#خنده_تا_خاڪریز
🦋|°ریا...
محمد پاشو!پاشو چقدر مے خوابے!
-چته نصفه شبے ؟بذار بخوابم.
-پاشو،من دارم نماز شب مے خونم ڪسے نیست نگاه ڪنه.
هرشب به ترفندے برای نماز شب بیدارمان میڪرد. عادتمان شده بود.😂😂
↝°@shahid_hadi99
سَلـٰامبَـرابراهـیم❀.•
لفت ندین دیگ🙁 اگه مشکلی هست که لفت میدین ، بهمون بگید اصلاح شه نظراتتون هم بگید؛ پیشنهادی چیزی ...
سلام علیکم تشکر
بله چرا که نه ☺️
البته ما یه کانال داریم مخصوص دلنوشته و نحوه آشنایی شما با شهید
دلنوشته هاتون رو برای من بفرستید
@rahmati_f
Bedoone To Hargez_romanbaz.pdf
1.72M
#پےدےافڪتاب
ڪتاب:بےتو هرگز🌷
رمان عاشقانه-مذهبے
نقل شده از زبان همسر و ختر شهید سید علے حسینے
#صلواتے
@shahid_hadi99
سَلـٰامبَـرابراهـیم❀.•
: #یڪ_ورق_زندگے.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° #پارتشصتوسوم آقاۍ بلباسے این طور شروع به صحبت
:
#یڪ_ورق_زندگے.•
براے خداحافظے بر میگردمـ↻•°
#پارتشصتوچهارم
نورعلے عذرم را پذیرفت و در ادامهۍ حرفهایش گفت:
_خانوادههاۍ شهدا براۍ ما خیلے ارزشمندند و باید آنها را عزیز بشماریم.
آقاۍ بلباسے هم در طول سالهاۍ حضور مستمرش در مناطق عملیاتے،عدهاۍ از دوستان نزدیڪش را از دست داده بود ڪه علاوه بر نورعلے میتوانم از سرداران شهید حسین بصیر ،علےاصغر خنڪدار،جعفر شیرسوار ،موسے محسنے،محمد حسن قاسمے طوسے و حمیدرضا نوبخت اسم ببرم...به همین خاطر هروقت به پشت جبهه برمےگشت به دیدار خانوادههاۍ شهدا مےرفت
یڪے از همرزمان آقاۍ بلباسے تعریف ڪرد:
_وقتے علےرضا از مرخصے به جبهه برمےگشت،همرزمانش را جمع ڪرد و گفت:
_این بار ڪه به مرخصے رفتم،اول به دیدار خانوادهۍ شهید نورعلے یونسے جانشین فرمانده گردان امام محد باقر(ع) رفتم ڪه سه دختر از او به یادگار مانده است.وقتے بچههاۍ یونسے را دیدم از دنیا سیر شدم و نمےخواستم چشمان نگران یتیمان شهید یونسے در چشمان من گره بخورد.وقتے علیرضا این حرف را مےزد اشڪ توۍ چشمانش حلقه زده بود و گفت:((اگر من شهید شدم مبادا ڪنار بدنم حلقه بزنید،چون جنگ و ادامهۍ آن مهم تر است و اسلام عزیز نباید در خطر باشد.))
سردار علیرضا بلباسے در ۲۱ اسفند ۱۳۶۴ به آرزویش رسید و در عملیات ڪربلاۍ هشت در شلمچه بر اثر اصابت خمپاره به سر و سینه به شهادت رسید.
جنازهۍ سردار شهیر بلباسے هم مثل جنازهۍ نورعلے،در منطقهۍ عملیاتے جاماند.جنازهۍ نورعلے بعد از سه ماه به وطن برگشت ولے جنازهۍ شهید بلباسے بعد از ۹سال در سال۱۳۷۹شناسایے شد و بعد از انتقال به زادگاهش در گلزار شهداۍ قائمشهر سپرده شد.
هملمطور ڪه قبلا هم گفتم فقدان نورعلے را وقتے حس ڪردیم ڪه مراسم سوم و هفتم شهید تمام شد و همهۍ خانوادههایے ڪه اطراف من و بچهها را گرفته بودند به خانههاشان برگشتند.تنها ڪسے ڪه پیش ما ماند،مادرشوهرم بود.
هنوز نمےتوانستم باور ڪنم ڪه دیگر نورعلے پیش ما نیست.دخترهایم ڪوچڪ بودند و بیشتر اوقات بهانهۍ پدرشان را مےگرفتند.بیشتر از همه محدثه بهانهگیرۍ مےڪرد و در طول روز بارها از من مےپرسید:
"آقا جان ڪجا رفت؟
سوال تڪرارۍ محدثه،تنها از من نبود.هر دوست و آشنایے ڪه مےرسید این سوال را مےپرسید.
یڪ روز به اتفاق بچهها رفتیم سید ابوصالح،سر مزار نورعلے..موقع برگشت سوار ماشین آقاۍ حجت صالحے_از دوستان و همرزمان نورعلے_شدیم.محدثه به محض اینڪه فهمید آقاۍ صالحے از دوستاۍ پدرش است از او پرسید:
_عمو حجت !آقاجون ڪجا رفت؟
آقاۍ صالحے از سوال محدثه غافلگیر شد.
ادامھدارد...
📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے یونسے
|° کپی به شرط دعای خیر
↝•°@shahid_hadi99
سَلـٰامبَـرابراهـیم❀.•
: #یڪ_ورق_زندگے.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° #پارتشصتوچهارم نورعلے عذرم را پذیرفت و در ادام
:
#یڪ_ورق_زندگے.•
براے خداحافظے بر میگردمـ↻•°
#پارتشصتوپنجم
آقاۍ صالحے از سوال محدثه غافلگیر شد.بعد از ڪمے مڪث جواب داد:
_دختر گلم !آقا جان رفته پیش خدا !
محدثه دوباره سوال ڪرد:
_عمو !پس چرا شما نرفتید؟
آقاۍ صالحے ڪه انگار انتظار چنین سوالے را از دختر ڪم سن و سالے مثل محدثه نداشت لبخند تلخے زد و در جواب گفت:
_لابد خدا مرا لایق ندانست.
بعد از اینڪه به خانه رسیدیم محدثه توۍ آغوش من نشست و گفت:
_مامان !من هم مےخواهم بروم پیش خدا !مےخواهم بروم پیش آقاجان.
_دخترم !تو نمےتوانے پیش خدا بروۍ؛چون تو هنوز خیلے ڪوچڪ هستے.هروقت بزرگ شدۍ مےروۍ پیش خدا و آنجا آقاجان رو مےبینے.
سوالهاۍ محدثه تمامے نداشت و گاهے اوقات از جواب دادن به آنها مستأصل مےشدم.نورعلے مسئولیت سنگینے را به دوش من گذاشته بود.
بعضے مواقع دلم براۍ نورعلے تنگ مےشد و غم همهۍ وجودم را مےگرفت.بچه ها را پیش مادرشوهرم مےگذاشتم و به زیارت سیدابوصالح مےرفتم و دو رڪعت نماز مےخواندم.بعد هم مےرفتم سر مزار نورعلے با او صحبت مےڪردم و درد دلم را بازگو مےڪردم.آنجا مےتوانستم دور از چشم بچهها آنقدر گریه ڪنم تا سبڪ شوم.وقتے یاد حرفهاۍ نورعلے مےافتادم دلم آرام مےگرفت.
چند هفته بعد از شهادت نورعلے،دختر ڪوچڪم صاحبه،مبتلا به بیمارۍ عجیبے شد.همهجاۍ بدنش جوش زده بود،مدام سرفه مےڪرد و با بےقرارۍهاش آتش به دلم مےزد.براۍ درمانش سراغ چند پزشڪ متخصص رفتم،اما سودۍ نداشت و داروهایے ڪه تجویز مےڪردند،اثر نداشت.بیمارۍ اش روز به روز بدتر مےشد.
صاحبه خیلے ضعیف شده بود و درد ناشے از بیمارۍ،دختر خردسالم را زجر مےداد و ڪلافهاش مےڪرد تا اینڪه یڪے از این شبها نورعلے به خوابم آمد.توۍ خواب به من گفت:
_سڪینه جان !به امام زاده سید ابوصالح برو،آب چشمهۍ امامزاده را بگیر و به صاحبه بده بخورد.انشاءالله دخترمان خوب مےشود.
ادامھدارد...
📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے یونسے
|° کپی به شرط دعای خیر
↝•°@shahid_hadi99
°🦋|••
•
.
•.❀به نیّت دوست شهیدم میخوانم
.
••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم»
.
•.✾اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛✨
.
•.✾شایسته میباشد در قسمت پایانی دعا به احترام امام زمان (علیه آلافُ التحیةوالثناء)بایستیم و بخوانیم🌿.•
.
•.✾يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.❧•`
.
⇅♥️🌙🌱°^
@shahid_hadi99
💠حدیث روز💠
💎 قال الحسنُ المجتبی علیه آلافُ التحیة و الثناء:
🌹رَأسُ العَقلِ مُعاشَرَةُ النّاسِ بِالجَميل
🌹خوشرفتارى با مردم رأس عقلانیت است.
📚 بحار الأنوار، جلد۶، صفحه۱۱۱
@shahid_hadi99
#بیوخاصツ
دردیعنےڪه نماندنبهصلاحشباشد...
بگذارےبرود
آه...
بہاصرارخودش....
@shahid_hadi99