eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.1هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
11.9هزار ویدیو
114 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
37.mp3
790.4K
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش سی و هفتم" 💢🔸 بدترین نوع اقتدار شکنی یک زن چیه؟! 💥 دکتر حمید ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🇮🇷 ما برای پرچم ایران خون‌ها دادیم*🥺 *🇮🇷 ایران با اهدای جان‌های عزیزی پابرجا ماند و حتی یک وجب از خاکش تصرف نشد، این را هیچگاه فراموش نمی‌کنیم.* *🔥 آن کسانی‌که دیشب پرچم عزیز ایران را آتش زدند، خود را رسوا کردند و هدف شوم خود را نمایش دادند* 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
⭕️ نظام سقوط خواهد کرد؟ 🔹 سال ۵۸ قرار بود جمهوری اسلامی با رمز "خودمختاری خلقها" سرنگون بشود ... 🔹 سال ۵۹ صدام با رمز "فتح ۳ روزه" به دنبال سقوط جمهوری اسلامی بود ... 🔹سال ۶۷ مجاهدین با رمز "امروز مهران فردا تهران" خواب براندازی می‌دیدند ... 🔹 ... رمزها آمد و رفت تا سال ۸۸ که قرار شد با رمز "یاحسین میرحسین" دفتر جمهوری اسلامی بسته شود ... 🔹 و امروز با رمز "مهسا امینی" برای نابودی جمهوری اسلامی تجمعات ۲۰۰ نفره برپا کرده‌اند ... ✳️ اما اگر هیچ کس نداند، اربابان انگلیسی و آمریکایی براندازان میدانند که جمهوری اسلامی قابل براندازی نیست! در سایه لطف خدا و به برکت خون شهدا و با جهاد مومنان گمنام جمهوری اسلامی با اقتدار بیشتر باقی خواهند ماند تا صبح ظهور ... یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون! این کشور صاحب الزمان دارد 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
mahsaamini.mp3
15.1M
🔻صحبت‌های بسیار جالب و قابل تأمل استاد عباسی ولدی در مورد ماجرای مرحوم مهسا امینی و حواشی آن. 👌بنظرم اگر هر کدام از ما دغدغه مندان انقلاب اسلامی تلاش کنیم همین فایل ایشان را به گوش آن هایی که ممکن است شبهه هایی برایشان ایجاد شده باشد برسانیم، قطعا مصداق خواهیم بود. 🎧 پیشنهاد می‌کنم فایل را حتما تا آخر گوش کنید... 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🌸🌸🌸 از همان اول با اسباب و اثاثیهٔ زیاد موافق نبود. می گفت:《این همه تیر و تخته به چه کارمون میاد؟》😕 از هر دری سخنی گفتم و چندتا منبر رفتم برایش تاراضی اش کنم. موقع خرید حلقه، پایش را کرده بود در یک کفش که به جایش انگشتر عقیق بخریم. باز باید میز مذاکره تشکیل می دادیم و آقا را قانع می کردیم🙁. بهش گفتم:《انگشتر عقیق باشه براق بعد ،الان باید حلقه بخریم!》 حلقه را خرید،ولی اولین بار که رفتیم مشهد،انگشتر عقیقی انتخاب کرد و دادیم همان جا برایش ساختند . کاری به رسم و رسوم نداشت، هز چه دلش می گفت همان راه را می رفت. از حرکات و سکنات خانواده اش کاملاً مشخص بود هنوز در حیرت اند که آیا این آدم همان محمدحسینی است که هزار رقم شرط و شروط داشت؟🤔 روزی موقع خرید جهیزیه،خانم فروشنده به عکسِ صفحهٔ گوشی ام اشاره کرد و پرسید:《این عکس کدوم شهیده؟!》خندیدم که《این هنوز شهید نشده،شوهرمه!😆》 کم کم با رفت و آمد و بگو بخندهایش،توجه همه را جلب کرد.آدم یخی نبود، سریع با همه گرم می گرفت و سر رفاقت را باز می کرد😊 با مادربزرگم هم اُخت شد و بروبیا پیدا کرد. چندوقت یک بار یکی دو شب خانه اش می ماندیم. با آن خانه انس پیداکرده بود،خانه ای قدیمی با سقف های ضربی. زیاد می رفت به گوسفندهایشان سر می زد. طوری شده بود که خیلی از جوان های فامیل می آمدند پیشش برای مشاورهٔ ازدواج. بعضی شان می خندیدند که《زیر لیسانس حرف بزن بفهمیم چی می گی!😅》 دخترخاله ام می گفت ... ...
🌸🌸🌸 دخترخاله ام می گفت:《الان داره خودش رو رحیم پور ازغدی می‌بینه!》😕 من هم مسخره اش می کردم:《ازغدی رو می شناسی؟ایشون محمدحسین‌شونه!😌》 خدایی اش قلمبه سلمبه حرف می زد، ولی آخر حرف هایش به این می رسید که《طرف به دلت نشسته یا نه؟》زیاد هم از ازدواج خودمان مثال می زد☺️ . یک ماه بعد از عقد،جور شد رفتیم حج عمره. سفرمان همزمان شد با ماه رمضان.برای اینکه بتوانیم روزه بگیریم، عمره را یک ماهه به جا آوردیم.کاروان یک دست نبود؛ پیر و جوان و زن و مرد. ما جزو جوان ترهای جمع به حساب می آمدیم😁 با کارهایی که محمدحسین انجام میداد،باز مثل گاوپیشانی سفید دیده می شدیم. از بس برایم وسواس به خرج می داد🤦‍♀ در مدینه گیر داده بودم که کوچه بنی هاشم را پیداکنیم. بلد نبود،به استاد تاریخ داشنگاهمان زنگ زدم و از او سوال کردم. ایشان نشانی را دقیق ترسیم کرد👌.از باب جبرئیل تا بقیع و قشنگ توضیح داد که حد و حریم کوچه از کجا تا کجاست.هر وقت میرفتیم، عرب ها یا آنجا خوابیده یا نشسته بودند. ... ...