eitaa logo
شهید گمنام
3.4هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
6.4هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم 🔸🔹🔹🔸 که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود🙏 نَفْسَکَ، 🔹 فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، رَسُولَکَ، 🔹 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم 🔹 تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ . 🌟 ✨ دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ 🔹یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔹 ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌
5714915861.mp3
2.75M
با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار و هــر روز🕊📿 ❣ دعای_عهد بخون... ❀❀❣ 🎙با صدای الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' 📚 •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 آخرین صحبت های شهید عباس کردانی: دلتنگ امام زمان‌ام ✍🏻ای دل! تو در کجای این صحنه ظهور ایستاده‌ای؟! یک مبارز در نبرد آخرالزمانی یا رفاه طلبی خفته به بستر بےخیالی؟! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
💔 مینویسم تا یادم نرود تمام اقتدار میهنم را از شماها دارم💔 این روزها بیشتر از همیشه شرمنده نگاه منتظرتان هستیم نگاهی ڪه گویا فریاد میزند بعد از شهدا چه کردید؟؟؟؟ 🌷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام صبحتون شهدایی🌷 @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╲\╭┓ ╭⁦🌺╯ ┗╯\╲ 🕊🌷 درخلوت خودم بودم که صدا زدی مرا... نه اینکه من خود آمده باشم... تو مرا خواندی... و راهم دادی به دنیای زیبایت.. 🥀 @shahid_gomnam15
؟! که‌خدا‌همه‌ات‌را‌برای‌خودش‌خواست و‌نصیب‌ما‌چیزی‌نگذاشت.. حتی‌نامی،حتی‌نشانی:)! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
⤵️🌿 سلام و عرض ادب خدمت همراهان همیشگی 🌷🖐 دوستان یه خبر خوب براتون داریم 💫 قرار داخل کانالها مون هرشب یه ویس از مادران غيور و عزیز شهدا داشته باشیم و از علاقه و خصوصا ت شهید عزیزشون برامون بگن 🖐 واز همین جا سلام می‌دهیم به صبر و شکیبایی این مادران عزیز 🌹 و شرمنده ز روی شهـــداییم همه از فیض و کرامـات جـداییم همه گر ناله مادر شهیدی بـرخواست اندر صف ظــلم ، مبتـداییم همه دوستان بنر را نشر دهید و به دوستانتون معرفی کنید التماس دعااا شهادت🤲🕊 ⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/105185438C4324fc896c
شهید گمنام
╲\╭┓ ╭⁦🌺╯ ┗╯\╲ #استوری🕊🌷 درخلوت خودم بودم که صدا زدی مرا... نه اینکه من خود آمده باشم... تو مرا
ای شهید گمنام . . تو چه کرده‌ای ؛ که خدا همه‌ات را برای خودش خواست . . و نصیب ما چیزی نگذاشت . . حتی نامی ؛ حتی نشانی :)💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اگر به چیزی که خواستی نرسیدی، حتما گوش کن 🎙استاد شجاعی ‌‌‌ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ 🤲🏻 ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 باماهمراه باشید 👇👇👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
برای درمان به انگلیس اعزام شد! خون لازم داشت؛ گفت خونِ غیرمسلمان نزنید توجه نکردند و هرچه زدند، بدنش نپذیرفت! خون یک مسلمان جواب داد پزشکش که دکتر کلیز نام داشت، بواسطه‌ی آن مسلمان شد و گفت یک معجزه است :) [|🌱] @shahid_gomnam15
ابراهیم خیلی در اعمالش دقت می کرد! شنیده بود که نفوذ شیطان در اعمالِ انسان بسیار مخفی است، شیطان هر کسی را به طریقی گمراه می کند. حتی کار های خوبی که انجام می داد، مراقب بود که آلوده به نیت های دنیوی نشود. @shahid_gomnam15
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ أَنَا مَوْلاَكَ عَارِفٌ بِأُولاَكَ وَ اُخْرَاكَ سلام بر تو ای مولای من من دل بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توأم .. @shahid_gomnam15
امضـاش‌ایـن‌بـود؛ مـن‌کـان‌الله‌کـان‌الله‌له هـر‌کـس‌بـرای‌خـدا‌بـاشـد‌خـدا‌هـم‌بـرای‌اوسـت:)) @shahid_gomnam15
پدر نداشت. از کسی هم حساب نمی برد. مادر پیرش هم کاری نمی توانست بکند. اشک می ریخت و برای فرزندش دعا می کرد: خدایا پسرم را ببخش، عاقبت به خیرش کن. خدایا پسرم را از سربازان امام زمان (عج) قرار بده. دیگران به او می خندیدند. اما او می دانست که سلاح مومن دعاست. کاری نمی توانست بکند الا دعا. زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد. بهمن ۱۳۵۷ بود. شب و روز می گفت:فقط امام، فقط خمینی (ره). وقتی در تلویزیون صحبت های حضرت امام پخش می شد، با احترام می نشست. اشک می ریخت و با دل و جان گوش می کرد. می گفت: عظمت را اگر خدا بدهد، می شود خمینی. با یک عبا و عمامه آمد. اما عظمت پوشالی شاه را از بین برد. @shahid_gomnam15
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸 یازدمین روز (24بهمن) چله ی ختم صلوات مون هدیه به روح مطهر سلامتی و تعجیل در فرج حضرت مهدی (عج) میباشد دست جمعی مون روزانه ۱۰۰ مرتبه الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌱🌸🌱🌺🌱🌸🌱🌺🌱🌸🌱🌺🌱 محفل انس باشهدا ⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3400007970C7419aa8d81
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
↻📓🌪••|| ‌رمزشهادت‌این‌است‌ڪه‌ با‌نفست‌بجنگی اللهم‌الرزقنا‌ توفیق‌الشهادت🌿 🌪⃟📓¦⇢ 🕊 @shahid_gomnam15
شنید؎ڪھ‌👀 سربازجان‌برڪف‌چیست!؟🖐🏼 ماهمآن‌سربآزهآۍ‌جان‌برڪفِ‌ سید‌علۍ‌هستیم❣ ڪھ‌با‌یڪ‌فرمان‌☝️🏼 جآن‌رافدآیش‌مےڪنیم:)😌 🌿 @shahid_gomnam15
شهید گمنام
شــب بود کــه با ابراهيم و ســه نفراز رفقا رفتيم مســجد لــرزاده. حاج آقا خيلي نترس بود. حرفهائــي
صبح روز هفدهم بود. رفتم دنبال ابراهيم. با موتور به همان جلســه مذهبي رفتيم. اطراف ميدان ژاله ) شهدا (. جلسه تمام شد. سر و صداي زيادي از بيرون ميآمد. نيمه هاي شب حكومت نظامي اعلام شده بود. بسياري از مردم هيچ خبري نداشتند. سربازان و مأموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيــت زيادي هم به ســمت ميــدان در حركت بود. مأمورهــا با بلندگو اعلام ميكردند كه: متفرق شويد. ابراهيم سريع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت: امير، بيا ببين چه خبره؟! آمدم بيرون. تا چشــم کار ميکرد از همه طرف جمعيت به ســمت ميدان ميآمد. شــعارها از درود بر خميني به ســمت شــاه رفته بود. فرياد مرگ بر شــاه طنين انداز شده بود. جمعيت به ســمت ميدان هجوم ميآورد. بعضيها ميگفتند: ساواکيها از چهار طرف ميدان را محاصره کردهاند و... لحظاتي بعد اتفاقي افتاد که کمتر کسي باور ميکرد! از همه طرف صداي تيراندازي ميآمد. حتي از هليکوپتري که در آســمان بود و دورتر از ميدان قرار داشت. ســريع رفتم و موتــور را آوردم. از يــک کوچه راه خروجــي پيدا کردم. مأموري در آنجا نبود. ابراهيم سريع يکي از مجروحها را اوردن 🥀 ادامه دارد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
الو؟! امام‌حسین‌جان‌؟! آقا‌نوکرتون‌دق‌کرد‌از‌فراق‌کربلا💔 @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴‌ کدوم ملت و ۴ تا سرباز و حرف های چرت دیروز شکسته شد 😂 @shahid_gomnam15
می گفت می خواهم جوری شهید شوم که نیاز به کفن نداشته باشم.. ! عاشق روضه حضرت عباس (ع) بود.. می گفت: آدم توی خانه اش روضه بگیرد؛ روضه حضرت عباس (ع) حتی اگر فقط پنج نفر شرکت کنند.. روضه حضرت عباس (ع) دیوانه اش می کرد.. جوری التماس کرد که ماه محرم بعد از انفجار ماشینش در حلب سوریه بی دست، اربا اربا به شهادت رسید... @shahid_gomnam15
🌷 کتاب(کتاب مخفی) 🌷 خادم نا باور نگاهش می کند و می گوید: _ برای کشتن رسول خدا نقشه دارند ؟! ماهان سرش را تکان می دهد و می پرسد: _ من تو را نشناختم ! مرا از کجا می شناسی ؟! خادم طناب آخر را باز می کند . _ هیس ! آهسته تر ! ممکن است بیدار شوند ! حالا ماهان آزاد شده است . خادم و ماهان کنار هم می نشینند . خادم با صدای آهسته می گوید: _ یادت نیامد ؟! صدایم به گوش هایت آشنا نیست ؟! ماهان در تاریکی حجره به خادم خیره می شود و می گوید: _ نه! خادم می گوید: _ این جا جای سخن گفتن نیست . بیا بیرون بریم. فقط همین را بگویم که در غدیر خم میان صف ایستاده بودیم تا با علی بیعت کنیم . آن جا دخترکی در آغوش مردی بود که آب خواست ! تو رفتی و برایش مشک آبی آوردی ! دختر سیراب شد و مرد خندید . من آمدم کنارت و دست بر شانه ات گذاشتم و گفتم : نگاه تو به نگاه مامان عرب شبیه نیست ! تو گفتی : ایرانی ام ! و من دستانت را فشردم و گفتم: در میا ایرانیان چه اقبال بلندی داشتی که غدیر را دیدی ! ماهان مبهوت نگاهش می کند و می گوید: _ افراز ؟! تو افراز هستی؟! خادم می خندد. _ آری ! هر دو یکدیگر را در آغوش می گیرند. افراز خودش را ا سینه ماهان جدا می کند و می گوید: _ ممکن است بیدار شوند! ماهان بت دو دست ، بازوان افراز را فشار می فشارد . _ چقدر از دیدن تو خوشحالم افراز . افراز با دست به مهاجمان خوابیده اشاره می کند . _ باید از حجره برویم بیرون ! این جا ماندن خطر دارد . ادامه دارد... @shahid_gomnam15
🌷 کتاب(کتاب مخفی) 🌷 ماهان دست افراز را می فشارد . _ اینان قصد کشتن مرا دارند ! هر کجای کاروان سرا که بروم پیدایم می کنند . هر دو از جایی که نشسته اند بلند می شوند . افراز می گوید: _ من تو را سوار اسبی می کنم تا ... هنوز حرفش تمام نشده که ماهان بر زمین می افتد . صدای افتادنش آن قدر بلند است که خالد از خواب بیدار شده و در تاریکی حجره می نشیند . نگاهی به اطراف می اندازد . افراز خودش را پشت تن ماهان پنهان می کند . خالد کمی چشم هایش را می مالد . نگاهش را در تاریکی حجره می چرخاند و دوباره دراز می کشد . ماهان و افراز نفس عمیقی می کشند . ماهان با صدای آرام می گوید: _ پای من توان راه رفتن ندارد افراز ! _ چه بر سرت آورده اند ؟! ماهان دست افراز را می گیرد و می گوید: _ من حامل کتابی هستم به ایران. به شرق می رفتم که این ها راه را بر من بستند. افراز کنجاو می پرسد : _ کدام کتاب ؟! ماهان نگاهی به مهاجمان خوابیده می اندازد و می گوید: _ کتابی مخفی ! در فضایل علی و مطاعن دشمنان او ! هر آن چه محمد درباره علی گفته را نوشته ام . هر آن چه سلمان و ابوذر و مقداد و دیگران در فضل او گفته اند ! ماجرای غدیر را خط به خط نوشته ام ! و تمام آیاتی را که خدا درباره دشمنان محمد و علی آورده است ! ادامه دارد... @shahid_gomnam15
دوران دبیرستان هم کار می کرد. تابستان ها از بازار با قیمت ارزان لوازم التحریر می خرید و در چهارشنبه و یکشنبه, بازار نزدیک محل می فروخت. کار را عار نمی دانست، با اینکه به پول احتیاح نداشت، ولی دوست داشت روی پای خودش بایستد. @shahid_gomnam15
شهید مهدی منوچهری @shahid_gomnam15
152.9K
صوت دختر شهید بزرگوار مهدی منوچهری 🌺😔 @shahid_gomnam15