه چی رو با هم بخوره، فقط بگن نکن! شاید به اجبار، همون یه بار رو نکنه، اما دفعه بعد که تو همون موقعیت یا شبیهش قرار بگیره، سمتش میره! چون دلش، یه علاقه ی آماده ی رها شدن تو خودش داره و ... یه نکن! نکنی که براش هیچ منطقی جز ظلم مامان و باباش نداره! اما اگر وقتی بهش بگن نکن! بعد هم بگن چون طعم و مزه چیزایی که روی میزه فرق داره و رو هم رو هم خوردنش باعث میشه تو معدت با هم دعواشون بشه! شیرین میگه اینجا جای ما شیریناست! ترش برو بیرون! ترش میگه نه جای ماست! تو برو بیرون... دعواشون که بشه، غوغا میشه! دلت به هم میپیچه و حالت بد میشه! پس به اندازه و از یه جور غذا بخور... لبخند روی لب هام نشست: چه قشنگ گفتی! خب... اینطوری مسلما بچه خوب خوب میفهمه! سرتکون داد: دقیقا... و دفعه بعد که موقعیتی شبیه همون موقعیت براش پیش بیاد، حتی سمتش هم نمیره! پس...؟ مکثی کردم و گفتم: پس... باید کارای اشتباه رو بشناسیم و از اون مهم تر، بدونیم چرا اشتباست! -کاملا درسته! من و منی کردم و گفتم: خب... قبول! اما... اما خب چطور؟ از کجا مطمئن باشیم یه کاری واقعا اشتباه یا... حتی واقعا درسته؟ و باز ازون مهم تر! از کجا یه دلیل مثل حرفی که تو زدی رو پیدا کنیم تا درست و حسابی به دلمون بفهمونیم، این چیز خوش رنگ و لعاب و وسوسه برانگیز، صخره‌ست؟ اصلا اینجوری بگم! چجوری درست و حسابی افسار دلمونو بکشیم؟ لبخندی زد و از جا بلند شد. سمت قفسه‌ی گوشه حال رفت و کتابی رو از بین کتابا بیرون کشید. برگشت. کتاب رو سمتم گرفت و گفت: اولین بار که رفتم سوریه این قرآن همراهم بود... دور ضریح بی بی (س) چرخیده! حسابی متبرک شده! بیا! مالِ تو ... بی اختیار چشمام از اشک پر شد. اشکی که شوق شنیدن اسم خواهرِ ارباب، تو دلی که تازه عاشق شده بود، باعثش شده بود. تا خواستم حرفی بزنم گفت: خدا میدونست چی ساخته! میدونست بنده هاش کنجکاون و وقتی دلیل چیزی رو بدونن بهتر بهش عمل میکنن. برای همین قرآن رو نوشت! تو این چند ورق آرامش مطلق، راه و رسم زندگی رو یادمون داده! کتاب راهنمای همون دینیه که فهمیدیم: عشق و حاله! اگر درست یادش بگیری و دلتو ساخته باشی! دستی به جلدش کشید و گفت: متن اولِ کتاب روایت عشق یادته؟ همون که تو یه برگه کوچیک، بین صفحات بود. چند ثانیه طول کشید تا متن دقیقش یادم بیاد. سر که تکون دادم، انگار که برگه جلوش باشه، شروع کرد متنش رو خوندن: - دنیای خاکی ما، هزار توی پیچ در پیچی‌ست که انسان را از بدو تولد در خود گم میکند. دیدنِ تو در تویَش بصیرت و دیدن راه رهایی‌اش چشم دل میخواهد. آن روز که در خلوت خویش اعتراف کردی، گم گشته‌ای؛ بدان تازه راه یافته‌ای! پیش گوشت به تقلب میخوانم ای دوست... گم شده را، راه نشان کربلاست! ففروا الی الحسین علیه السلام! مکثی کرد و ادامه داد: یکبار راه حسینیه رو پیدا کردی، عاشق شدی و تازه فهمیدی گم شدی، ففروا الی الحسین (ع)! پناه بردی به ارباب! اینبار هم راه خدا رو پیدا کردی، باز عاشق شدی و باز فهمیدی گم شدی! حالا هم اینو بدون که: لا ملجاء من الله الا الیه! پناه ببر به ملجاء خودش! لا ملجاء من الله الا الیه! 💬- این‌عاشقانہ‌، ادامہ‌دارد...🕊 هدیہ بہ آقای جوانان حضرت‌علےاکبر'ع💕 بہ‌قلم: نوڪرالحسن (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨ 🖇 ✨قرارگاه‌شھیدغلامے https://eitaa.com/shahid_gholami_73 🌷 ✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷✨🌷
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسم‌رب‌الحسین'؏✨ - 『ملجاء'🌿』 (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) "ادامہ‌قسمت‌بیست‌ودوم - ا
خیلے مشتاقم بعد سوال و جوابے ڪه داشتیم، حالا نظرتون رو در مورد جوابے ڪه سعید داد بدونم✋🏻❤️'! - https://harfeto.timefriend.net/16384717756624 هر چند ڪوتاه، اما نظر بدید ڪه نظرتون ایندفعه خیلے مهم تر از قبله👌🏻🌸'!
هدایت شده از ˼‌‌حُــــجَت|нσʝαт˹
در عالم رویا حضرت زهرا (س) فرمودند : عبدالزهرا اینقدر روضہ‌ی حسین مےخونے، مگہ حسن بچہ‌ی من نیست؟ چرا روضہ‌ی حسنم رو ڪم مےخونے؟
شبِ جمعه‌ست❤️... اللهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج💚! 🌸(:
تو دعای ڪمیل خوندن ‌هاتون اونجا ڪه مےرسید به : [ فبعزتڪ استجب لے دعای🌱 ] هفت مرتبه خدا رو به اسم (ارحم‌الرحمین) صدا بزنید و بعد صلواتے بفرستید و بعد برای فرج (عج) دعا ڪنید و باز صلواتے بفرستید🕊✨'! خدا رو چه دیدین؟ شاید فردا صدای (انا المهدی💚) رو شنیدیم❤️(:
آقا ...✨! از همین لحظه ، تا ۲۳ ساعت و ۳ دقیقه ، دلامون منتظره و میتپه برای شنیدن صدایِ اومدنتون💚'! منتظریم جانا ! نا امیدمون نڪنینا❤️(: [ یا الله ! و لاتقطع من فضلڪ رجائے🌱 ]
شبتون به زیبایے تبسم (عج)💚! تا صبح انتظار، در پناه مولا علے✋🏻❤️!
‹بِسم‌رَب‌ِّمولاناٰ،صاحِب‌ألزَمان'؏ـج🌹🌿›
.🌼'| - وقتے بـــاران ببــارد 🌧، تو را بہ یاد مےآورم ... - وقتے غنچہ مےخندد🌹، تو را بہ یاد مےآورم ... - در این دنیا هر زیبایی ڪه مےبینم، نشان از توست✨ خدایا با این آیات، یادت را در قلبم پایدار ڪن و زبانم را بہ ذڪرت گویا'💕! 📞💛 .🌼'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
- یـھ بخش از دعای ندبه هست ڪه میگه: اَینَ الحَسن و اَینَ الحُسَین؟ اَینَ اَبنـٰاءُ الحُسَین✨؟ - ڪاش یڪی این بین اصل مطلب رو مےنوشت: اَینَ اُمَّ الحَسَنِ وَ الحُسَین؟ اَینَ قَبرِ اُمَّ الحَسَنِ وَ الحُسَین؟💔(:
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
#زیارت_آل‌یٰـس🌸🌱 💚 | چلـه‌ی‌ظهـور'!
روزِ دوازدهم چلـه🌱... بـھ نیابت از رفیق و برادر شهیدمان ، آقا نوید صفری❤️'! 🕊!
.🌻'| - انتظار، نشستن برای اینڪه ڪار بہ خودی خود صورت بگیرد، نیست‼️ - انتظار حرڪت اسـت✌️🏻 انتظار فرج یعنے خود را از همہ جھت برای آن هدفے ڪه امام زمان (؏ـج) برای آن هدف قیام خواهد ڪرد، آمادھ ڪردن✋🏻❤️ رهبرمعظم‌انقلاب - ۱۳۸۷/۵/۲۷ (عج)✨ .🌻'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
[ 🌷 ] سلام و عرض ادب و احترام حالا که امروز روز یازدهم چله است باید بگم اسم این شهید بزرگوار محمودرضا بیضاییِ فکر کنم اشتباه تایپی باشه ------ سلام از ماست✋🏻! آخ آخ بله درست مےفرمایید شرمنده ... متاسفانه اشتباه تایپے بود💔'! وگرنه آقامحمودرضا رفیق ماه تولدم هستن❤️'! خوب میشناسمشون🌹(: