eitaa logo
شهید گمنام
3.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 کتاب(کتاب مخفی) 🌷 دست در جامه فرو می برد و کیسه سکه ها را به دست ماهان می دهد . ماهان متعجب به کیسه نگاه می کند. به یکباره افراز با صدای بلند فریاد می زند: _ آهای ! بیدار شوید ! بیدار شوید و دشمنان رسول خدا و علی را ببینید . صدای افراز تمام حیاط کاروان سرا را مر میکند. خالد و ابو حامد و سلیمان مبهوت از این فریاد به همدیگر نگاه می کنند. غافل گیر شده اند! آن ها که در حیاط خوابیده اند بیدار می شوند . چند مشعل دار پیش می آیند . از انتهای کاروان سرا چند نفر با چوب و چوبدست به این سو می آیند . افراز رو به ماهان می گوید : _ تو را تاب رفتن به شرق نیست! کتاب را به نصرانی بسپار ! ماهان می گوید: _ اگر در امانت خیانت کرد چه ؟! اگر کتاب را گم کرد . سوزاند چه ؟! افراز می گوید: _ غدیر و فضائل علی نوری ست که خاموش نمی شود ! کار را به خدا بسپار ! افراز دوباره رو به اطرافیان فریاد می زند: _ بیایید و ببینید چه کسانی برای قتل رسول خدا نقشه کشیده اند ! خالد با شمشیر برهنه به طرفش هجوم می آورد . _ چه می گویی ابله ! دهانت را ببند ! افراز و ماهان طرفی می دوند . چند نفر با چوب و چماق خالد را محاصره می کنند . خالد می خندد. _ کنار بروید . ما را با شما کاری نیست ! ابو حامد پیش آمده و شمشیرش را در هوا می چرخاند . _ ما فقط دنبال آن ایرانی هستیم ! ادامه دارد... @shahid_gomnam15
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 از دور مشعل دارانی با شمشیر پیش می آیند . خالد رو به سلیمان می کند و می گوید: _ تمام حواست به آن غریبه باشد ! خودم شنیدم که درباره کتاب و تنور حرف می زدند! خالد فریادی می زند و با چماقداران وارد جنگ می شود . صدا ها بالا می گیرد . همه بیدار شده اند . خالد همان گونه که با شمشیر جولان می دهد، فریاد می زند: _ سلیمان ! کتاب ! سلیمان میان نزاع و جنگ، سرش را به طرف ماهان و افراز می چرخاند که در انتهای کاروان سرا وارد حجره کوچکی شده اند . سلیمان آرام از میان جنگاوران بیرون آمده و در تاریکی شب ، پنهانی و در خفا به طرف حجره نصرانی پیش می رود. نصرانی سوار بر اسب در دل تاریکی به تاخت می رود . خوب می داند که مجالی برای ماندن نیست و اگر از سرعت خود بکاهد، آن ها که در تعقیبش هستند ، به او می رسند ! ماه در آسمان پیداست . قرص کامل و نورانی ! نصرانی از دور شعله هایی افروخته را در دل تاریکی کویر می بیند . با خود می گوید حتما آن ها آبی برای نوشیدن دارند.آن قدر با عجله و سراسیمه از کاروان سرا بیرون آمده بود که دیگر فرصتی برای برداشتن مشک آب نداشت. از سرعت اسب کم شد ونصرانی آرام و آهسته به خیمه ها نزدیک شد.تعداد خیمه هاا زیاد نبود. پنج یا شش خیمه در کنار هم بر خاک افراشته شده بود. نصرانی افسار اسب را می کشد. اسب شیهه آرامی می کشد و می ایستد. دو نفر شمشیر دار در دل تاریکی ، از خیمه بیرون آمده و برابر نصرانی می ایستند ‌. ادامه دارد... @shahid_gomnam15
بی تفاوتی را از خود دور کنید، در مقابل حرف های منحرف بی تفاوت نباشید. مردم کوفه نشوید و امام را تنها نگذارید. در راهپیمایی ها بیشتر از پیش شرکت کنید. در دعاهای کمیل شرکت کنید. فرزندانتان را آگاه کنید. و تشویق به فعالیت در راه الله کنید.  @shahid_gomnam15
مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره‌ای عدم خلوص در ما باشد امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط می‌کنیم. فردا نباشد پس‌فردا سقوط می‌کنیم چون انقلاب هر زمان یک موج می‌زند یک مشت زباله را بیرون می‌ریزد. @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد. باب الحوائجی رهامان نمی‌کند شکرش به ذیل مأمن موسی ابن جعفریم
در دوران دبیرستان، در دفتر سر رسیدش دیدم که ساعات روزانه و ایام هفته را برای خود برنامه ریزی کرده بود. فلان ساعت مطالعه، فلان ساعت نماز و ... . می خواست با برنامه ریزی وقت خود را خوب مدیریت کند. @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
'♥️𖥸 ჻ هرکس‌‌صدایش‌‌زدبیچاره‌‌نخواهد‌شد کارش‌‌به‌یک‌‌موهم‌‌رسدپاره‌‌نخواهد‌شد 🖤 تعجیـل‌در‌ظهـور صلـوات @shahid_gomnam15