قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
#حسین_دنیا_آمد .. امام مهدی (عج) تبسم ڪردند💚؛ ڪسی برایِ یاری آمدھ است !❤️(:
یروز میاد با ذوالفقار اونی که مرده.mp3
19.75M
یه روز میاد با ذوالفقار ؛
اونے ڪه مَردھ !💚
همونے ڪه ڪوھ غم و بلا و دردھ💔
برای ما حسینےها آقایے ڪردھ🌸(:
آقا بیا ؛✨
امید شیعه ها بیا !❤️
آقا بیا ؛✨
امیرِ با وفا بیا !❤️
آقا بیا ؛✨
با پرچمِ امام ڪربلا بیا !❤️
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
- ملازمِ حرم !💛(:
برادر جان ؛
من را ببین ! اینجا این گوشه نشسته ام !
این دفترِ زندگے و این قلمِ عملم ؛ ڪنارم !✨
لحظه ای منت سرِ این شاگردِ تنبلِ ڪلاسِ شهادت بگذار !
بیا و بگو چطور بر صفحاتِ حیاتم بنویسم ڪه مهرِ لبخندِ آسمان ، پایِ هر برگِ دفترم بنشیند ؟ ❤️(:
چطور ورق ورق بگذرم ڪه آخرِ دفترم ، در صفحه فوت ، مهرِ شهادت بزنند ؟❤️(:
#عزیزترین_رفیق_تولدت_مبارک💕
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
لبخند تو را چند صباحےست ندیدم ..💔 یڪبارِ دگر ، خانه ات آباد ؛ بگو سیب !✨(:
Γ
.
#خاطراتِ_او .
دفعه اولی ڪه حسین به سوریه رفت خیلے برای ما سخت گذشت !💔
نه تنها روزشماری مےڪردیم برای بازگشتش ؛ بلڪه ثانیه ها را هم مےشمردیم تا برگردد .✨(:
یڪ روز تماس گرفت و گفت :
سهشنبه شب برمےگردم !
بینهایت خوشحال شدیم .💕
از ساعت دھ شب در فرودگاھ امام خمینے (رھ) با یڪ سبد گل بزرگ منتظر برگشت ایشان بودیم ڪه تقریباً برای ساعت سه هواپیمایش روی زمین نشست . ✈️
تمام مدت پشت شیشه های سالن پرواز قرآن مےخوندیم و ذڪر مےگفتیم تا از روی پله ها دیدیمش .❤️
شاد و خوشحال به سمتش رفتیم .
تا از گیت بیرون آمد تا ما را با آن سبد گل بزرگ دید با غمِ بزرگے ڪه در چشماش و صداش نمایان بود گفت :
تو رو خدا برید آنطرف و گل را مخفی کنید .
ما هم اطاعت ڪردیم و خودمان را از گیت دور ڪردیم وقتی آمد بیرون و از او علت را جویا شدیم با حالِ عجیبے گفت :
تو این پرواز چند تا شهید آوردیم !🌷
تازھ خیلے از این شهدا در منطقه جاموند 🥀. مےترسم پدر و مادر یڪی از شهدا این دستهگل ها رو ببینه و آھ بکشه .💔
تمام راھ برگشت از فرودگاھ را با چشم اشڪبار طی ڪردیم تا رسیدیم به منزل .🚗
تا نمازِ صبح نشست و از خاطرات تلخِ حلب گفت و ما گریه ڪردیم . 💔
به خاطر همین اتفاقات بار دوم ڪه از سوریه برگشت بےخبر آمد ! (:
| به روایتِ #مادرِ_شهید💕✨ |
.
L
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
Γ . #خاطراتِ_او . دفعه اولی ڪه حسین به سوریه رفت خیلے برای ما سخت گذشت !💔 نه تنها روزشماری مےڪردی
برگرد و باز از خاطرات بگو ..
ڪه ما گریه ڪنیم !
ما اشڪِ خاطرھ شدنت را ..
دوست نداریم ! 💔(:
چند سالےست جایت شدھ در قاب و
در تصاویرمان خالے ! 🚶♂
عڪست ڪنارِ ڪیڪ بود ولے ..
شمع ها سوختند ! 🕯
انگار حسینِ در قاب ، آشنا نبود با رسمِ فوت ڪردنِ شمعِ تولد !💔(:
#عزیزترین_رفیق_تولدت_مبارک💕
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
چند سالےست جایت شدھ در قاب و در تصاویرمان خالے ! 🚶♂ عڪست ڪنارِ ڪیڪ بود ولے .. شمع ها سوختند ! 🕯 ان
Γ
.
#خاطراتِ_او .
یه شب بعد از اینڪه از سوریه برگشته بود
به اتفاق به جلسه هفتگے دعای توسل پایگاھ بسیج در همدان رفتیم .
بعد از مداحے و اتمام دعایِ توسل ڪه توسط
شهید قرائت شد ؛ فرماندھ پایگاھ و شرڪت ڪنندگان ، اصرار به گفتن خاطرھ توسط حسین عزیز شد❤️!
اما حسین قبول به گفتن خاطرھ نڪرد !
بچه ها از من درخواست ڪردند
ڪه از حسین بخوام از خاطرات حضور در سوریه چند دقیقه ای صحبت ڪنه🌱
اما حسین عزیزم به من گفت : دایے ! من نمیتونم برا این عزیزان ڪه اڪثرا از من بزرگتر هستند ، صحبت ڪنم ! ادب اجازھ نمیدھ پیش این همه بزرگتر من
ڪه ڪوچیڪترم صحبت ڪنم !✨(:
- به روایتِ #دایےِ_شهید🌹 -
.
L
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
Γ . #خاطراتِ_او . یه شب بعد از اینڪه از سوریه برگشته بود به اتفاق به جلسه هفتگے دعای توسل پایگاھ بس
برادر اینجا همه از شما ڪوچڪ ترند !
بیا و دمے برایمان از پیشِ ارباب بودن بگو !❤️
راستے برادر ؛
آنجا ، امروز ، تولد ؛ خوش مےگذرد؟ 🌸(:
#عزیزترین_رفیق_تولدت_مبارک💕
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
عڪس زیاد از شما دیدھ ام ..✨ خیلےهایشان شهادت دادھ اند ڪه شمـا خیلے رفتید و آمدید تا سندِ یڪی از آن خ
Γ
.
#خاطراتِ_او .
حسین یڪ عموی شهید دارد ڪه همسرم همیشه از خاطراتش برای او مےگفت .
اینڪه علاوھ بر برادر ، رفیق خوبے برایش بود .💕
این جمله حسین را تشویق مےڪرد که ڪاش بتواند جایِ عمو را برای پدرش پُر کند .✨
از بچگے دوست داشت ڪار های سخت و سنگین انجام دهد ؛ مثلاً از بلند ڪردن بارهای سنگین خوشش مےآمد .
همه سعےاش را مےڪرد ڪه بلندش ڪند 🌱.
برای همین وقتے همسرم از خاطرات با سرداران جنگ و رفاقتش با برادر شهیدش مےگفت با علاقه گوش مےداد .✨
یڪبار به پدرش گفت :
بابا من سعے مےڪنم مثل عمو برایت رفیق خوبی باشم !🌸
این اواخر از پدرش پرسید :
بابا من مثل برادرت شدهام ؟
گفت :
حالا خیلے ماندھ !✋🏻
اما توانسته بود ..❤️(:
| به روایتِ #مادرِ_شهید💕 |
.
L
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
Γ . #خاطراتِ_او . حسین یڪ عموی شهید دارد ڪه همسرم همیشه از خاطراتش برای او مےگفت . اینڪه علاوھ بر
#به_وقت_ششم_فروردین .
یڪ وقت نگویید حواسش نبود !✋🏻
فهمیدم ڪه هم برای پدر جایِ خالے برادر را پر ڪردید و هم ..
برای حضرتِپدر(عج) جایِ خالے سرباز را ..💚
اصلا انگار آمدھ بودید جا هایِ خالے را پر ڪنید !
آخر حتے برای منِ ڪمترین هم جایِ خالےِ برادر را پر ڪردید .❤️(:
#عزیزترین_رفیق_تولدت_مبارک💕
گفته بودند عاشقِ بےبے رقیه (س) ایـد✨!
وقتے دیدم پنجمین تولدِ بےحضورتـون 💔؛
همزمان شـد با تولـدِ دخترِ کوچکِ ارباب🌸
تازھ فهمیدم عشق چیست و عاشـق ..
ڪیست !❤️(:
اصلا انگار آمدھ بودید ، ڪه حضرت
رقیه (س) ای بودن را یادمان دهید !🌹
تولدتان ؛ تولدشان !🎊
شهادتتان ؛ برای دفاع ازشان !✨
زندگیتان ؛ گرھ خورده با ذڪرشان !📿
- مثالِ عاشقے ؛ تولدت مبارڪ💕! -